مدیران محرومیتزا و سازمانهای محروم
علیرضا کوشکیجهرمی * اگر تا حالا به این موضوع فکر کردهاید که «محرومیت سازمانی» به چه معنی است و چطور توسعه پیدا میکند، نوشتار پیشرو یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده و توسعهساز «محرومیت سازمان» را رمزگشایی خواهد کرد.
محرومیت چیست؟
محرومیت جنبههای مختلفی دارد:
* «محرومیت مادی» یعنی بنا به هر دلیلی در تامین نیازهای مادی، انسانها دچار مشکل شوند.
* «محرومیت غذایی» یعنی برای تامین مایحتاج غذایی دچار کمبود و محدودیت شوند.
* «محرومیت عاطفی» یعنی شرایط مناسبی برای دوست داشتن از یکسو و دوست داشته شدن از سوی دیگر وجود نداشته باشد.
* و… .
نکته مهم: برخی محرومیتها تحمیلی هستند. محرومیتهای تحمیلی غالبا جنبه طبیعی و زیستمحیطی دارد و افراد هیچ نقشی در آن ندارند مانند محرومیت غذایی ناشی از خشکسالی اما برخی محرومیتها انسانساز یا خودساخته هستند مانند محرومیتهای عاطفی یا محرومیتهای مادی ناشی از سستی و تنبلی.
محرومیت سازمانی تحمیلی یا طبیعی؟
اگر اعتقاد داشته باشیم انسان موجودی اجتماعی است و کامیابی و شکست، شادی و غم و… در اجتماع معنی و مفهوم پیدا میکند و هویت انسان به واسطه بودن در جمع شکل میگیرد شاید بزرگترین محرومیت، محرومیت اجتماعی است و محرومیت از داشتن ارتباطات. بر هیچکس پوشیده نیست که افراد به واسطه تعاملات و ارتباطات فرصت رشد و پیشرفت مناسبتری خواهند داشت.
پژوهشهای لوتانز نشان میدهد «مدیران موفق» کسانی هستند که شبکههای تعاملی گستردهتری داشتهاند. به زعم دانشمند معروف «بری شوارتز» شادی واقعی در دل ارتباطات خوب با دیگران است، در دین ما بر صله رحم و ارتباطات تاکیدات زیادی شده است و … که همه اینها نشاندهنده نقش ارتباطات در موفقیت افراد دارد. بسیاری از سازمانها در استخدام و انتخاب جایگاههای حساس خود به سرمایه اجتماعی و سرمایه ارتباطی استخدامشوندگان توجه ویژهای دارند.
نکته مهم دوم: اجتماعی بودن و تعامل جزو نیازهای ذاتی بوده و مهمترین عامل کامیابی لحاظ میشود، در نتیجه محرومیت ناشی از تعامل، جزو محرومیتهای خودساخته و تحمیلی است.
مدیران محروم به چه مدیرانی اطلاق میشود؟
مدیران محروم آنهایی هستند که به واسطه ضعف ارتباطی فرصت رشد را از سازمان خود میگیرند؛ آنهایی که عینک بدبینی را بر چشم گذاشته و هر نوع همکاری با سازمان را رد میکنند و با استدلالهای غیرمنطقی و گاه توهم توطئه، تمایل به انزوا را در پیش میگیرند. این در حالی است که «مدیران غنی» از دشمنان و رقبای خود فرصت همکاری و تعامل میسازند و سازمان را در عرصه رقابت حفظ میکنند.
ویژگی مدیران محروم این است که با رفتارهای قهرآمیز، خودی را غیرخودی و از دوست، دشمن میسازند اما مدیران غنی، غیرخودیها را خودی کرده و دشمنان را دوست میکنند و بر دامنه دوستان و تعاملات خود میافزایند. مدیران محروم در بازه زمانی اندکی «سازمانهای محرومی» خواهند ساخت که گاه ماهیت و فلسفه وجودی سازمان نیز ضعیف شده و مایه نارضایتی همگان خواهد شد.
محرومیتزدایی مدیریتی و سازمانی
* محرومیتزدایی از مدیران یعنی به آنها یاد بدهیم که برای یک سازمان به واسطه تعاملات نامناسب خود، دشمنان و رقبای نامناسب نتراشند.
* محرومیتزدایی از مدیران، یعنی از آنها بخواهیم که در عرصههای رقابتی حضور فعال داشته باشند.
* محرومیتزدایی مدیریتی یعنی توجه به مسوولیت اجتماعی .
* محرومیتزدایی یعنی رقبا را دوست دانستن و از آنها دشمن نساختن.
* محرومیتزدایی یعنی ارتقای سرمایه اجتماعی سازمان.
* محرومیتزدایی یعنی ضعف عملکرد را به عوامل خارجی نسبت ندادن.
نکته پایانی
محرومیتزدایی اکتشافی نیست، محرومیتزدایی ساختنی است. برای محرومیتزدایی واقعی نیازمند مدیرانی با کانون کنترل درونی هستیم تا مسوولیت کژکارکردها و سستیهای خود را قبول کرده و عوامل محیطی را برای پوشش شکست بازیچه نسازند.
* عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :