تزاحم قدرت‌ها در شمال آفریقا

مهدی مطهرنیا * از منظر دیگر لیبی در دو دهه اخیر به واسطه جهت‌گیری‌هایی که معمر قذافی داشت و خود را رهبر جهان عرب در مبارزه با آمریکا می‌دانست و جاه‌طلبی‌های فراوانی از خود به نمایش گذاشت، در درون و در عرصه سیاسی توجه‌ها را به خود جلب کرد و اکنون در افکار عمومی جایگاه لیبی تحت تاثیر اتمسفر سیاسی به وجود آمده در دوره معمر قذافی قرار دارد. در جهان اسلام او امام موسی صدر را به طرابلس کشید و هنوز تکلیف او مشخص نیست، در عرصه بین‌المللی در اواخر او آنچنان خود را برجسته نشان داد که خود را رهبر لیبی و جهان مقاومت در برابر غرب می‌دانست و آنچه را که او تحت عنوان تهدید غرب عملیاتی کرد، پاسخی روشن از سوی غرب دربر داشت به گونه‌ای که در برابر دوربین‌های تلویزیونی با نمایش فراموش‌نشدنی در توهین به جسد او خود را به نمایش گذاشت.

بنابراین در چنین فضایی لیبی از اهمیت برخوردار می‌شود. قدرت‌های بزرگ توجهی را که به ایران در منطقه نو‌هارتلند در فضای هارتلند نو با آنچه من ‌هارتلند علیا خواندم دارند در ‌هارتلند نو به لیبی و در مجموعه کشورهای عربی می‌نگرند. اکنون چند منطقه در نظم نوین جهانی محل تزاحم نیروهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. مهم‌ترین آنها سوریه و سپس لیبی است؛ دو منطقه‌ای که محل تزاحم باقی مانده از جنگ سرد به شمار می‌رود، چراکه در هر دو منطقه روس‌ها دارای قدرت تعریف‌شده‌ای بودند و آمریکایی‌ها در آن تقریبا حضور چندانی نداشتند و بسیار کمرنگ می‌توانستند عمل کنند.

اکنون شاهد آن هستیم که در این وضعیت آمریکایی‌ها هم در لیبی و هم در سوریه نسبت به گذشته از جایگاه بهتری برخوردار شده‌اند. در درون منطقه عربستان به لیبی یک نگاه سیاسی دارد، اما قدرت دیگر جهان عرب یعنی مصر نگاه امنیتی به لیبی دارد. تحولات در لیبی مورد دقت و تعمق قدرت‌های موجود منطقه‌ای نیز هست. عربستان، ایران، ترکیه و تا حدودی امارات نیز در این قضایا حضوری جدی دارند. بنابراین باید به این منطق توجه داشته باشیم که مصر با نگاه امنیتی به این کشور همواره با دقت آن را رصد می‌کند، ترکیه با نگاه سیاسی-امنیتی به این منطقه می‌نگرد و ایران نگاه سیاسی به لیبی را مد نظر قرار داده است و امارات نیز نگاه سیاسی-مذهبی خود را در رقابت با عربستان دنبال می‌کند. در این ارتباط ۱۵ هزار کارگر مصری در لیبی کار می‌کنند و این برای اقتصاد تقریبا ورشکسته مصر معنادار است.

در آن سو روسیه با توجه به اینکه دنبال جای پای محکمی در اقتصاد لیبی و از طرف دیگر منابع نفتی این کشور و از جهتی در پایگاه نظامی است، می‌تواند مورد توجه باشد. از نظر سنتی هم آنها خود را به رژیم قذافی نزدیک‌تر می‌دیدند، امارات و عربستان در اندیشه کنترل و مدیریت تحولات کشورهای عربی منطقه هستند و از نظر سیاسی با یکدیگر رقابت دارند، ترک‌ها از سویی در رقابت سیاسی-امنیتی با مصر و از سوی دیگر با عربستان واقع می‌شوند و از طرف دیگر برای کسب پرستیژ بیشتر با عنوان «اسلام میانه‌رو» در برابر تهران با اسلام انقلابی تلاش می‌کنند در محیط لیبی جایگاه خود را حفظ کنند و همکاری مصر و قبرس برای بهره‌برداری منابع زیر بستر دریایی مدیترانه را دنبال و آن را مخدوش کنند چراکه قبرس هم تا حدودی در چارچوب رقابت با ترکیه قرار می‌گیرد و از منظر سنتی اهمیت پیدا می‌کند.

با توجه به این معانی باید نقش دیگر بازیگر منطقه یعنی اسراییل را مورد توجه قرار داد. از این سو اسراییل استقرار یک دولت مقتدر در لیبی را برنمی‌تابد زیرا می‌تواند وزنه تعادل را در منطقه به نفع یک جناح در بین جناح‌های کشورهای اسلامی تقویت کند. به این ترتیب باید بپذیریم آنچه در لیبی رخ می‌دهد با انگیزه‌های متفاوتی از سوی دولت‌های کشورهای منطقه و فرامنطقه دنبال می‌شود.

آنچه اکنون به نظر می‌رسد آن است که دولت وفاق در یک طرف قرار گرفته و ژنرال حفتر در سویی دیگر و از این جهت که آمریکا در حال ورود مستقیم‌تر به صحنه لیبی است و اردوغان نزدیکی به ایالات متحده را در لیبی به نفع خود می‌داند، عربستان نیز با توجه به نزدیکی به آمریکا در این بازی شرکت می‌کند. آنچه اهمیت پیدا می‌کند پیروزی‌هایی است که بر اساس شکست ژنرال حفتر موجب پیروزی دولت در طرابلس با حمایت آمریکا شود، بنابراین آنچنان که در سوریه شاهد نوعی تزاحم میان قدرت‌های فرامنطقه‌ای با همکاری بعضی از قدرت‌های منطقه‌ای هستیم، در شمال آفریقا یعنی لیبی این مرکزیت را پیدا می‌کند و بدین ترتیب تزاحم‌های مرزی بین قدرت‌های سیاسی درون و برون‌منطقه‌ای شکل جدی‌تری پیدا می‌کند، تا‌کنون نوعی توازن میان طرفین وجود داشته و تا به حال هیچ‌کدام نتوانسته‌اند دیگری را کاملا کنار بزنند. همین موضوع در سوریه هم دیده می‌شود.

اما تنها تمایز بین سوریه و لیبی فعلا موضع‌گیری ایران است. حساسیت ایران نسبت به لیبی کمتر از سوریه است. از طرف دیگر گسترش عملکرد ایران از سوریه به لیبی خطرناک‌تر می‌شود چراکه تزاحم‌ها و اصطکاک‌ها را بیشتر کرده و این تزاحم‌ها با توجه به تحریم‌های حداکثری آمریکا می‌تواند جبهه دیگری را باز کند که موجب ایجاد فضای ضد تهران بیشتر از گذشته شود، بنابراین دوری ایران از بحران لیبی یکی از نقاط مثبت حرکت سیاست خارجی ایران پنداشته می‌شود.

* کارشناس مسائل بین‌الملل

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 113541
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا