بررسی اما و اگرهای یک جریان سیاسی
به گزارش جهان صنعت نیوز: جریان اصلاحطلب هم مثل اصولگرایان، جریانی داخلی است که از این قاعده مستثنی نبوده و برای اینکه بتواند پایگاه اجتماعی مخدوش شده خود را طی سالهای اخیر برگرداند و اعتماد عمومی ازدسترفته را ترمیم کند، راه سختی در پیش دارد که با نقد ساختاری و اصلاح جدی درونسازمانی شاید بتواند طی سالهای آینده خود را از نو بازسازی کند.
اگرچه این یک الگوی کلی است که همه جریانهای سیاسی باید به آن عمل کنند ولی جریان اصلاحات به دلیل پایگاه اجتماعیای که داشته و حالا دچار بیاعتمادی عمومی شده، نیازمند نقد و اصلاح جدیتری است. هر چند اصولگرایان فاقد این بدنه اجتماعی بوده و حسابشان جداست.
** نقد درونجناحی
برخی چهرههای اصلاحطلب طی سالهایی که این جریان با اعتماد عمومی توانسته بود از سال ۹۲ کاندیدای ائتلافی مدنظر خودش را به پاستور بفرستد و در انتخابات مجلس دهم لیست ائتلافی موسوم به امید را به صورت کامل در تهران و به صورت وسیع در دیگر استانها به مجلس بفرستد یا حتی در شوراهای شهر و روستا گزینههای امیدی زیادی داشته باشد، انتقادات جدی خود را از عملکرد لیدرهای اصلاحطلب شروع کردند؛ انتقاداتی که تاریخ مصرف انتخاباتی نداشت و گلایههایشان از نبود استراتژی مشخص برای آینده اصلاحات بود.
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و از چهرههای اصلاحطلب در گفتوگویی با اشاره به این موضوع خاطرنشان کرده است: «مشکل اصلی اصلاحطلبان پیش از مسائل انتخاباتی، فقدان رهبری و نداشتن هدف و استراتژی روشن در این جریان است.»
ابراهیم اصغرزاده دیگر فعال سیاسی اصلاحطلب هم معتقد است: «مردم در مقطع فعلی از سیاستورزیهای بینتیجه و اینکه مورد سوءاستفاده قدرتطلبان قرار بگیرند، خستهاند. آنها از بیتصمیمی و پیگیر نبودن اصلاحطلبان کلافهاند؛ بهعبارتی مردم از اصلاحطلبی عبور نکردهاند بلکه از اصلاحطلبان بوروکرات و رفیق گرمابه و گلستان قدرت رانتی عبور کردهاند.»
اوج ناامیدی مردمی از اصلاحات
اگر چه بخشی از بدنه اصلاحطلبان در دولت و مجلس دهم که بارقه امید را در دل مردم روشن کرده بود، به واسطه عملکرد ضعیفی که البته دلایل متعددی داشته، ناامید شدهاند، ولی همین موارد علاوه بر اتفاقات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ باعث شد انتقاد جدی مردم به هر دو جریان سیاسی، خصوصا اصلاحطلبان که با انتخاب آنها به دنبال امید بودند، به اوج برسد. به نحوی که در انتخابات مجلس یازدهم به صندوقهای رای پشت کردند و شاهد حضور حداقلی که آمار رسمی آن را مشارکت
۴۲ درصدی اعلام کرد، بودیم.
حالا فائزه هاشمی، فرزند آیتالله هاشمی به نقد درون جناحی اصلاحات پرداخته و اصلاحطلبان و حتی حسن روحانی که مورد حمایت آیتالله هاشمی و جریان اصلاحات بود را بعد از فوت پدرش، دارای تغییر جدی رویکردی دانسته است.
فائزه هاشمی تاکید دارد: «نمیگویم از رای به آقای روحانی و شوراهای شهر پشیمانیم، اما یکهزارم آنچه انتظار میرفت، حاصل نشد.» او معتقد است: «امیدها به آقای روحانی زیاد بود، بابا این امیدها را ایجاد کرد. بعد از فوت بابا آقای روحانی دگرگون شد، بسیار دور از انتظار بود، ولی همه چیز تغییر کرد. با رفتن بابا امید رفت، خیلیها ازجمله برخی احزاب و افراد اصلاحطلب هم عوض شدند؛ انگار پشتیبان خود را از دست دادهاند و دیگر امیدی به تغییر ندارند.»
هاشمی همچنین حضور اصلاحطلبان در انتخاباتهای آینده را زیر سول برده و میگوید: «در صورت ادامه شرایط فعلی گمان نمیکنم حضور در انتخابات توجیهی داشته باشد. وقتی عملا اتفاقی در دولت و یا سایر بخشهایی که در اختیار اصلاحطلبان است، نمیافتد، رای دادن فقط کاری است در جهت تأیید وضعیت خراب فعلی و متوهم کردن مسوولان و مقامات که به این سیاستها و مسیر غلط ادامه دهند.»
**اصلاحطلبان در حال بررسی حضور یا عدم حضور در انتخابات هستند
البته محمود صادقی، نماینده دور دهم مجلس در گفتوگو با «جهانصنعت نیوز» در بررسی انتقادات فائزه هاشمی نسبت به عملکرد اصلاحطلبان و تاکید بر عدم حضور آنها در انتخابات آینده توضیحاتی بیان کرد.
صادقی گفت: «اصلاحطلبان درباره حضور یا عدمحضور در انتخابات آینده، در حال گفت و گو هستند. مشکل اصلی نارضایتی گسترده مردم از شرایط موجود کشور است و مهمترین چالش هم این است که امیدی به تاثیرگذاری انتخابات بر سرنوشت خود ندارند.»
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها با اشاره به صحبتهای فائزه هاشمی درباره «بیتاثیری انتخابات بر روند کلی سیاستها و عدم امید به تغییر رویکردها» گفت: «ایشان تلقی عمومی را بیان کردهاند و اینکه مقصر در این باره اصلاحطلبان، دولت، یا سازکارها است باید مورد ارزیابی قرار گیرد. به نظر من سهم عمده مربوط به سازوکارهاست، هر چند دولت فعلی و تاحدی اصلاحطلبان که در مجلس دهم و به صورت نیمبند در دولت حضور داشتند، عملکرد آنها در عدم موفقیتها بیتاثیر نبوده است.»
صادقی تاکید کرد: «البته به نظرم بخش عمده عدم موفقیتها ناشی از سازوکارهایی است که خارج از اراده کارگزاران نظام است. باید دید در حلقههای بالایی نظام اراده و تمایلی برای گشایش در این باره وجود دارد یا خیر.»
نماینده مردم تهران در مجلس دهم خاطرنشان کرد: «بسیاری از اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدهاند که دعوت از مردم برای مشارکت در انتخابات سخت است و اگر به فرض اینکه موفق شوند، این تغییرات در تحقق وعدهها و اصلاحات مقدوراتی که در اختیار منتخب قرار میگیرد بسیار ناچیز است. بنابراین دستهای از اصلاحطلبان معتقدند تا اصلاحات ساختاری اساسی در زمینه سیاسی صورت نگیرد، امیدی به تغییر اوضاع و شرایط نیست و نباید در انتخابات هم شرکت کرد.»
** آقای هاشمی قبل از مرگ طبیعی، دچار مرگ مصنوعی در قدرت شده بود
صادقی اما با این بخش از سخنان فائزه هاشمی که معتقد است «بعد از فوت پدرش امید مردم از دست رفته و اصلاحطلبان دچار تغییر شدهاند» مخالفت کرد و گفت: «نمیدانم فوت آقای هاشمی تا این حد تاثیر تعیینکننده قاطعی داشته یا نه ولی اینکه تحولات سیاسی اجتماعی را شخصمحور کنیم یکی از ضعفهای تفکر کارگزاران سازندگی است. آنها همه چیز را شخصمحور نگاه میکنند و این اشتباه است.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: «آقای هاشمی در زمان زنده بودنش از سال ۸۸ به بعد در حاشیه رفته بود و تاثیرگذاری چندانی در حاکمیت نداشت. ایشان پشتوانه خوبی برای دولت و شخص آقای روحانی بود، ولی سالها پیش از اینکه به مرگ طبیعی از دنیا برود، دچار مرگ مصنوعی شده بود و قدرت تاثیرگذاریاش در حکومت به شدت کاهش یافته بود. بنابراین اینکه ما همه چیز را تا این حد شخصمحور کنیم به بیراهه رفتن است.»
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها ادامه داد: «به نظرم باید سطح مطالباتمان را عمیقتر کنیم و به فکر اصلاحات بنیادیتری در نظام باشیم تا نظارت را ارتقا دهیم. با این رویکرد موجود، نظام پویایی خودش را از دست داده و دچار ایستایی شده است. متاسفانه از سرمایههای ملی و انسانی در درون نظام استفاده نمیکند و عرصه مدیریتی تنگتر شده است. حتی در جریان اصولگرا هم برخی طیفهای مهم و قدیمی رفتهرفته به حاشیه رانده میشوند و حلقه تمامیتخواهی تنگتر میشود.»
** اصلاحطلبان هم مستثنی نیستند
البته صادقی با این بخش از انتقادات فائزه هاشمی نسبت به جریان اصلاحات و اینکه احزاب اصلاحطلب دچار فاصله شده و چهرههای آنها دچار تغییر شدهاند موافق است و میگوید: «اصلاحطلبان هم مستثنی نیستند و بخشی از این جامعهاند. ناتوانی و ضعفی که در نظام ایجاد شده شامل همه جامعه است. به دلیل اینکه اصلاحطلبان از طرف نیروهایی در نظام به حاشیه رانده شدهاند و کمتر امکان زیست سالم سیاسی را پیدا کردهاند، دچار این مشکل شدهاند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: «البته باید به دلایل بروز این مشکل توجه کرد و اینکه چقدر ضعف درونی و چقدر تهدید بیرونی بر این تغییر رویکرد موثر بوده، باید بررسی شود. یکی از دلایل این مشکل، عدم وجود حزب تمامعیار اصلاحطلب است و به جای حزب کارآمد فراگیر ۳۰ حزب اصلاحطلب داریم که همین تشکلهای کوچک باعث تفرق شده و قدرت تجمعی و حجمی شدن را تضعیف کرده است.»
گفتنی است اصلاحطلبان بین دوگانه قدرت سیاسی و اثرگذاری بلندمدت مدنی دچار تردید هستند. گروهی رسیدن به قدرت را نه ابزار تاثیرگذاری بلکه هدف از هر نوع کنشگری سیاسی میدانند. ولی برخی دیگر اصلاح امور را هدف نهایی از هر نوع اصلاح دانستهاند. بنابراین با توجه به انتقادات و تضادهایی که دراین باره وجود دارد باید دید که آینده اصلاحطلبی به کجا خواهد رسید.
اخبار برگزیدهسیاسیلینک کوتاه :