آشفتگی اقتصاد سیاسی ایران

به گزارش جهان صنعت نیوز:  واقعیت این است که بیشترین سراسیمگی و آشفتگی در اقتصاد سیاسی ایران فقدان انسجام در ذهنیت کلی اداره‌کنندگان جامعه است. معلوم نیست اقتصاد ایران باید با آموزه‌های اقتصاد آزاد و رقابتی اداره شود یا اینکه قرار است مطابق با اراده شماری از اعضای مجلس فعلی به دهه ۱۳۶۰ برگردیم و در نظام توزیع کوپنی قرار است به ۶۰ میلیون ایرانی از مسیر کوپن کالای یارانه‌ای توزیع شود. آشفتگی ذهنی مدیران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر اقتصادی در انتخاب آموزه اقتصادی دائمی بدترین اتفاقی است که می‌تواند رخ دهد و جامعه را به آشوب بکشاند. در حالی که دولت قیمت سهام شرکت‌های بورسی را آزاد و رها کرده و اجازه می‌دهد قیمت هر سهم حاضر در بورس اوراق بهادار گاه تا ۱۰ برابر افزایش یابد. اما از سوی دیگر به سازمان‌های نظارتی فرمان می‌دهد قیمت کالاهای تولیدی همان بنگاه‌ها در بازار کنترل و قیمت‌های دستوری بر آنها اعمال شود.

چالش‌ها آمده‌اند

یکی از نمادهای آشفتگی در اقتصاد سیاسی ایران را می‌توان با بررسی ادبیات اقتصاد سیاسی در همین دولت به خوبی دید.

در حالی که مدیران ارشد دولت و برخی از اقتصاددانان بارها و بارها تاکید کردند ادامه رفتار با متغیرهای اساسی اقتصاد می‌تواند به ابرچالش‌ها منجر شده و اقتصاد را قفل کند اما کسی به آنها توجه نکرد. اکنون در شرایطی با کسری بودجه بزرگ و سترگ مواجه هستیم که احتمال وقوع آن را بارها از زبان اقتصاددانان شنیده‌ایم اما کسی حرف آنها را قبول نکرد. در حالی که کسری بودجه و ناترازی در مهم‌ترین سند سیاسی- اقتصادی کشور از همان آذرماه سال گذشته روشن بود اما بودجه‌ریزی به گونه‌ای انجام شد که همه راضی باشند و حالا می‌بینیم ناترازی در صندوق‌های تامین اجتماعی و بازنشستگی، در بانک‌ها و در سایر نهادهای مالی به خوبی دیده می‌شود. این ناترازی‌ها در آخر کار به بانک مرکزی انتقال داده می‌شود و نتیجه آن نیز افزایش پایه پولی و نقدینگی و تورم‌های شتابان است.

چالش‌ها آمده‌اند و یکی پس از دیگری بر حجم تنگناها می‌افزایند و حل مسائل را سخت‌تر می‌کنند.

آتنی شدن

دولت آقای روحانی در یک تصمیم عجیب و در وضعیتی که نرخ تورم فزاینده را شاهد بودیم تصمیم گرفت نرخ بهره بانکی را کاهش دهد و استدلال نیز این بود که با این کار تقاضا برای سرمایه‌گذاری افزایش می‌یابد. از طرف دیگر اما بازار ارز و سکه و سهام در حال پرش به سوی ارتفاع‌های باورنکردنی بودند. دولت اما برای جذب نقدینگی و تامین کسری بودجه در این وضعیت اقدام به انتشار بی‌وقفه و هفتگی اوراق قرضه کرده است؛ اوراق قرضه‌ای که ابتدا به دلیل نرخ سود پایین جذابیت نداشت و سرانجام وزیر اقتصاد رضایت داد که نرخ سود آن افزایش یابد. حالا دولت بدون توجه به سرنوشت آتن که آنقدر اوراق قرضه منتشر کرد که در سیل آن غرق شد مدام در حال انتشار اوراق قرضه با نرخ‌های سود بالاتر است و به تبع آن نرخ بهره بانکی را نیز افزایش داده است.

کاراکاسی شدن

با وجودی که مدیران ارشد دولت بارها گفته‌اند ایران به ابرتورم نزدیک نمی‌شود اما کاهش و سقوط ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر و افزایش قیمت تمام‌شده واردات و حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی و افزایش قیمت ارز در شبکه نیما و چند برابر شدن آن نشان می‌دهد که شاید ایران به ابرتورم‌های کاراکاسی نزدیک نشود اما روند کاراکاسی شدن را طی می‌کند و این یک مساله بسیار خطرناک است. این آشفتگی اجرایی در نگهداشت نرخ تبدیل دلار به ریال ایران در یک سطح مناسب با وجود همه وعده‌هایی که داده می‌شود نشان از آشفتگی در اقتصاد سیاسی دارد. نباید ایران در شرایطی که میانگین تورم در دنیا زیر پنج درصد است به تورم‌های ۳۰ تا ۴۰ درصدی برسد که نوعی کاراکاسی شدن را در بطن خود دارد.

تحدید واردات و جهش تولید

آشفتگی ذهنی و اجرایی عجیب را می‌توان در دوگانه ایجاد محدودیت برای واردات با سرکوب تقاضای ارز و دشوار کردن شرایط ثبت سفارش واردات از یک طرف و انتظار جهش تولید از طرف دیگر به خوبی دید. این روزها اگر خوب به رفتار متغیرهای اقتصاد ایران نگاه کنیم انبوهی از آشفتگی‌ها را می‌بینیم که دیگر به هیچ شکلی قابل پنهان کردن نیستند. اقتصاد سیاسی ایران در نیمه دوم سال ۱۳۹۹ بیشتر از هر زمان دیگری به سرگیجه رسیده و دور خودش می‌چرخد و می‌چرخد و گامی به جلو نمی‌رود. اقتصاد سیاسی ایران اکنون فاقد فرماندهی نیرومند و یکپارچه است و هر فرد و سازمان و مقام مسوولی آن را به سویی می‌کشاند که در آخر کار نگویند مقصر تو بودی که به اینجا رسیدیم. این سرگیجه گرفتن اقتصاد سیاسی در شکل‌های گوناگون خود را نشان می‌دهد. به طور مثال می‌توان به رفتاری توجه کرد که در آن عناصری از گروه‌های منتقد دولت مستقر دنبال خلع ید از کسانی هستند که بنگاه‌هایی را دولت به آنها فروخته است. در همین خبرهای اخیر آمده است که به زودی شرایط اقتصاد سیاسی غیرعادی شده بر سر اینکه باید دولت را زیر ضرب گرفت و فرماندهی کشور را از نهاد دولت به نهاد مجلس برد مجادله دارند. اقتصاددانان بارها گفته‌اند فقدان انسجام سیاسی در داخل که راه را برای شناخت و معرفی مشکل اصلی گم می‌کند باید جایش را به سازگاری و همراهی سیاسی بدهد تا دست‌کم در شناخت اینکه مشکل چیست یک تفاهم پدیدار شود اما روندها برعکس شده است. وقتی قوای اداره‌کننده کشور سازگار نباشند و هر کدام راه خود را بروند داستان این می‌شود که دولت و بانک‌ها کارخانه‌های بدهکار را تصاحب می‌کنند و یک گروه دیگر آنها را باز می‌کنند.

بدو، بایست

آشفتگی و گیج‌شدگی اقتصاد را می‌توان در راستای کنترل قیمت‌ها و از سوی سازمان‌های نظارتی و اعتراض منتقدان به رشد روزافزون قیمت‌ها و نیز فرمان به تولید بالاتر با قیمت‌های تمام‌شده بالا و سود منفی شده نیز به خوبی دید. وقتی نرخ ارز دو برابر می‌شود و قیمت تمام‌شده واردات کالاهای واسطه‌ای نیز دو برابر می‌شود از کارخانه‌ها چه انتظاری است که قیمت فروش خود را تثبیت کنند؟ آیا بنگاه‌ها باید زیان بدهند تا سیاستمداران را خرسند کنند؟

صادر کن و ارز را به من بده

دولت نیک می‌داند درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت‌خام امسال محقق نمی‌شود. از طرف دیگر ارزش صادرات غیرنفتی نیز روند نگران‌کننده‌ای را تجربه کرده و می‌کند. در چنین وضعی که صادرات کاهش می‌یابد، دولت از بخش خصوصی می‌خواهد صادرات را رشد دهد و از طرف دیگر می‌گوید ارز را زود بیاور و ارزان بفروش و در غیر این صورت متخلف شناخته می‌شوی. آیا این آشفتگی نیست؟

دعوا بر سر تورم

در حالی که بانک مرکزی می‌خواهد نرخ تورم را در اندازه ۲۳ درصد با دو درصد بالا یا پایین صیانت کند اما رییس سازمان برنامه و بودجه در سفرهای استانی خود مدام وعده ساخت‌وساز مسکن، افزایش حقوق سالمندان و پرستاران و کادر درمانی را می‌دهد. وزیر اقتصاد نیز در این میان نمی‌داند از کدام محل‌ها باید پول جمع کند. دعوا بر سر منشأ رشد شتابان تورم یک سرگیجه تازه در اقتصاد سیاسی است که به نظر می‌رسد ادامه دارد.

شاید گفته شود مگر چه تفاوتی دارد که سرچشمه رشد شتابان تورم رشد قیمت ارز در بازار است یا رشد پایه پولی از مسیر هزینه کردن منابع صندوق توسعه ملی. اما این دو متفاوتند و راه‌حل‌های هر کدام نیز جداگانه است.

بنزین ارزان

روزی دولت تصمیم گرفت با توجه به نرخ ارزهای معتبر در بازار ارز و با لحاظ کردن قیمت دلاری بنزین، قیمت آن را در بازار داخل افزایش دهد و داد و نیز دیدیم که پیامدهای آن در حوزه امور سیاسی و اجتماعی چه بود. حالا اما نرخ هر دلار نسبت به آن وقت دو برابر شده، اما دولت آیا جرات دارد باز هم قیمت بنزین یا حامل‌های بنزین را افزایش دهد. باز هم قیمت هر لیتر بنزین از قیمت هر لیتر آب کمتر است و این یعنی سردرگمی و گیج‌شدگی اقتصاد سیاسی ایران.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 141903
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا