xtrim

شان همه نمایندگان باید ارتقا یابد ،نه تنها رئیس مجلس

به گزارش جهان صنعت نیوز به نقل از خبرآنلاین:  وی همچنین درباره احتمال وحدت ،سابقه خدمت در دوره اصلاحات ، بازتعریف شیوه های بهبود اقتصادی در شرایط کنونی، احتمال ظهور چهره ای تازه در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده (۱۴۰۰) و نیز عبور مردم از تقسیم بندی اصولگرا – اصلاح طلب ،سخن گفته.بخش هایی از این مصاحبه  “فاطمه استیری” انجام داده را میخوانید:

وی نخست از اینکه در ادبیات سیاسی و روزنامه نگاری ،از مدیران دولت پیشین با عنوان “احمدی نژاد ها” یاد می شود، گله کرده ومعتقد است با این واژه هویت مستقل افراد ، نادیده گرفته خواهد شد. وی در همین زمینه گفته است :’’چرا هیچ زمانی نمی گویید خاتمی چی ها ،روحانی چی ها یا هاشمی چی ها ” ؟

او حضور پرتعداد گعده مدیران دولت سابق در مجلس یازدهم را هماهنگ شده نمی داند و می گوید این نتیجه اقبال مردم به این طیف از کاندیداها بوده است. صحبت از کاندیداتوریش در انتخابات ریاست مجلس که می شود تاکید دارد در مکانیزمی هماهنگ با دیگر کاندیداهایی که جزو مدیران دولت قبل هستند یک نفر در صحنه می ماند و بقیه کنار خواهند رفت.

رایزنی با اصلاح طلبان و مستقلین مجلس را هم رد نمی کند و تاکید دارد، شورای ائتلاف کارش تمام شده و تصمیمات مجلس باید در درون مجلس و توسط منتخبین گرفته شود.

opal

اشاره کردید که نزدیک به ۶۰ نفر از مدیران در رده های مختلف دولت سابق الان در مجلس هستند و آن را معیار گرفتید که وقتی مردم رای دادند یعنی آن عملکرد را قبول داشتند. حضور وزرای دولت آقای احمدی نژاد در مجلس خیلی پر تعداد است و در واقع کوچ این تعداد دولتمرد یک دولت به مجلس بی سابقه است. خود شما که هم پاستور بودید و هم قرار است به بهارستان بروید، از پاستور به بهارستان رفتن را یک تنزل رتبه ای سیاسی نیست؟نگاهی که پشت این موضوع است صرفا نگاه خدمت کردن است یا بازگشت به قدرت؟

مگر اینکه شما با مردم بودن را دون شان بدانید. مگر آقای دکتر عارف که معاون اول رئیس جمهور بوده است و کاندیدا برای مجلس شده است تنزل رتبه کرده است؟ آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور بود و کاندیدای مجلس شد آیا تنزل بوده است؟

از پاستور به مجلس رفتن تنزل رتبه نیست

همانطور که در قانون اساسی آمده است و امام و رهبری گفته اند جایگاه مجلس در راس امور است پس تنزل رتبه نیست. اگر شما به ساختار حکمرانی نگاه کنید، مثلا یک شرکت را در نظر بگیرید؛ مالک آن شرکت سهامداران هستند و آنها مدیر و ناظر و حسابرس و بازرس در شرکت انتخاب می‌کنند، اگر کشور را هم به یک شرکت تشبیه کنیم مالک آن کشور مردم هستند، مردم مدیر انتخاب می کنند ( دولت و قوه مجریه ) و مردم ناظر انتخاب می کنند(مجلس شورای اسلامی)، پس اساسا این نوع مقایسه ها که آن بالا است و این پایین و این قیاس های مع الفارق درست نیست. 

رئیس جمهور را مردم مستقیم انتخاب می کنند و نمایندگان مجلس را هم مردم مستقیم انتخاب می‌کنند. ایراد آنجا پدید می آید که ما شان مجلس و تک تک نماینده ها را پایین آوریم ولی یک مرتبه یکی از نماینده ها را به عنوان رئیس آنقدر بالا ببریم که زمانی که شما به رئیس مجلس نگاه می کنید در ذهنتان رئیس مجلس، هم تراز رئیس جمهور تلقی می شود ولی به یک نماینده مجلس که می رسید، اگر یک وزیری نماینده مجلس شود می گویید که این پایین آمدن شان است. لذا من معتقد هستم که این باید اصلاح شود. تک تک نمایندگان شأنشان در راس امور بودن است. اتفاق ناگواری که در سالهای اخیر افتاده این است که تک تک نمایندگان افول کرده اند و رئیس مجلس صعود کرده است و این موضوع باید اصلاح شود.

*در اینکه شان مجلس پایین آمده و در رأس امور نیست، چپ و راست توافق دارند، اما علت آن شاید از نگاه دو طیف متفاوت باشد. از نگاه شما علت این موضوع چیست و چطور می شود جایگاه مجلس را به «رأس امور» بازگرداند؟ واقعا همه این گلایه ها بخاطر عملکرد مجلس دهم بود یا مجالس قبلی هم در همین مسیر بودند؟
مجلس دهم نقطه عطف آن بود. شاید کمتر دوره ای بوده که نمایندگان به اتکای دولت وارد مجلس شده باشند. مثلا لیستی که در دوره قبل در تهران رای آورد(لیست امید)، این لیست متعلق به چه کسی بود؟ شما چگونه می خواهید به اتکای دولت مجلس تعیین کنید و بگویید مجلس مستقل از دولت است. مجلسی که مستقل از دولت نیست باید برای دولت کارسازی کند تا اینکه بخواهد نظارت کند.

نکته ای که من اشاره کردم این است که آن نگاهی که بر مردم سالاری حاکم است و می گوید قوه مستقل هستم به این معنی است که مردم، رئیس جمهور را مستقیم و مستقل انتخاب می کنند و نمایندگان را هم مستقیم و مستقل انتخاب می کنند. اگر قرار باشد در این بین یک کارسازی صورت بگیرد و نماینده مستقل نباشد این اتفاق میفتد که افتاد. نکته بعدی هم که به نظر من این مشکل را تشدید کرد، تشکیل یک نهادهای موازی و تعدی کردن از آن چهارچوب ها است. این شورای هماهنگی سران سه قوه در گذشته یعنی در دولت نهم و دهم هم تحت عنوان ستاد ویژه اقتصادی بود، ولی کار آن مقابله با تحریم بود نه اینکه بخواهد جایگزین مجلس شود. در آنجا تصمیماتی که ما می گرفتیم برای مسائل فوری و ضروری و خاص بود، نه اینکه مثلا قانون بودجه را هم آنجا تصویب کنیم. سال ۸۹ اوج تحریم بود و ما هدفمندی را اجرا کردیم و قانون را در مجلس تصویب کردیم ولی در این دوره قانون را در آن نهاد تصویب کردند. پس ملاحظه می کنید که آن عدم استقلال و در امتداد آن عدم واکنش لازم نمایندگان مجلس در حفظ جایگاه مجلس، سبب شد مجلس اینگونه شود که الان است.

