xtrim

ملاقاتی غافلگیر کننده با یک بانکدار آمریکایی خارق‌العاده

پروفسور مجتبی صدریا * نظریه‌ی شبکه اجتماعی که اساسا توسط فِلیکس گتاری در دهه‌ی ۱۹۷۰ پیشنهاد شد امروز به یک واقعیت وسیع جهان معاصر تبدیل شده است طبق تئوری گتاری برای مشارکت در یک شبکه اجتماعی (یا به قول وی ریزوم) عمدتا علاقه‌ای مشترک، دیدگاه‌های مشترک و یا روابط اخلاقی بین افراد شبکه مهم است.

خوش شانسی من، اگر این چنین بیان کنیم به این است که در شبکه‌های اجتماعی من همه نوع شخصیت با همه نوع امکانات یا محدودیت حضور دارند و هر یک به نوعی در هر ملاقات یا هر تماس چیزی یا نکته‌ای به من می‌آموزند.

 یکی از عزیزانم سرمایه‌دار کلانی است که سی سال پیش دفتری در دبی برای فعالیت‌های اقتصادی خود راه اندازی کرد، بیست سال پیش شعبه کانادای خود را افتتاح کرد و ده سال پیش شعبه انگلستان را اینها لااقل شعباتی هستند که من می‌دانم و به شکر خدا در این سی سال و با این استراتژی هر جا درآمدش کم بود جای دیگری آنرا جبران میکرد چندی پیش مهمانی کوچکی دعوتم کرده بود و با کمال تعجب در آنجا یک بانکدار بزرگ آمریکایی جز مهمانان بود شخصیتی متفکر، پر تجربه و باید گفت پر مایه در چنین نشست‌هایی صحبت‌ها اجبارا تداوم منطقی ندارند دوست آمریکایی دوستم با آرامش خارق‌العاده‌ای گفت:”دو متفکر آلمانی یکی در اوایل قرن بیستم، یکی در نیمه دوم قرن بیستم نقطه نظراتی را مطرح کردند که به نظرم می‌آید آن متفکر ابتدای قرن بیستم در این آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم حرفهایش صحیح تر بوده است.”

opal

 من که تا همین جا از صحبت یک بانکدار آمریکایی راجع به اندیشمندان از ابتدا تا آخر قرن بیستم که کدام برجسته‌تر و کدام نظراتش درست تر بوده است متعجب شده بودم وقتی وی صحبتش را ادامه داد حیرت و تعجبم بیشتر و شدیدتر شد.

وی گفت:” متفکر اول قرن بیستم در آلمان که امروز ما را بهتر و دقیق‌ تر پیش بینی کرده بود “رزا لوکزامبورگ” بود که گرایش آینده سرمایه‌داری را تمرکز بیش از پیش و شکل‌ گیری انحصارات کلان پیش بینی کرده بود.”

اسم رزا لوکزامبورگ از دهان یک بانکدار شاید برای شما حیرتی نداشته باشد ولی برای من که شخصا شاهد بوده‌ام تحصیل کرده‌های ما اسمش را نشنیده بودند حالت برق زدگی داشت در ادامه صحبتش اضافه کرد “دیگر اندیشمند آلمانی که در نیمه دوم قرن بیستم با نظریاتش شهرتی جهانی یافت “یورگن هابرماس” است که تقسیم بندی جامعه به سه حیطه‌ ی دولت و دولتی، جامعه مدنی و جامعه سیاسی  است که امروز دقیقا به علت انحصار بیش از پیش سرمایه و تراکم آن زیر سوال است.”

در پاسخ به سوال من که اگر معتقدید هابرماس در زندگی سیاسی و اجتماعی ایالات متحده ابزار تحلیلی درستی نیست به نظر شما چگونه باید زندگی سیاسی و اجتماعی ایالات متحده را تعبیر کرد؟

با همان آرامشی که از ابتدای صحبتش داشت گفت:” ما سیاست را در ایالات متحده حقوقی کرده‌ ایم هر دور انتخاب یک رئیس جمهور جدید با مستقر شدن وی در کاخ سفید ده هزار نفر واشنگتن دی سی را ترک می‌کنند و ده هزار نفر جدید به واشنگتن اسباب کشی می‌کنند با وجود اینکه بین این ده هزار نفر تخصص‌های مختلفی وجود دارد عمده آنان حقوقدان هستند و چگونگی منطبق کردن رفتار رئیس جمهور با جزئیات قانون اساسی یک مساله اساسی است، البته در لحظاتی زندگی سیاسی ابعاد وسیع‌تر و نمونه‌های به خود میگیرد، مثلا در مورد کشته شدن “جرح فلوید” شاهد کنش اجتماعی و سیاسی وسیع‌تری هستیم که هنوز مشخص نیست فرآیند آن در زمینه حقوقی چه خواهد شد و طرفین مجادله دقیقا دست اندر کار بررسی احتمالات مختلف هستند.”

اینبار بازهم با آرامشش مرا مخاطب قرار داد و گفت:” به نظر شما فرآیند بحران مضاعف سیاسی و اقتصادی که جامعه شما دارد چه خواهد شد؟”

دوست مشترک ما گفت: ” آقای دکتر علاقه‌مندیش فرهنگی است.”

و دوستم مرا مخاطب قرار داد و گفت: ” میدانید که با یکی از بزرگترین بانکداران ایالات متحده صحبت می‌کنید؟”

چارلی که اسم آقای بانکدار بود با لبخند خاص خودش گفت:” من در بهترین حالت می‌توانم کوچک، بزرگترین بانکدار ایالات متحده بشوم.”

من با کنجکاوی پرسیدم:” پس بزرگترین کیست؟”

و پاسخ داد:” “جیمی دایمن” رئیس جی پی مورگان که درآمدهای آن موسسه را به عرش علی رسانده است می‌باشد که من افتخار شاگردیش را  داشته‌ام.”

دوست من با خنده‌ای گفت:” ولی کارمزدی که چارلی میگیرد در حد بزرگترین بانکدارهاست.”

در میان این گفتگو مشخص شد این ششمین سفر “شخصی” چارلی به ایران است و ایران را خوب می‌شناسد و خیلی از بزرگان را هم در بیان ارزیابی‌اش از این جامعه گفت:” خیلی از سفرنامه‌های قرن هیجدهم و نوزدهم شخصیت‌های اروپایی از ایران را خوانده‌ام در آن دوران به نظر می‌آید که صنعتگرانتان خلاق و تجار عمده‌تان آگاه بوده‌اند و باز به عنوان یک نگاه بیرونی غیر متخصص به نظرم می‌آید که امروز عطش و حرص پولدار شدن خیلی بیشتر از فهم سرمایه‌داری شدن است ولی شاید پس از این دوران پول پرستی یک دوره جدید رشد سرمایه‌داری در ایران را شاهد باشیم.”

 در این بحث‌ها برایم روشن شد که چقدر دقیق ما را میبینند و چقدر سرمایه‌داری شدن همت، درایت وابتکار می‌خواهد.

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 112630
لینک کوتاه :