تهیدستی در ارائه پژوهش

غلامرضا تاجگردون * این روزها می‌شود گفت بیشتر شهروندان ایران و حتی در راس آن مدیران اصلی اداره‌کننده کشور پای شبکه‌های خبری نشسته‌اند و نتیجه انتخابات آمریکا را رصد می‌کنند و بر اساس دانش و بینش خود تحلیلی ارائه می‌دهند.

از طرف دیگر برخلاف آنچه ما فکر می‌کنیم همه سیاستمداران غرب هوش و حواس‌شان به ایران است اما باید بدانیم بیشترین تمرکز سیاستمداران و مردم آمریکا به اقتدار بیشتر کشورشان و رشد و بالندگی اقتصادشان است تا توجه به ایران. البته نباید این را هم فراموش کنیم که حتما گوشه‌ای از برنامه و ذهن‌شان ایران هم هست ولی نه غالب فکرشان آن هم بدین دلیل که ایران را مختل‌کننده گوشه‌ای از منافع خودشان می‌دانند. از این نظر تفاوتی بین جمهوریخواهان و دموکرات‌ها وجود عینی و بنیادین ندارد. آنچه از نشانه‌های آدرس داده شده بر‌می‌آید در مناسبات آمریکا با ایران بین بایدن و ترامپ فقط روش برخوردشان تفاوت دارد وگرنه استراتژی برای آنها چندان تفاوت معناداری ندارد.

اما سوال اصلی این است که در درون ایران چه خبر است و چه تحلیلی حاکم است. احتمالا مردم فکر می‌کنند حتما سیاستمداران ایران و مراکز پژوهشی مهم کشور برای هر یک از اتفاقات پیش رو تحلیل و نسخه‌ای دارند و عمل می‌کنند. اگر این‌طور است پس نگران چه هستیم؟ اگر این‌طور است محققان و مردم از کجا بفهمند قضیه چیست؟ آیا مشابه بازار بورس و سرمایه باید شاهد نوسانات شدید در سرمایه و دارایی مردم باشیم و آنقدر موضوع برایمان مهم شود که مشابه قطعنامه ۵٩٨ شاهد نوسانات شدید در اقتصاد باشیم و دولتمردان هم تنها روزنه و امیدشان برای کاهش قیمت‌ها و نرخ ارز، پیروزی بایدن باشد و بس؟ آیا به این فکر کرده‌اند که بعد از گذشت فقط دو ماه از پیروزی بایدن چه اتفاقی خواهد افتاد؟

در کلاس درس اقتصاد ایران که شرکت می‌کردم روز اول از دانشجویان اقتصاد که معمولا ترم آخر لیسانس را می‌گذراندند چند سوال بدیهی اقتصادی می‌کردم. مثلا می‌گفتم فکر می‌کنید تولید ناخالص داخلی ایران چقدر است یا درآمد سرانه ایران چقدر است یا ایران چند استان دارد یا فکر می‌کنید نرخ تورم چرا اینقدر بالا باشد و از این قبیل سوالات و متوجه می‌شدم خیلی از آنان پاسخ مناسب را نمی‌دانند. می‌خواستم به آنان یادآور شوم اگرچه در گام آخر برای دریافت لیسانس اقتصاد هستید ولی از محیط پیرامون خود اطلاعات و تحلیل اندکی دارید. بعد از آنها سوال می‌کردم آیا شده در تاکسی نشسته باشید و بشنوید راننده تاکسی بهتر از شما تحلیل اقتصادی می‌کند یا شده در جمع خانوادگی نشسته باشید و اعضای خانواده از شما سوال کنند شما که اقتصاد خوانده‌اید نظرتان در مورد نرخ ارز و تورم چیست و شما هم کم نمی‌آورید و یک تحلیلی ارائه می‌دهید که خودتان هم قبول ندارید؟

سوالات من و اتفاقاتی که گفتم برای همه آنان آشنا بود و این روزها حکایت ما هم همین است. راننده تاکسی بهتر از هر تحلیلگر سیاسی،  تحلیل بین‌المللی می‌کند و تحلیلگر سیاسی هم وقتی در جمع از او سوال می‌شود جوابی می‌دهد که خودش هم می‌داند تحلیل درستی نیست. تا اینجای قضیه تلاش شد بگویم مردم، زیاد معطل تحلیل سیاسیون داخلی نباشید چراکه دست‌شان پر نیست. و سوال این است که چرا نیست؟ در هر کشوری مراکز مهم پژوهشی و آینده‌نگر یکی از وظایف اصلی‌شان تحلیل و تحقیق و ارائه نسخه مناسب و گذاشتن آن روی میز مجریان و تا حدودی نشر آن برای مردم و فعالان اقتصادی است.

مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست‌جمهوری، مرکز پژوهش‌های مجلس، مرکز مطالعات آینده‌نگری سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، موسسه عالی آموزش و پژوهش ریاست‌جمهوری، مرکز آینده‌پژوهی دانشگاه تهران، مرکز آینده‌پژوهی، موسسه مطالعات و پژوهش سیاسی، شورای راهبردی روابط خارجی و ده‌ها موسسه و مرکز مهم دیگر در کشور وجود دارد که این روزها هیچ خبری از آنان نیست. اگر مردم فکر می‌کنند اینان تحلیل دارند و به مردم نمی‌گویند، اشتباه می‌کنند. اینان هم تحلیل ندارند. چرا نباید در مقابل این همه هزینه که متوجه کشور و مردم می‌شود دست این نوع مراکز خالی باشد.

چرا مراجع تحقیقی و پژوهشی که سالانه میلیاردها تومان هزینه می‌کنند تا تحقیق و پژوهش کنند و آینده‌نگری می‌کنند از تحلیل تعطیل هستند و حتی متخصصان ما هم تحلیل خارجی‌ها را نگاه کرده و افتخارشان خواندن آخرین کتاب بولتون است بازی با سرمایه مردم و فعالان اقتصادی را به یک شوخی تلخ تبدیل کرده و دلیل نتیجه بد آن را متوجه غرب و رفتار آنان می‌کنیم. به هر دلیلی (تحریم یا ضعف داخلی)، نرخ تورم لجام‌گسیخته شد و قیمت هر دلار آمریکا به عدد ۳۰ هزار تومان رسید و خوشایند‌ترین اتفاقات برای مسوولان نوسانات این نرخ شده است. به خصوص اینکه به واسطه دشمنی غرب قیمت هر دلار ۳۰ هزار تومان شد و به واسطه تذکر و ورود شخص داخلی یا تدبیر مقام داخلی نرخ کاهشی شد بدون اینکه توجه کنیم با همین بالا و پایین رفتن‌ها چه آثار نامطلوبی بر اقتصاد و زندگی پدید آمد. هر چه بود گذشت و می‌گذرد. مسوولان به این فکر کنند چرا با وجود این همه مراکز مهم پژوهشی یک تحلیل حداقل با چند سناریویی برای آینده، روی میزشان نیست. اگرچه برخی خود را مستغنی از این نوع گزارش‌ها می‌دانند. شاید وقت آن باشد برخی از این مراکز تعطیل شوند، برخی ساماندهی شوند و مراکز موازی حذف شوند تا جامعه از این همه بی‌تحلیلی متضرر نشود.

اخبار برگزیدهیادداشت

شناسه : 150360
لینک کوتاه :