*البته این شورا تدبیر رهبری بوده است و …
شورا برآمده از یک اختیاری در قانون اساسی است که ما شورای عالی امنیت ملی داریم. شورای عالی امنیت ملی در شرایط اضطرار تصمیم می گیرد. سوال من از تک تک نمایندگان  و افرادی که در آن شوراها می نشینند و سران سه قوه و دیگر افراد حاضر در آنجا این است که آیا اصلاح قانون بودجه یک موضوع اضطراری بوده است؟ یا در خصوص افزایش قیمت بنزین آیا اضطراری در آن بود؟ اگر در آن اضطرار بود چرا آقای رئیس جمهور گفتند من آن را یک ماه پیش تصویب کرده بودم و یک ماه بعد آن را اجرا کردند؟

کاندیدا شدن مدیران دولت سابق هماهنگ شده نبود

*آقای حسینی! این حضور پر تعداد وزیران و مدیران دولت نهم و دهم در مجلس یازدهم هماهنگ شده بود؟ تصمیم تشکیلاتی بود یا …
هیچ هماهنگی صورت نگرفته بود. حتی با دوستانمان آقای نیکزاد، آقای حاجی بابایی، آقای فریدون عباسی یک جلسه هم قبل از آن نداشتیم. این نکته را بگویم که آنهایی که دنبال این هستند که بگویند احمدی نژادی ها، احمدی نژادی ها، دنبال این نیستند که ارتباط ما را با وی برقرار کنند.

این روشن است که ما در آن دولت بودیم و ایشان هم رئیس دولت بوده است. اما آنجایی مشکل ساز است که با نگاهشان می خواهند تحقیر کنند، یعنی می گویند دولت سازندگی، دولت اصلاحات و زمانی که به ما می رسند می گویند احمدی نژادی ها! البته این به آن مفهوم نیست که ما خدایی نکرده با اسم آقای احمدی نژاد مشکل داریم، خیر ایشان همچنان برای ما محترم است.

ایشان الان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و ۲ دوره حکم از  رهبری گرفته است. سؤال من این است که چرا در ادبیات سیاسی نمی گویند هاشمی چی ها یا روحانی چی ها! چون عده ای از ابتدا نمی خواستند در مقابل رای مردم تمکین کنند. ولی من پاسخ به سؤال شما  را صریح می دهم، هیچ گونه انسجام و ارتباط و سازماندهی از قبل وجود نداشته است و آنها با ظرفیت شخصی خودشان به صورت مستقل حضور پیدا کرده اند و الان در مجلس شورای اسلامی یک ظرفیتی هستند که مورد توجه قرار گرفته اند و حتما هم از این ظرفیت در راستای خدمت به مردم استفاده می کنیم و حتما هم این ظرفیت را در خدمت وحدت نیروهای انقلاب به کار می بریم.

*تصمیم گیری هایی که الان انجام می شود هماهنگ است؟
هیچ ارتباطی به صورت سازمانی و اداری و سیاسی با آقای احمدی نژاد وجود ندارد.

*منظورم بین خود مدیران دولت سابق است که در مجلس یازدهم حضور دارید؟ 
بله ما جلسات هماهنگی با هم داریم. دوستانی بودیم که قبلا از نزدیک با هم کار کرده ایم و نقاط مشترکی با هم داریم. ما گاهی دور هم جمع می شویم و در مورد مسائلی با هم مشورت می کنیم.

مدیران دولت سابق که کاندیدای ریاست هستند در مکانیزمی بر روی یک نفر به توافق خواهند رسید

*آقای عباس زاده مشکینی در گفتگویی که با ما داشتند عنوان گرفتند مدیران دولت سابق به این توافق رسیده اند که الان وحدت مهم است و در نهایت یک رای گیری استمزاجی می شود و در نهایت یک نفر از بین مدیران دولت سابق کاندیدا خواهد شد، آقای خضریان هم از توافقی بین جبهه پایداری، مدیران دولت سابق و آقای میرسلیم خبر داده بودند. با توجه به اینکه شما و آقای عباسی از جمله کاندیداهایی بودید که تاکید داشتید تا آخر در میدان رقابت هستید، تغییری در تصمیمتان بوجود آمده است؟
این را توضیح بدهم که در آن جلسه ای که ظاهرا دیروز بوده است وآقای میرسلیم هم بوده است من حضور نداشتم ولی می دانم جلسه در چه موردی بوده است. آن جلسه ای که من دیروز در آن حضور داشتم جلسه فراکسیون کارگری بوده است و در این جلسه اصلا این صحبت ها نشد. در خصوص این خبری که آمده است من و آقای نیکزاد اخیرا در مصاحبه هایی و آقای حاجی بابایی هم در جاهایی گفته ایم که ما تلاش داریم که افرادی که در کابینه دولت نهم و دهم بودند با هم رقابت نکنیم و در یک مکانیزمی با هم ائتلاف کنیم و به توافق برسیم. هیچ زمانی هم هیچ کدام از ما نگفته ایم که ما کنار نمی کشیم، من گفته ام که من کاندیدا هستم و الان هم می گویم که کاندید هستم اما در همه مصاحبه هایم گفته ام در مسیر ائتلاف و وحدت حرکت می کنم. بنابراین این توافق کلی بین ما صورت گرفته است.

*فقط برای کرسی ریاست؟
فعلا این بحث برای این کرسی مطرح شده است البته مشابه این مکانیزم می تواند برای جاهای دیگر هم صورت بگیرد. چون ما ۲ الی ۳ اصل را برای خودمان مفروض گرفته ایم؛ اول اینکه اگر ظرفیت و تجربه ای است باید در خدمت مردم قرار بگیرد و ما معتقد هستیم که در دولت های نهم و دهم تجارب بسیار خوبی به دست آورده ایم و این تجارب می تواند در خدمت مردم باشد، پس ظرفیت خودمان را در معرض انتخاب قرار داده ایم.

نکته دوم این است که این ظرفیت همانطور که با هدف خدمت عرضه می شود در مسیر وحدت صورت بگیرد، یعنی حتی المقدور از تشتت  و تعدد اجتناب کنیم، البته این به آن معنی نیست که اگر جایی رقابت صورت گرفت رقابت تشتت باشد چون ما از ابتدا با یک اصلی مخالف بودیم که امروز تمام نماینده ها به آن اعتراف کرده اند و آن این است که  برای مجلس، خارج از مجلس و قبل از مجلس تصمیم گرفته شود. یعنی هر تصمیمی که در خصوص مجلس قرار است گرفته شود باید توسط منتخبان یا نمایندگان صورت بگیرد، همه نمایندگان از یک جایگاه برخوردار هستند و در نهایت هر تصمیمی که گرفته شود در صحن گرفته شود. استحضار داشته باشید که همه اینها در حد مشورت و رایزنی است و در نهایت بر اساس آیین نامه داخلی مجلس تا آخرین ساعات افتتاحیه افرادی که کاندیدا برای هیئت رئیسه هستند باید ثبت نام کنند. 

قرار نیست شورای ائتلاف هیات رئیسه را انتخاب کند/کار شورا به اتمام رسید

*اینکه گفتید بیرون از مجلس، نباید برای مجلس تصمیم گرفته شود، یعنی شورای ائتلاف به عنوان مرجعی که روند وحدت و ارائه لیست را دنبال کرد و اکثریت کاندیداهایش هم رأی آوردند الان نمی تواند در تصمیمات و لابی ها نقشی داشته باشد؟ اگر تاثیرگذاری داشته باشد منفی است و ….؟
یک سوءتفاهمی داشت پیش می آمد و آن این بود که شورای ائتلاف قرار است هیئت رئیسه را تایید کند، خوشبختانه اعضای شورای ائتلاف خرد به کار بستند و فضا را شفاف کردند. هفته پیش روز چهارشنبه در شورای ائتلاف آقای حداد عادل اعلام کردند که کار شورای ائتلاف در راستای مجلس یازدهم به اتمام رسید و دیگر فرایند، فرایند تصمیم گیری فراکسیونی می شود و فراکسیون هم از منتخبین تشکیل می شود. 

*یعنی الان عملا دیگر تاثیرگذاری ندارند؟
بر اساس جلسه چهارشنبه ایشان رسما اعلام کردند که شورای ائتلاف با مجلس یازدهم کاری ندارد و الان یک فراکسیون موقت تشکیل شده است (چون فراکسیون باید بعد از تشکیل مجلس شکل بگیرد) و این فراکسیون موقت یک هیئت اجرایی دارد که اختیار تصمیم گیری بجای ۲۳۰ نماینده را ندارد، چون شورای موقت هم که تشکیل شد و من هم در جلسه آن حضور داشتم ۵۴ نفر بودند و تعداد نمایندگان ۲۳۰ نفر است. البته این را هم تاکید کنم بخش عمده ای از مستقلین هم گرایش دارند که به ائتلاف بپیوندند حتی هیئت اجرایی هم که تشکیل شده است می خواستند نام فراکسیون را انتخاب کنند ولی این نام باید در خود فراکسیون بعد از مجلس تصویب شود. من تاکید می کنم که تصمیمات مرتبط با مجلس باید در چهارچوب مجلس و در مجلس اتخاذ شود. الان همه کارها در حد مشورت و رایزنی است.

*جدا از آن مکانیزمی که مدیران دولت سابق برای معرفی یک کاندیدا از بین خود دارند، با طیف جبهه پایداری، طیف مؤتلفه، طیف نزدیکان آقای قالیباف و …چقدر لابی و رایزنی شده است؟
در جلسه ای که گفتم برگزار شده و من حضور نداشتم، آقای میرسلیم حضور داشته است.  این یعنی رایزنی صورت می گیرد و فکر می کنم این جلسه با حضور آقای پژمانفر از جبهه پایداری بوده است. بهرحال کار سیاسی کار گفتگو و رایزنی است و مجلس هم یک شأن سیاسی دارد. همانطور که گفتم من به شخصه در مسیر خدمت و در مسیر وحدت با هرکسی که ادعای خدمت و وحدت داشته باشد، گفتگو می کنم.

*در گفتگویی که با خبرآنلاین داشتید گفتید من رقیب قالیباف نیستیم، واکنش کاربران ما جالب بود و نتیجه گرفته بودند که قالیباف و وزرای احمدی نژاد به ائتلاف می رسند. ممکن است براساس همین توضیحاتی که دادید پای مذاکره با آقای قالیباف بنشینید؟ بهرحال در تحلیل ها و اظهارات سیاسی شانس قالیباف را بیشتر از بقیه کاندیداها می دانند؟
من معتقدم همه اینها را به روزی که مجلس افتتاح می شود واگذار کنیم و الان زود است که در آن خصوص صحبت کنیم. منتهی اینکه من گفتم با آقای قالیباف، میرسلیم، نیکزاد و… رقیب ما نیستند. رقیب از واژگانی است که در ادبیات سیاسی مطرح می شود. من در انتخابات مجلس هم گفتم هیچ کدام از این دوستانی که کاندید شده اند رقیب من نیستند. نگاه من به موضوع متفاوت است. من می گویم آقای قالیباف یک ظرفیتی دارد و خودش را عرضه کرده است، آقای میرسلیم یک ظرفیتی دارد و خود را عرضه کرده است، آقای حاجی بابایی وآقای نیکزاد هم یک ظرفیتی دارند و خودشان را عرضه کرده اند و من هم یک ظرفیتی دارم و خودم را عرضه می کنم، این عرضه ظرفیت من به معنی تقابل و رقابت با دیگری نیست.

