xtrim

حالا اقتصاد چه می‌شود

محمدصادق جنان‌صفت * دونالد ترامپ نفر اول روی صحنه رهبری گروهی از ذی‌نفوذان سیاسی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا در نبرد برای صیانت از منصب ریاست‌جمهوری به حریف قدرتمند خود باخت. این اتفاق برای ایران اولا به این دلیل که رهبری بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و سیاسی جهان دستخوش تغییر شده و احتمال تغییر در ماهیت سیاست‌های کلان نظام سیاسی آمریکا را تغییر می‌دهد اهمیت دارد.

از سوی دیگر یک دولت تندرو که راهبرد فشار حداکثری بر نظام سیاسی ایران را از مسیر طراحی و اجرای گسترده‌ترین و پیچیده‌ترین تحریم همه‌سویه اقتصادی را تدارک دیده بود از کار برکنار شده و جایش را به دولتی دیگر داده است. رییس دولت جدید کسی است که در دولت پیش از دونالد ترامپ معاون اول بوده و در روند و فرآیند مصالحه بزرگ ایران و غرب و به ویژه در شکست تابوی مذاکره یک مقام رسمی ایران با یک مقام رسمی آمریکا نظارت و دخالت داشته است. به همین دلیل منطق و خرد سیاسی فرمان می‌دهد که احتمال تغییر راهبرد فشار حداکثری را معادل صفر فرض نکرده و دست‌کم به لحاظ صورت‌مساله ایران با آمریکا در شکل، انتظار دگرگونی داشته باشیم.

برخلاف سیاستمداران و مدیران و رهبران احزاب و جمعیت‌های سیاسی که از این تغییرات احتمالی دنبال منافع خود و صیانت و به دست آوردن قدرت سیاسی هستند و بازی آنها در میدان سیاست است شهروندان ایرانی انتظار دارند این تغییرات در رهبری کاخ سفید راه‌های بسته‌شده کسب‌وکار آنها را از مسیر تحریم اعمال‌شده باز کند و شرایط متغیرهای کلان به ویژه فشار حداکثری تورم افسارگسیخته و از دست رفتن قدرت خرید آنها بهبود را تجربه کند. شهروندان ایرانی به چشم می‌بینند که تابوهایی مثل روند فزاینده نرخ تبدیل دلار به ریال ایران و نیز قیمت هر سکه طلا و نیز قیمت انواع اتومبیل در این چند روز گذشته در سرازیری قرار گرفته است. اما این همه داستان نیست و این رخدادها در بازار دلار و سکه همه چیزی نیست که در اقتصاد ایران باید رخ دهد.

opal

افزایش قیمت این کالاهای شاخص در نیمه نخست امسال معلول رخداد بسیار بالاتر کسری بودجه کل کشور بوده است به این معنی که دولت به دلیل از دست دادن درآمد ارزی قابل توجه از صادرات نفت‌خام توانایی ایجاد توازن در دخل‌ و خرج کل کشور و حتی بودجه عمومی را از دست داده و این واقعیت سرسخت بود که راه را برای رشد شتابان تورم و فقیر‌تر شدن شهروندان و کوچک‌تر شدن سفره آنها باز کرد. کاهش نرخ رشد اشتغال، کوچک‌تر شدن تجارت خارجی و سقوط سه سال پی‌در‌پی رشد تولید ناخالص داخلی واقعیت‌های تلخ اقتصاد ایران است که باید در مسیر دیگری بیفتند و کسب‌وکار و روزی شهروندان را رونق دهند.

آیا با کنار گذاشتن گروه سیاستمدارانی که تمایل و اراده داشتند این شاخص‌ها را بدتر کنند اتفاقی در اقتصاد رخ خواهد داد و شهروندان باید روزهای بهتری را نسبت به سال‌های تازه‌سپری‌شده انتظار بکشند؟ بدون تردید پاسخ به این پرسش به دانش اقتصاد و تجربه اقتصادی تنها برنمی‌گردد زیرا دانش اقتصاد توانسته ده‌ها کشور جهان را در راه مهار تورم و ایجاد به مسیر کارآمدی برساند و تنها باید شرایط را برای بروز آموزه‌های دانش اقتصاد آماده سازیم. دولت و سایر نهادهای قدرت در ایران حالا در برابر این پرسش شهروندان قرار دارند که «حالا اقتصاد چه می‌شود»؟ آیا دولت مستقر می‌تواند و کارآمدی و قدرت کافی را برای مهار تورم از راه اصلاح ساختاری بودجه دارد؟ آیا باید گام نخست در تغییر سیاست‌های ضدتحریمی از سوی دولت جدید آمریکا برداشته شود؟ آیا برآیند قدرت سیاسی و آرایش و توزیع قدرت در ایران به گونه‌ای است که راهی برای برطرف کردن تحریم‌ها که عامل اصلی کسری بودجه و بیماری‌های بعدی سرچشمه گرفته از آن را باز کند؟ بازار ارز، سکه، سهام و خودرو یک بخش از اقتصاد به حساب می‌آیند که از بخش واقعی اقتصاد یعنی تولید و تجارت تبعیت می‌کنند و باید زخم‌های آن بخش التیام یابد. حالا اقتصاد چه می‌شود؟

 

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 150909
لینک کوتاه :