رونق و رکود اقتصادی
دکتر بهرام وهابی * در علم اقتصاد نیز آزمون عملکردهای مهم اقتصاد یک جامعه در قالب نمودارهای تحلیلی مشابهی صورت میگیرد که به آن «سیکلهای تجاری» یا «نوسانات تجاری» گفته میشود. اکنون به یک نمودار واقعی در اقتصاد توجه میکنیم.
ظاهرا شباهت عجیبی میان نمودار الکتروکاردیوگرافی و نمودار سیکلهای تجاری وجود دارد. ضربان قلب همواره با نوساناتی همراه است که میتوان درستی یا نادرستی عملکرد آن را از روی نوار قلب تشخیص داد و اقتصاد نیز در زمینه تولید، قیمت، اشتغال و سایر متغیرهای اساسی دارای نوساناتی است که درستی یا نادرستی آنها را میتوان از روی نمودارهای سیکل تجاری تشخیص داد.
هر وضعیتی روی نوار قلب (فرازها، فرودها، حرکات سیکلی، شدت نوسانات و…) نشاندهنده وضعیتی خاص در عملکرد قلب است و متناظرا در اقتصاد نیز هر فراز، فرود، حرکت سیکلی، شدت نوسانات و… نشانگر وضعیتی خاص در عملکرد اقتصادی است. داستان رونق و رکود اقتصادی نیز از همین جا آغاز میشود. هر اقتصادی در ذات خود دارای رونق و رکودی است که شدت آن، طول دوره آن و کیفیت آن، بیانکننده وضعیت مساعد یا نامساعد اقتصادی است.
طبق تعریف رسمی و مورد پذیرش در نظریههای اقتصادی، وقتی همه متغیرهای اقتصادی (از جمله تولید ملی، قیمت و اشتغال) در بالاترین و بهترین وضعیت ممکن باشد، با رونق اقتصادی مواجه هستیم. در این وضعیت، کارخانجات با تمامی ظرفیت اسمی خود مشغول تولید کالاها هستند و به همین دلیل بیشترین تقاضا برای نیروی کار وجود داشته و وضعیت اشتغال نیز در بالاترین حد خود (با کمترین نرخ بیکاری) قرار دارد. با توجه به وجود رونق اقتصادی و رسیدن اقتصاد به بیشترین میزان فعالیت، تقاضا برای کالاها و خدمات نیز افزایش مییابد که این امر قیمت کالاها و خدمات را افزایش میدهد و به همین دلیل با پدیده تورم نیز در شرایط رونق اقتصادی مواجه خواهیم بود.
با رسیدن اقتصاد به ظرفیت کامل، بنا به دلایلی (مانند عدم رشد متوازن بخشها و کمبود ظرفیت تولید کالاهای سرمایهای)، اندکاندک تولید رو به کاهش گذاشته و تقاضا برای نیروی کار نیز کاهش مییابد و در نتیجه نرخ بیکاری افزایش مییابد. با کاهش تولید، قدرت خرید مردم نیز به دلیل درآمد کمتر، کاهش مییابد و این وضعیت، اقتصاد را به سمت رکود میبرد. با کاهش مستمر تولید، درآمد و اشتغال، اقتصاد به سمت کسادی میرود.
تفاوت رکود با کسادی، شدت کاهش متغیرهاست (افراد آشنا با ریاضیات میتوانند این موضوع را از طریق شیب منحنی در دوره رکود و کسادی دریابند) که در دوره رکود، متغیرها «به شدت» کاهش مییابند (مانند سقوط آزاد) و در دوره «کسادی»، از «شدت» کاهش تولید، درآمد و اشتغال کاسته میشود ولی اقتصاد به سمت نقاط پایینتر و پایینتر پیش میرود.
وقتی اقتصاد به کمترین حد تولید، درآمد و اشتغال برسد، به نقطه بحران میرسد. در این حالت علاقه سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در فعالیتهای اقتصادی به دلیل پایین بودن نرخ سود، به پایینترین حد خود رسیده و به دلیل تقاضای کاهنده برای نیروی کار شاغل در فعالیتهای تولیدی، میزان دستمزدهای پیشنهادی به کارگران و کارمندان نیز کاهش مییابد. پس از اینکه اقتصاد به بدترین حالت خود از نظر تولید، درآمد، دستمزد، اشتغال و… رسید، مجددا اندکاندک به دلیل فشار سرمایه (زیرا سرمایه نمیتواند برای بلندمدت راکد بماند)، فعالیت در برخی امور که سودآوری بیشتری دارند، افزایش یافته و به تبع آن، با افزایش تقاضا برای نیروی کار، افزایش ظرفیت تولید، افزایش تقاضا، افزایش قیمت و افزایش درآمد، اقتصاد مجددا احیا شده و به سمت رونق اقتصادی حرکت میکند که به این وضعیت (آغاز حرکت از بحران به سمت رونق)، بهبود اقتصادی گفته میشود. پس از این مرحله، فعالیتها به سمت اشتغال کامل و ظرفیت کامل تولید (یعنی به سمت رونق اقتصادی) حرکت میکند که به این مرحله (پس از بهبود که نوعی دوران نقاهت بیماری در اقتصاد تلقی میشود)، مرحله جهش اقتصادی گفته میشود. طبیعی است که پس از مرحله جهش به رونق و از آنجا نیز مجددا به رکود، کسادی، بحران، بهبود، جهش و… به صورت تکراری میرسیم. این داستان اصلی سیکلهای تجاری است. در بسیاری از رسانهها و حتی مقالات معمول، این مفاهیم به درستی و با معنای دقیق خود مورد استفاده قرار نگرفته و بارها دیده شده که به جای بحران از رکود (با این تصور که وقتی اقتصاد به پایینترین حد فعالیتهای خود برسد به رکود رسیدهایم در حالی که رکود، یک مسیر است و بحران، یک وضعیت)، به جای جهش از رونق یا به جای رکود از کسادی استفاده میشود. به یاد داشته باشیم که مفاهیم بهبود، جهش، رکود و کسادی فقط «مسیر» را نشان میدهند ولی مفاهیم رونق و بحران، یک «وضعیت» را نشان میدهند. برخی مفاهیم وابسته در زمینه سیکلهای تجاری عبارتند از:
۱- طول دوره سیکل تجاری. سوالی که پیش میآید این است که فاصله میان یک بحران تا رونق معمولا چند ماه یا چند سال طول میکشد؟ اقتصاد در چه زمانی (چند ماه یا چند سال) دوره بهبود را طی میکند؟ چه مدت زمان باید رکود یا کسادی را تحمل کرد؟ پاسخ همه این سوالات به طول دوره سیکل تجاری بر پایه هر سیکل و شرایط اقتصادی هر جامعه بازمیگردد که عمدهترین دورههای سیکل تجاری به شرح زیر است:
الف- سیکل کندراتیف (برپایه مطالعات نیکلای کندراتیف) که طی بررسی وی در اقتصادهای مختلف، به سیکلهای تجاری پی برده است که از سه تا ۵۰ سال را شامل میشود. سیکل کوتاهمدت برابر با سه سال و نیم، سیکل بلندمدت برابر با ۷ تا ۱۱ سال و سیکل بسیار بلندمدت تا ۵۰ سال نیز طول میکشد (یعنی از یک دوره رونق تا دوره رونق بعدی، ۵۰ سال طول میکشد.)
ب- سیکل ژوگلار (بر پایه مطالعات کلمنت ژوگلار) که فاصله هر رونق (یا بحران) تا رونق (یا بحران) بعدی را بین ۶ تا ۱۰ سال برآورد میکند.
پ- سیکل کی چِن (بر پایه مطالعات ژوزف کی چن) که دو سیکل شامل سیکل جزئی معادل ۴۰ ماه (سه سال و چهار ماه) و سیکل عمده شامل دو یا سه سیکل جزئی را مطرح میکند.
ت- سیکل شومپیتر (بر پایه مطالعات ژوزف شومپیتر) که در واقع دیدگاه تلفیقی داشته و وجود هر سه سیکل (کندراتیف، ژوگلار و کی چن) را در اقتصاد نشان میدهد.
۲- علل سیکل تجاری. سیکل تجاری یکی از پیچیدهترین مفاهیم در علم اقتصاد است و بیان علل هر سیکل تجاری، نیازمند آشنایی با مباحث تخصصی اقتصاد است (مانند آنکه توضیح ریتمهای پیوندگاهی، بطنی، تورسادس دی پوینت، آیدیو ونتریکولار و فیبریلاسیون بطنی در تشریح وضعیتهای مختلف نوار قلبی نیز چنین است). مهمترین علت و بخش پیشرو در سیکل تجاری، بخش مسکن است و مطالعات مختلف نشان داده است که سیکلهای تجاری عمدتا از سیکلهای بخش مسکن تبعیت میکنند. سیکلهای بخش فعالیتهای کارخانهای و صنعتی نیز عامل مهمی در این زمینه بوده و در دهههای اخیر به دلیل توسعه بازارهای مالی (مانند بازار بورس)، نوسانات این بازارها نیز به شدت بر نوسانات متغیرهای اقتصادی و ایجاد سیکلهای تجاری موثر بودهاند. به عنوان نمونه، مهمترین بحران اقتصاد صنعتی در دهه اخیر یعنی بحرانی که از سال ۲۰۰۵ آغاز شد در ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ به اوج رسید و تا سال ۲۰۱۲ نیز آثار آن وجود داشت نیز ناشی از بحران مالی بوده است به طوری که وقتی مردم و سرمایهگذاران نتوانستند وامهای بانکی خود را به دلیل کمبود نقدینگی تسویه کنند و فروش املاک وثیقهای توسط بانکها نیز موفقیتآمیز نبود، بانکها با کمبود نقدینگی مواجه شدند و این خود باعث بروز رکود و بحران مهمی در این دوره شد.
۳- آمار اقتصادی. برای نشان دادن سیکلهای تجاری اقتصاد ایران از آمار رشد درآمد ملی در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۹۱ به قیمتهای ثابت سال ۱۳۸۳ استفاده شده است که در نمودار زیر ارائه میشود (اعداد محور عمودی مربوط به رشد درآمد ملی به قیمتهای ثابت بر حسب درصد است):
همانگونه که ملاحظه میشود، چندین سیکل تجاری کوتاهمدت و بلندمدت در دوره موردنظر قابل مشاهده است. در هر دوره نیز نقاط مربوط به رونق و بحران و همچنین مسیرهای بهبود، جهش، رکود و کسادی قابل مشاهده است. نمودار زیر نیز مربوط به اقتصاد آمریکا (رشد درآمد ملی در سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۵) است.
۴- رکود تورمی. افزایش قیمتها (تورم) معمولا به دلایلی که در مقدمه این بحث ذکر شد با نقطه رونق اقتصادی و در مسیر بهبود و جهش اقتصادی قابل مشاهده است ولی بعضا مشاهده میشود که اقتصاد در شرایط رکود، کسادی و بحران نیز دچار تورم میشود. دوران رکود اگر با افزایش قیمتها مواجه باشد، رکود تورمی است، یعنی هم فعالیتهای اقتصادی با کاهش مستمر مواجه است و هم شاهد پدیده رشد قیمتها هستیم (در اقتصاد معمولا رکود با کاهش قیمت مواجه است). این یک پدیده نامناسب است زیرا در این شرایط اگر بخواهیم سیاستهای اقتصادی ضد رکود به کار ببریم (مانند افزایش نقدینگی)، تورم بیش از پیش افزایش خواهد یافت و اگر بخواهیم با سیاستهایی (مانند کاهش نقدینگی)، تورم را کاهش دهیم به رکود دامن خواهیم زد. در نتیجه در این شرایط، پارادوکس سیاستی در انتظار سیاستگذاران اقتصادی خواهد بود که مشکلات سیاستگذاران را در این حالت دوچندان میکند.
۵- مهمترین بحران تاریخ اقتصادی. بدون شک، بحرانی که میان دو جنگ جهانی اول و دوم و در سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ اقتصاد غرب (و به تبع آن، اقتصاد بسیاری از کشورهای دنیا) را تحت تاثیر قرار داد، بزرگترین بحران ثبت شده تاریخ اقتصاد است. این بحران که به بحران ۱۹۲۹ یا بحران کبیر معروف است، سالهای متمادی آثار خود بر تولید، سرمایهگذاری، اشتغال و ساختارهای اقتصادی را بر جوامع گذاشت. در این سالها به دلیل آن که اقتصاد آمریکا تا سال ۱۹۲۹ دچار سفتهبازی شدید شده بود، دولت آمریکا تصمیم گرفت که سیاستهای انقباضی (کاهش حجم پول در جامعه) را در پیش گیرد که همین امر به کاهش تولید، افزایش شدید بیکاری و کاهش تمایل به سرمایهگذاری منجر شد به طوری که کنترل شاخصهای اقتصادی از دست دولت خارج و اقتصاد با سرعت فراوان از طریق رکود اقتصادی به سمت نقطه بحران اقتصادی حرکت کرد. در این میان برخی اقتصاددانان معتقد بودند که باید به حمایت از افزایش تولید و سرمایهگذاری پرداخت و در طرف مقابل، جان مینارد کینز (بزرگترین اقتصاددان معاصر) معتقد بود که به جای حمایت مستقیم از تولید، باید سطح درآمد مردم را افزایش داد تا از این طریق، تقاضا افزایش و ظرفیتهای تولید به واسطه افزایش تقاضا گسترش یابد. نمودار زیر، مهمترین سیکل تجاری آمریکا در دوره ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۹ و نحوه بهبود اقتصاد بعد از بحران کبیر را نشان میدهد.