نمایندگان و منتخبین یک از این گزینه ها را تیک میزنند، لذا از این حساسیت ها اجتناب کنیم. مثلا من می گویم که رشته تحصیلی من اقتصاد است و سالها در این حوزه پژوهش کرده ام و سالها در این حوزه کار اجرایی داشته ام و از یک کارشناس به وزیر اقتصاد رسیده ام و رئیس کمیسیون اقتصادی دولت شده ام و سخنگوی اقتصادی دولت بوده ام، عضو مجامع بین المللی بانک جهانی بودم، در بانک توسعه اسلامی بودم، رئیس شورای وزیران اکو بودم، رئیس شورای وزیران صندوق اوپک بودم و این ظرفیت ها را دارم و خودم را عرضه می کنم و می گویم با توجه به مسائل و مشکلات اصلی کشور، باید به اقتصاد امروز با تخصص بیشتر اهمیت دهیم و من این آمادگی را دارم که به کشور خدمت کنم و برادر دیگری هم به استناد تجارب دیگری خودش را مطرح می کند و این به آن معنی نیست که ما باهم تقابل داریم. رئیس مجلس، رئیس نمایندگان نیست و یک هماهنگ کننده و یک اسپیکر است و اگر من رئیس باشم با همین نگاه خدمت خواهم کرد، هر برادر دیگری هم که انتخاب شود، من به عنوان نماینده مجلس با افتخار از صندلی و تریبون مجلس برای خدمت به مردم و حل مشکلات مردم و برای رساندن صدای مردم به گوش سایر ارکان ها استفاده می کنم.

مردم از تقسیم بندی سنتی اصولگرا -اصلاح طلب عبور کرده اند

*آقای حسینی شما بحث فراکسیون ۲۳۰ نفره را مطرح کردید، به نظر می رسد در این فراکسیون خرده فراکسیون های زیادی تشکیل شود. گعده مدیران دولت سابق، گعده پایداری ها،گعده یاران قالیباف، سنتی ها و.. فکر می کنید در نهایت این چند دستگی ممکن است بین اصولگرایان پیش آید؟
خیر. من الان چند دستگی نمی بینم. الان یک شعاری داده می شود و آن این است که مردم از چپ و راست عبور کرده اند. مردم از آن تقسیم بندی های سنتی اصولگرا – اصلاح طلب عبور کرده اند و اینها دیگر کارآمدی لازم را ندارند و ما باید متناسب با موقعیت ها و متناسب با درد مردم حرکت کنیم. امروز تلقی کلی در نزد نیروهای انقلابی  و اکثریت افرادی که به مجلس آمده اند این است که راه حل مشکلات کشور برگشتن به آرمان های انقلاب است. اینکه امروز بین بخشی از حاکمیت و گروهی از حکمرانان و گروهی از دولتمردان با مردم فاصله افتاده است برای این است که ما از آرمان های انقلاب فاصله گرفته ایم. شفافیت، عدالت، ساده زیستی، پرکاری و.. جزء آرمانهای انقلاب بوده است. مجلس یازدهم با داعیه یک مجلس انقلابی آمده است. اگر یک فراکسیون فراگیری شکل بگیرد و بر این آرمان و اصول پایدار بماند طبیعی است که نیاز به تشکیل فراکسیون های جدید دارد. 

انقلابی گری نفی تخصص گرایی نیست، این نیست که یک عده با نام انقلاب و آرمان ولی بدون تخصص مثلا در کمیسیون برنامه و بودجه حضور داشته باشند و صرفا بخاطر طیف و طیف بازی و رفیق و رفیق بازی عضو کمیسیون یا فراکسیونی شده باشند. این درست نیست و من به همین دلیل یک بار در جلسه ای گفتم وحدت باید بر اصول صورت گیرد، وحدت باید گرد اصول صورت بگیرد، اگر این وحدت صورت گرفت آن وحدت پایدار است اما اگر وحدت بر اساس افراد شکل گرفت آن وحدت شکننده است.

اکثر مستقلین مجلس، گرایش به اصلاح طلبی ندارند

*خودتان به عنوان یکی از کاندیداهای ریاست چقدر با طیف مستقلین و چند اصلاح طلبی که در مجلس یازدهم هستند رایزنی و دیالوگ داشته اید که آرای آنها را به سمت خود جلب کنید؟
من عموم مستقلین را که رصدکردم اکثریت چهره های حزب الهی و انقلابی هستند و اتفاقا حتی اگر بخواهیم در آن تقسیم بندی سنتی هم قرار دهیم اصلاح طلب نیستند. یک تعدادی حدود ۴۰ نفر مستقل و اصلاح طلب هستند. برخی از اینهایی که مستقل هستند به عنوان اصولگرا شناخته می شوند ولی چون در لیست ائتلاف نبودند به عنوان مستقل شرکت کردند، مثلا در فلان شهرستان شورای ائتلاف نمی توانسته از ۲ نفر حمایت کند و از یک نفر حمایت کرده است، مثلا آن ۲ نفر اصولگرا بوده اند ویک نفر مورد اقبال شورای ائتلاف قرار گرفته است و یک نفر در آن لیست قرار نگرفته است، اتفاقا آن کسی که در آن لیست قرار نگرفته است رای می آورد و آنجا اسم خود را مستقل میگذارد.

نگاهم درباره ریاست مجلس را با مستقلین و اصلاح طلبان مجلس در میان گذاشته ام

ما چون حزب نداریم پس این اتفاق ها میفتد. اگر حزب باشد به این جمع بندی می رسد که در فلان شهرستان فقط یک نفر وارد انتخابات شود و از آن حزب شخص دیگری نباید در انتخابات شرکت کند. ولی ما حزب نداریم و آنها بیشتر طیف هستند. پس مستقل بودن به معنی اصولگرا نبودن نیست. ولی تعدادی از اینها که تعدادشان محدود است از چهره های شاخص اصلاح طلبی هستند و زمانی که با بخش قابل توجهی از این دوستان اصلاح طلب صحبت می کنیم آنها هم قائل به این هستند که مردم از اصلاح طلب و اصولگرا و از این الفاظ عبور کرده اند و یک هوای تازه می خواهند و آن هوای تازه جز با بازگشت به آرمانهای انقلاب فراهم نمی شود. من با افراد مختلف مستقل از اینکه چه عنوانی دارند گفتگو کرده ام و دیدگاه هایم را با آنها مطرح کرده ام و دیدگاه های آنها را شنیده ام. حتی در مورد اینکه نگاه من به ریاست مجلس چیست را هم با آنها در میان گذاشته ام.

*شما در دوره اصلاحات هم سابقه مدیریت داشته اید، آن سابقه در این رایزنی ها به کمک شما آمده است؟
حتما کمک می کند. انسانها در وهله اول انسان هستند و در وهله دوم مثلا مدیر هستند و یا به این گروه سیاسی و آن گروه سیاسی وابسته هستند و اینها اصلا نباید فراموش شود. شما مجمع تشخیص مصلحت نظام را نگاه کنید، از منظر طبقه بندی شما همه آنها اصلاح طلب و یا اصولگرا هستند؟ این سؤال خیلی روشن است. مثلا در یک مجمعی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام شاخص ترین چهره های اصلاح طلب در آن است ولی برای کسی سؤال پیش نمی آید و درست هم همین است چون وقتی پای مصلحت و پای منافع ملی و مملکت در میان است این مرزبندی ها هیچ اصالتی ندارد. 

 *آقای حسینی! اشاره ای داشتید به عبور مردم از طیف بندی سنتی اصولگرا و اصلاح طلب. من از منظر دیگر می خواهم بپرسم این کمرنگ شدن مرزها بین اصولگرایی و اصلاح طلبی، این شیفت کردن ها از اصلاح طلبی به اصولگرایی یا بالعکس را چطور می توان تحلیل کرد. مثال میزنم، از نظر برخی آقای حسینی موقعی که وارد دولت احمدی نژاد شد یک چهره اصلاح طلب بود ولی الان با اصولگرایان نشست و برخاست می کند، این شیفت کردن های سیاسی را مردم چطور باید تحلیل کنند؟ شما تغییر کرده اید یا ….
من همیشه یک اصولی داشته ام و به آن اصول خودم پایبند بوده ام و عضو هیچ حزب و تشکلی نبوده ام. منتهی وقتی من در دولت آقای احمدی نژاد کار می کنم معیاری برای اصولگرایی من می شود و اینکه در دولت آقای خاتمی کار کرده ام معیاری برای اصلاح طلبی من می شود ولی این نوع تفسیر و دسته بندی غلط است. من می خواهم آن حرف شما را اصلاح کنم، آدم ها جا بجا شده اند و من برای همین می گویم که ما باید اصولمان را تعریف کنیم و بعد اگر از آن اصول تخطی کردیم یعنی تغییر موضع داده ایم، اما شما می بینید که به اصول کاری نداریم و بسته به اینکه منفعت چه چیزی را ایجاب می کند گاهی با این طیف و گاهی با آن طیف هستیم.  

تابلوهای سیاسی دیگر برای مردم جذابیت ندارد

اما من همانطور که ملاحظه می کنید در اوج حملاتی که به آقای احمدی نژاد می شد در آبان سال ۹۲، آمدم و مبانی اقدامات کارمان را در برنامه پایش توضیح دادم و حمایت کردم و و روزنامه کیهان تیتر زد دفاع سید شمس الدین حسینی! یعنی به من به عنوان یک انسان مستقل توجه کردند تا اینکه بخواهد من را به جایی وصل کند. مردم متوجه شده اند که بسیاری از این طبقه بندی ها مبتنی بر اصول نیست و مبتنی بر افراد است و این افراد با آن تابلو ها دیگر جذابیتی ندارند، برای همین می گویم که مردم از این افراد و آن تابلوها عبور کرده اند. اگر قرار است مساله درست شود باید به اصول و آرمانهای انقلاب بازگردیم و وحدت باید با اصول شکل بگیرد. تشکل ها هم باید با اصول معرفی شوند و نه با چهره ها! یکی از مشکلات ما در کشور این است که آن اصول را برنمی شماریم و افراد را برجسته می کنیم، لذا دچار تناقض می شویم که چگونه است یک مجلسی که  اکثریت قریب به اتفاق آن اصلاح طلب هستند به ظاهر یک رئیس اصولگرا انتخاب می کنند. من تاکید می کنم که همه اینها به این برمی گردد که ما بر مبنای اصول وحدت نمی کنیم.

*به عنوان یک فعال سیاسی، خود شما این عبور مردم از اصولگرایی و اصلاح طلبی را خطر نمی بینید؟اینکه نتیجه این عبور می شود مشارکت پایین در انتخابات، یا مثلا در نسل دهه ۷۰ و ۸۰ این عبور به شکل شیفت کردن به سمت سلبریتی ها و الگو قرار دادن آنها پیش می رود و سیاسیون کنار زده می شوند، این زنگ خطری برای سیاست و سیاستمداران نیست که جایگاه مرجع بودن شان درحال تحلیل رفتن است؟
من از شما می پرسم آیا سلبریتی یک واژه فارسی است؟

نقشی که سلبریتی ها در انتخابات بازی می کنند، وارداتی است

*این که موضوع بحث و سوال من نیست، ما سلبریتی سیاسی هم داریم و …
اینها ادبیات سیاسی است که در دنیا شکل گرفته است و عده ای  این را وارد کشور می کنند و ما بعد فراموش می کنیم که اینها یک رابطه ای با جهان پیرامون ما دارند. یک اتفاقی در دنیا افتاده است، هرچه رسانه های گروهی قوی تر بشوند این ساختارهای سنتی سیاسی تغییر می کند و این اتفاق در تمام دنیا می افتد. وقتی یک هنرپیشه هالیوودی یا یک فوتبالیست بوندسلیگا که در پیج اینستاگرامش چند میلیون فالور دارد، معلوم است که او اثرگذارتر می شود و این یک پدیده خطرزایی نیست، این یک واقعیتی است که ما با آن مواجه هستیم و تحت عنوان مگاترندها از آن یاد می شود. لذا سلبریتی ها در خارج از کشور در صحنه سیاست نقش آفرینی می کنند و مثلا می بینید که یک مجری چگونه در یک برنامه به ترامپ حمله می کند و چگونه ترامپ را مورد فشار قرار می دهد. یا همین نقشی که سلبریتی ها در انتخابات ما بازی می کنند، وارداتی است و از بیرون یاد گرفته شده است، پس یکسری از پدیده هایی که بیرون است و در ایران هم وارد شده است از نظر من خطرناک نیست و یک واقعیت است. 

همانطور که دیدید سلبریتی ها در ۲ دوره انتخابات گذشته خیلی پر رنگ ظاهر شدند ولی الان وقتی می بینند که آن آرایی که ساخته اند مطابق با انتظارات خودشان نبوده است تغییر موضع دادند و قطعا در دوره های بعد با احتیاط شرکت می کنند. اینکه ما به این جمع بندی برسیم که یک حزب و گروه و ساختاری برای مردم دیگر جذابیت ندارد، خطرناک نیست چون ما باید از اینها یاد بگیریم. هیچ کدام از اینها(اصلاح طلبان و اصولگرایان)  یک منشور نوشته شده ندارند و یک تلقی هایی دارند، اینها نقاط ضعف آنها است بنابراین وقتی منشوری نوشته نشده است پس به آرمان انقلاب که بخشی از قانون اساسی است برگردیم.

سلبریتی ها حداکثر روغن چراغ سیاسیون هستند

*من پاسخ سوالم را نگرفتم، فرض کنیم که اصلا خطری وجود ندارد و اصلاح طلبی و اصولگرایی کنار بروند، بهرحال یک جایگزین و آلترناتیوی نیاز است. شما می خواهید نسل دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را چگونه پای کار سیاست و مشارکت سیاسی بیاورید که نتیجه آن مجلسی نشود که مشارکت در آن ۲۳ درصد باشد؟ ما انتخابات ۱۴۰۰ را هم پیش رو داریم. این جایگزین چیست که شما نسل بعدی را وسط بیاورید تا نگذارید سلبریتی ها تاثیرگذار باشند؟
من اصلا موضعی در برابر سلبریتی ها ندارم و این بخشی از جهان جدید و بخشی از روند هایی است که دارد شکل می گیرد. من معتقد هستم که آنها جایگزین سیاسیون نشده اند و آنها حداکثر روغن چراغ برخی از سیاسیون شده اند. یعنی هیچ سلبریتی تا بحال نیامده است که جانشین سیاسیون شود و هیچ سلبریتی تا کنون کاندیدا معرفی نکرده است ولی همان تشکل های سیاسی و طیف های سیاسی کاندیدا معرفی کرده اند و سلبریتی ها هم به فراخور شناخت خودشان روی یک فردی متمرکز  شده اند و به همین دلیل است که می گویم جای آنها را نگرفته اند. 

مهم نیست سال آینده چه کسی رئیس جمهور شود چون…

مشارکت ۲۳ درصدی در تهران بوده است و در کل کشور بالغ بر ۴۰ درصد بوده است و دلیل اینکه چرا مشارکت پایین آمده است باید روی آن دقت و بررسی شود. من معتقد هستم مشارکت به این دلیل پایین نیامده است، شما دیدید که در تهران اصلاح طلبان و اصولگرایان  لیست دادند و در شهرهای دیگر هم همه کاندیدا داشتند، من معتقد هستم دلیل اینکه مردم مشارکت نکردند بیشتر یک واکنش اقتصادی و اجتماعی بود تا یک واکنش سیاسی! مردم از عملکرد اقتصادی و اجتماعی به ویژه مجلس راضی نبودند و نحوه برخورد مجلس و خارج از جریان امور قرار گرفتن مجلس سبب شده بود که مثلا وقتی من می رفتم و در شهر خودم صحبت می کردم مردم به ما می گفتند که ما این مشکلات را داریم و انتظار داریم مجلس روی حل این مشکلات اثر بگذارد ولی این بحث را هم مطرح می کردند که اصلا مجلس کجای کار است؟. برای من عجیب است که عموم نمایندگان نمی دانند که آن چیزی که سال گذشته به عنوان بودجه اجرا شده به عنوان بودجه سال ۹۸ نبوده است و یک اصلاحیه بوده است.  من در یکی از سخنرانی هایم گفتم که در سال آینده مهم نیست که چه کسی رئیس جمهور می شود، چون با ذائقه ای که ما از مردم می شناسیم علی القاعده سراغ یک آدم انقلابی می روند.

*یعنی یک چهره جدید؟
 قانون اساسی ما اجازه نمی دهد که چهره جدیدی بیاید و قانون اساسی ما می گوید یکی از رجال سیاسی کاندید شود پس باید چهره شناخته شده ای باشد. بنابراین مردم سراغ کسی می روند که بر آرمان های انقلاب تکیه بیشتری داشته باشد، آنهایی که دل در گرو انقلاب و میل خدمت به مردم دارند بیشتر از اینکه دنبال الف یا ب باشند باید به دنبال مشارکت بالا باشند.

اگر مشارکت ۶۵ درصد هم بود قطعا ترکیب مجلس همین می شد

برای اینکه آن مشارکت بالا برود باید کل حاکمیت و منتخبین مجلس به آن میل مردم به تغییر پاسخ دهند. از ۲۹۰ نفر نماینده حدود ۲۴۰ نفرشان تغییر کرده اند. من با قاطعیت می گویم که اگر میزان مشارکت ۶۵ درصد می شد باز هم ترکیب همین ترکیب بود چون کافی است اختلاف آرای نفر اول با دوم را ببینید؛ مثلا در شهر ما رای من ۳ برابر نفر دوم بود. اگر ما وارد مجلس شدیم و توانستیم به مردم بگوییم که ما اینجا آمده ایم تا این کلیدی که شما به امانت به ما داده اید، ما امانت داری می کنیم و جایگاه مجلس را احیا می کنیم بعد که دیدند تصمیماتی که ما می گیریم تصمیماتی است که شفاف است، فکر می کنم امیدوار می شوند و در دوره بعد میزان مشارکت بالا می رود، اما اگر ما آنجا رفتیم و فراموش کردیم که امانت دار هستیم و به اینجا نیامده ایم که خودمان را فربه کنیم، بلکه آمده ایم یکسری از مشکلات را حل کنیم، اگر این مسائل مهم را فراموش کردیم، مردم باز هم از اعتمادشان کم می شود. بنابراین ما باید به آرمان هایمان برگردیم و به آن فلسفه خدمت وفادار باشیم. اگر این اتفاق بیفتد مردم به این کاری ندارند که شما با تابلوی اصلاح طلبی می آیید یا با تابلوی اصولگرایی یا انقلابی گرایی! مردم به عملکرد شما نگاه می کنند پس اگر عملکردها را درست کنیم مشارکت بالا می رود.

*آقای حسینی! شما با بحث تشکیل نهادهای موازی با مجلس مخالفت کردید و گفتید که اینها در قاطعیت و قدرت مجلس و در رأس امور بودن پارلمان را زیر سوال می برند. در یک سال اخیر نسبت به هیئت نظارت مجمع و عملکرد آن به عنوان یکی از همین نهادهای موازی خیلی انتقاد شد. شما نگاهتان به عملکرد این هیات و تصمیماتش درباره برخی مصوبات مجلس چیست؟
همیشه وقتی داریم نقد می کنیم باید خاستگاه نقدمان را مشخص کنیم. امروز منشور اداره کشور قانون اساسی است، اگر ما از قانون اساسی تخطی کردیم و به قانون اساسی تعدی کردیم دچار از ریخت افتادگی و درهم ریختگی نهادی می شویم. یعنی این اتفاقاتی که افتاد و این شیوه جلسات سران سه قوه و این دایره تصمیماتی که سران سه قوه می گیرند تخطی ازقانون اساسی و تعدی به مجلس است و همین سبب از ریخت افتادگی و درهم ریختگی نهادی مثل مجلس می شود. درهم ریختگی نهادی یعنی در تصمیمی که درباره بنزین گرفته شد کدام یک از اعضای این جلسه گفتند مسؤلیت این تصمیم با من است؟ پس بحث درهم ریختگی نهادی یعنی همین. لذا مبنای ما باید قانون اساسی باشد. اگر مجمع تشخیص مصلحت نظام در قانون اساسی است و در چهارچوب قانون اساسی رفتار می کند پس موازی کاری نیست چون منشور، منشور قانون اساسی است. آن افرادی که به مجمع تشخیص مصلحت نظام منتقد هستند از این منظر ورود نمی کنند. من نمی دانم منظورتان از هیئت نظارت کدام است و ما چیزی تحت عنوان هیئت نظارت نداریم…

هیات نظارت مجمع در جایگاهی نیست که رأسا جلوی قانون را بگیرد

*همین هیاتی که بعد از ابلاغیه رهبری به مجمع تشخیص و براساس تعریفی که مجمع می کند همزمان با شورای نگهبان به بررسی مصوبات مجلس می پردازد و باعث شده برخی از عناوینی چون شورای نگهبان دوم از این هیات نام ببرند، مثلا نوع ورودش به لوایح چهارگانه و …
در زمانی که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع بودند، یک کمیسیون نظارت درست کرد. کار کمیسیون نظارت این است که مصوبات مجلس را همزمان بررسی می کند و با سیاست های کلان تطبیق می دهد. و بعد نظرش را به صورت کارشناسی و مشورتی به شورای نگهبان می دهد ولی تصمیم گیر نیست. FATF  را بخاطر ایرادی که شورای نگهبان گرفت و در مجلس به تفاهم نرسید مطابق قانون اساسی وارد مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. نظر من این است که هیئت نظارت مجمع در جایگاهی نیست که راسا بگوید این قانون منطبق بر سیاست های کلی نیست و جلوی قانون را بگیرد. این در قانون اساسی پیش بینی نشده است و اگر این کار هم صورت بگیرد تعدی به قانون اساسی است اما اگر مجلس مصوبه ای را تصویب کرد و به شورای نگهبان رفت، شورای نگهبان از آن ایراد گرفت و آن را به مجلس بازگرداند و مجلس به نظر خودش پافشاری کرد مطابق قانون اساسی به مجمع می رود، پس از این منظر تعدی به قانون اساسی صورت نگرفته است. 

من معتقدم انتقاد آن منتقدین بیشتر سیاسی بود تا کارشناسی، چون من در خصوص FATF یک کارشناس هستم و بارها در این مورد بحث  کرده ام و مواضع خودم را گفته ام، چگونه است که این منتقدین یکبار در خصوص اینکه چرا اصلاحیه قانون بودجه ۹۸ در مجلس تصویب نشد ولی در سران سه قوه تصویب شد اعتراضی نکردند. 

*البته اعتراضات به این شورا در خود مجلس دهم هم کم نیست و اعتقاد دارند قدرت اختیار و تصمیم گیری را از مجلس گرفته است، حتی در همین ماجرای بنزین این نقدها وارد بود
شما دیدید که رئیس مجلس درمورد بنزین گفت نمایندگان در جریان بودند. سوال من این است که چگونه مجلس منتقد است اما رئیس آن سر جای خودش می ماند. مگر در مجلس پیش بینی نشده است که رئیس مجلس استیضاح شود. شما می گویید که مجلس اصلاح طلب است اما رئیس آن اصولگرا است، مجلس طبق قانون کثرت گرا است و باید به آرای اکثریت مراجعه کرد اما همه نمایندگان می گویند ما در جریان نبودیم و از آنطرف رئیس مجلس کنفرانس می گذارد که همه در جریان بودند.

*البته من نگفتم مجلس اصلاح طلب است چون نسبت حضور طیف های مختلف در مجلس اکثریتی نبوده است، حتی به استناد همان چیزی که رسانه هایی مثل فارس و تسنیم و کیهان در سال ۹۴ عنوان کردند مجلس دهم اصلاح طلب نبود و حضور اصولگرایان پررنگ بود و ….
اگر شما اعتقاد دارید لیست های شهرستانی که امید بسته، به اسم امید آمده اند و اینها اصولگرا بوده اند پس به حرف من می رسید.

*لیست ائتلاف بوده است و اسم آن رویش بود. 
۳۰ نفر لیست تهران اصلاح طلب بوده اند؟ 

*لیست امید بودند، لیست ائتلافی.
سرلیست امید چه کسی بود؟ آقای عارف اصلاح طلب بود یا اصولگرا؟ این دقیقا همان چیزی است که من می گویم که ما به جای اینکه بر اصول وحدت کنیم بر افراد وحدت می کنیم. شما نمی توانید از این تناقض نجات پیدا کنید. لیست تهران لیست امید باشد و رئیس آن هم آقای عارف باشد و بعد بگویید این لیست ائتلافی بوده است. خود آنها که چنین ادعایی ندارند.

*آقای حسینی! شما که با سابقه وزارت اقتصادی قرار است به بهارستان بروید، کار برزمین مانده و طرح اقتصادی دارید که در این مجلس پیگیر آن باشید؟ ایده ای که در این شرایط بد معیشتی و اقتصادی کشور راهگشا باشد؟
 واقعیت امر این است که تقریبا ۸ سال از آن دوره گذشته است و اساسا موضوعات یک رنگ و جنس دیگری به خود گرفته است ولی خلاصه بحث من این بود که بسیاری از مسائل همچنان پابرجا هستند و حتی عمق بیشتری پیدا کرده اند. مثلا یکی از مسائلی که من معتقدم باید امروز آن را دنبال کنیم این است که ما چگونه با این رکود عمیقی که در کشور حاکم است مواجه شویم. اگر نگاه کنید عملکرد تولید و رشد اقتصادی  بدون نفت در آن سالهای دولت قبل به مراتب بهتر از رشد اقتصادی بدون نفت در این سالها بود. وقتی به تولید نگاه می کنیم متوجه می شویم که ما در سال ۹۸ به اندازه سال ۹۰ تولید نمی کنیم، چون یک پایه ای تحت عنوان بخش نفت به گروگان گرفته شده بود و ما داشتیم این گروگان را آزاد می کردیم و یک نگاه جدیدی آمد و آن گروگانگیری تداوم پیدا کرد. مثلا ما به این نتیجه رسیدیم که هرچه به سمت پایین دستی و پتروپالایشی برویم از انحصار در خریدی که غربی ها و آسیای جنوب شرقی دارند خلاصی پیدا می کنیم، برای همین پالایشگاه ستاره خلیج فارس را درست کردیم واین فقط برای این نبود که در خرید بنزین به خود کفایی برسیم  بلکه ما دیگر نیازی به خام فروشی نداشتیم.

باید زنجیره پایین دستی نفت و گاز را توسعه ببخشیم

 پس یکی از کارهایی که باید در مجلس دنبال کنیم این است که همین زنجیره پایین دستی نفت و گاز را توسعه ببخشیم. مجلس نمی تواند جای دولت بنشیند یعنی ته قصه مجلس نمی تواند پالایشگاه بسازد، مجلس می تواند پیگیری کند و من به عنوان نماینده مجلس دائما این را تکرار کنم. ما اگر همانطور که در قانون آمده است نظارتمان را درست انجام دهیم کار بزرگی کرده ایم. یک موضوع دیگری که من مطرح کردم این است که ما یک سیاستی را تحت عنوان سیاست های اصل ۴۴ اتخاذ کرده ایم که مردم پای کار بیایند. به انواع روش ها این سیاست ها متوقف شد ولی در سال هشتم آن سیاست ها دارد دوباره شکل می گیرد. زمانی که دولت تغییر کرد وزیر وقت نیرو در دولت یازدهم فکر می کرد که کارش ساختن نیروگاه است و زمانی که دولت می خواهد نیروگاه بسازد پول آن را هم باید پرداخت کند، وقتی دولت پول ندارد پس نیروگاه را هم نمی سازد برای همین ما ۲ سال پیش به بحران خاموشی ها برخوردیم. 

سیاست های اصل ۴۴ اجازه دادن به مردم است که کارها توسط آنها صورت گیرد. بخشی که ما باید حتما آن را فعال کنیم بخش مسکن است. اشتباهی که در دولت یازدهم صورت گرفت و آقای اسلامی در دولت دوازدهم دارد تلاش می کند آن را اصلاح کند ولی هنوز به نتیجه نرسیده است، این بود که آن پروژه تعطیل شده مسکن مهر را دوباره در قالب مسکن اجتماعی راه اندازی کند، بخش مسکن یکی از بخش هایی است که می تواند در شرایط رکودی حرکت کند و اقتصاد کشور را به حرکت درآورد. لذا ما از این بخش حتما در مجلس حمایت می کنیم. من یک نگاه هایی دارم و معتقدم این نگاه ها باید در مجلس دنبال شود، اینکه چقدر موفق شوم را نمی دانم چون من یک رای دارم و آن نگاه این است که ما باید دولت را متقاعد کنیم تا به جای اینکه ما حرف های کلی بزنیم پروژه محور حرکت کنیم. 

یعنی اگر ما یکسری فعالیت های اقتصادی پر بازده و زود بازده که اتکای زیادی به خارج ندارد را به عنوان پروژه تعریف کینم (مثل بخش معدن)، به نظر من ما می توانیم بخش قابل توجهی از این درآمد و رفاه از دست رفته یک دهه گذشته را جبران کنیم. بنابراین به نظر من ما باید ۲ محور داشته باشیم: یک محور، محوری است که تولید را افزایش دهد ویکی از زیربخش های این محور تلاش برای توسعه پایین دستی نفت و گاز و پتروپالایشگاه ها برای نجات از گروگانگیری است، یک بخش، بخش هایی مثل مسکن است که اثرات فراگیر وجنبه های اجتماعی  دارند و یک زیر محور است که آن بحث پایه های جدید تولید یا احیای تولید است که باید در زنجیره معدن تحقق ببخشیم.

محور دوم هم این است که به موازات کاهش درآمد سرانه ما در دهه گذشته، در نیم دهه گذشته نابرابری درآمد بیشتر شده است، درآمد سرانه کم شده است و نابرابری افزایش داشته است، بنابراین رفاه کم شده است و زمانی که رفاه کم شود مردم واکنش اقتصادی_اجتماعی نشان میدهند و مشارکت آنها کم می شود. پس ما باید برای بازتوزیع هم برنامه داشته باشیم، در این برنامه یعنی ما ببینیم چه منابعی داریم و چگونه آن را توزیع می کنیم. 

ما به سمت هدفمند کردن یارانه ها رفتیم و دوستان به سمت حذف یارانه ها آمدند و در خلال حذف یارانه ها یک عالمه یارانه جدید را بنیان گذاشتند. آن چیزی که در قانون لایحه بودجه سال گذشته در قانون بودجه آمده بود این است که ۱۱ میلیارد دلار برای کالاهای اساسی با ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص داده شود. الان قیمت ارز را ۱۴ هزار تومان در نظر میگیریم.  الان در هر کالا برای هر دلار ۱۰ هزارتومان مابه تفاوت وجود دارد. ۱۱ هزار میلیارد دلار ضرب در ۱۰ هزار تومان میشود یکصد و ده هزار میلیارد تومان. الان گوشتی که ما مصرف می کنیم با دلار ۴۲۰۰ تومانی است؟ پس این مابه تفاوت گیر چه کسی می آید؟ لذا بجای اینکه رانت را توزیع کنیم منابع را به صورت عادلانه توزیع کنیم و سیاست های درست را در پیش بگیریم. ما دوباره باید به هدفمند کردن یارانه ها برگردیم نه به حذف یارانه ها. به نظر من اینها برنامه هایی است که می شود در قالب پروژه های افزایش تولید یا برنامه های بازتوزیع درآمد دنبال کرد.

فاطمه استیری*

اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهسیاسی
شناسه : 107592
لینک کوتاه :