در پایان باید گفت که تقریبا هیچ نظریه تمامعیار برای تحلیل سیکلهای تجاری و خصوصا طراحی سیاستهای ضدسیکلی وجود ندارد و هر نظریهای در این زمینه دارای معایب و منافع خاص خود است. به دلیل پیچیدگی نظریههای مربوط به سیکل تجاری، تحلیل سیکلهای تجاری نیازمند تخصصهای چندبعدی در اقتصاد ازجمله تخصص اقتصاد نظری، تخصص ریاضیات اقتصادی و همچنین تخصص آمار اقتصادی است. الگوسازی سیکلهای تجاری و نوسانات اقتصادی درون هر سیکل تجاری نیازمند الگوسازیهای ریاضی پیچیده است. یکی از سادهترین الگوهای قابل استفاده در این زمینه، الگوهای میانگین متحرک است که به توضیح نحوه فرمولبندی نوسانات میپردازد و میتواند در شرایط پیچیدهتر، از میانگین متحرک ساده به میانگین متحرک متغیر تغییر یابد. نظریههای ریاضی دیگر مانند توابع هندسی و سریهای عددی نیز کمکهای شایان توجهی در این زمینه میتوانند داشته باشند. از طرف دیگر، برای برآورد نقاط مختلف سیکلهای تجاری، استفاده از الگوهای آماری و روشهایی مانند شبیهسازی مونت کارلو میتواند مفید باشد. در هر حال سیکلهای تجاری نقش بسیار مهمی حتی در زندگی عادی آحاد جامعه داشته و به لحاظ نظری نیز یکی از مفاهیم و موضوعات جالب برای پژوهشگران و نظریهپردازان اقتصادی است.
هر اقتصادی در ذات خود دارای رونق و رکودی است که شدت آن، طول دوره آن و کیفیت آن، بیانکننده وضعیت مساعد یا نامساعد اقتصادی است با توجه به وجود رونق اقتصادی و رسیدن اقتصاد به بیشترین میزان فعالیت، تقاضا برای کالاها و خدمات افزایش مییابد و به همین دلیل با پدیده تورم نیز در شرایط رونق اقتصادی مواجه خواهیم بود . تفاوت رکود با کسادی، شدت کاهش متغیرهاست که در دوره رکود، متغیرها «به شدت» کاهش مییابند و در دوره «کسادی»، از «شدت» کاهش تولید، درآمد و اشتغال کاسته میشود
مفاهیم بهبود، جهش، رکود و کسادی، فقط «مسیر» را نشان میدهند ولی مفاهیم رونق و بحران، یک «وضعیت» را نشان میدهند بعضا مشاهده میشود که اقتصاد در شرایط رکود، کسادی و بحران نیز دچار تورم میشود. دوران رکود اگر با افزایش قیمتها مواجه باشد، رکود تورمی است در شرایط رکود تورمی، پارادوکس سیاستی در انتظار سیاستگذاران اقتصادی خواهد بود که مشکلات سیاستگذاران را در این حالت دوچندان میکند.تقریبا هیچ نظریه تمامعیاری برای تحلیل سیکلهای تجاری و خصوصا طراحی سیاستهای ضدسیکلی وجود ندارد و هر نظریهای در این زمینه دارای معایب و منافع خاص خود است الگوسازی سیکلهای تجاری و نوسانات اقتصادی درون هر سیکل تجاری نیازمند الگوسازیهای ریاضی پیچیده است
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :