xtrim

همدستی روسیه و آمریکا در ناکامی صادرات گاز ایران

به گزارش جهان صنعت نیوز: ایران از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتازی در جهان برخوردار است. این ویژگی مهم از یک سو به واسطه داشتن میزان بالایی از منابع انرژی (دومین دارنده بیشترین منابع گاز طبیعی جهان) و از سوی دیگر قرار گرفتن در نقطه اتصال زمینی دو قاره آسیا و اروپا به دست آمده است. این شرایط زمینه را برای تبدیل شدن به یکی از نقاط کانونی صادرات و ترانزیت منابع انرژی فراهم کرده است، اما آنچه از تجربه ۴۰ سال اخیر ایران مشاهده می‌کنیم ناکامی در دستیابی به جایگاه متناسب با این شرایط برتر است.

این در حالی است که اهمیت موضوع صادرات گاز طبیعی برای اقتصاد کشور در حدی است که در بند ۱۲ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی که توسط رهبری در سال ۱۳۹۲ ابلاغ شد، جهت مقابله با ضربه‌‌پذیری درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز، بر افزایش صادرات گاز تاکید شده است. در راستای تحقق این بند از سیاست‌های یادشده، در سند ملی «راهبرد انرژی کشور» تهیه شده توسط شورای‌عالی انرژی، در بخش راهبردهای نفت و گاز این سند، در بندهای ۸ و ۱۲ بر تخصیص بهینه گاز طبیعی تولیدی کشور بر اساس «جامع‌نگری منافع ملی» و «اتخاذ تدابیر کارآمد در حوزه دیپلماسی انرژی برای افزایش سهم ایران از تجارت جهانی گاز طبیعی و فرآورده‌های نفتی» اشاره شده است.

با توجه به این تاکیدات، در برنامه ششم توسعه که از سال ۱۳۹۶ تا سال ۱۴۰۰ اجرایی می‌شود، مقرر شده است ظرفیت تولید روزانه گاز طبیعی ایران به ۳/۱ میلیارد مترمکعب برسد. این هدف‌گذاری فرصت بسیار خوبی از نظر موقعیت استراتژیک پیش‌روی کشور قرار می‌دهد تا بتواند به لحاظ تامین انرژی برای کشورهای منطقه نقش حیاتی به عهده گیرد و همچنین با وابسته‌سازی کشورهای همسایه در حوزه انرژی، امنیت پایدار را برای کشور به ارمغان آورد.

opal

در این میان اما کارشناسان معتقدند بی‌توجهی به مولفه‌های امنیت انرژی، موجب تحلیل رفتن ظرفیت‌های ژئواکونومیکی ایران با توجه به منابع گازی چشمگیر آن شده است. از سوی دیگر سیاستگذاری صادرات گاز ایران با توجه به چارچوب بندی امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، همزمان تحت فشار ایالات متحده آمریکا با پر رنگ کردن عدم تامین «امنیت عرضه» از طرف ایران برای کشورهای خریدار و نیز فشار روسیه برای ممانعت از ورود رقبای بزرگ به بازار اروپا جهت حفظ انحصار و «امنیت تقاضای خود در این بازار» بوده است.

به عبارتی هرگونه کامیابی یا ناکامی سیاستگذاری صادرات گاز ایران وابستگی مستقیم به توجه به امنیت انرژی طرفین مبادله در سایه ملاحظات کلان امنیت ملی آنان دارد.

بر اساس این گزارش چارچوب‌بندی مفهوم امنیت ملی و سیاست خارجی در جمهوری اسلامی را می‌توان در قالب مولفه‌های زیر دسته‌بندی کرد:

۱- تلاش برای استقرار نظم نوین جهانی

۲- غرب‌ستیزی

۳- صدور انقلاب

۴- حمایت از جنبش‌های آزادی‌بخش

۵- گسترش اسلام سیاسی

موارد ذکر شده ما را به این نتیجه می‌رساند که ایران به عنوان کشوری میان پایه در جهان امروز که به دنبال بر هم زدن نظم جهانی، تبدیل شدن به بزرگ‌ترین قدرت منطقه‌ای خاورمیانه و جهان اسلام و به چالش کشیدن منافع قدرت هژمون یعنی ایالات متحده آمریکا در اقصی نقاط جهان است، گریزی از انتخاب رویکرد واقع‌گرایی برای تامین امنیت ملی خود ندارد.

مطالعه اسناد حوزه انرژی ایران نشان‌دهنده عدم اشاره به مفهوم امنیت انرژی در این اسناد است، هر چند در بعضی اسناد به مفاهیمی که ذیل مفهوم امنیت انرژی تعریف می‌شوند، مانند متنوع‌سازی منابع انرژی، مانند بند ۲۳ سیاست‌های کلی نظام در بخش انرژی یا در قسمت سیاست‌های سایر منابع به ایجاد تنوع در منابع انرژی کشور و استفاده از آن با رعایت مسائل زیست‌محیطی و تلاش برای افزایش سهم انرژی‌های تجدیدپذیر با اولویت انرژی‌های آبی اشاره شده است.

جنبه‌های مختلف امنیت انرژی در راهبرد ملی انرژی کشور بیشتر به چشم می‌خورد. به طور مثال در بند ۲۳ با توجه به مشکلات تجارت نفت و گاز، گفته شده است: «فقدان امنیت عرضه در صادرات نفت‌خام و میعانات گازی و بازارهای بلندمدت و نبود مشتریان راهبردی» و در ادامه در اهداف کلان بخش انرژی در بندهای ۸ و ۹، به ارتقای امنیت عرضه انرژی مطمئن، پایدار و با کیفیت مناسب و تنوع‌بخشی اقتصادی سبد انرژی کشور توجه شده است.

به علت فقدان رویکرد مشخص نسبت به امنیت انرژی در این گزارش تلاش می‌کنیم با بازخوانی پروژه‌های صادرات گاز کشور در ۲۰ سال گذشته و دلایل شکست آنان از نظر کارشناسان، به رویکرد سیاستگذاران این حوزه در مورد امنیت انرژی دست پیدا کنیم.

خط لوله صلح

یکی از مهم‌ترین عوامل نتیجه‌بخش نبودن مذاکرات خط لوله صلح، مخالفت‌های آمریکاست. آمریکا می‌داند که موفقیت ایران در اجرای طرح‌های انتقال انرژی در افزایش توان کشور در معادلات جهانی و تغییر دیدگاه‌های سیاسی در مورد امنیت انتقال انرژی از ایران موثر است، بنابراین سعی دارد این گزینه که آزادی عمل ایران را بالا می‌برد محدود کند. در این راستا اعمال فشار بر هندوستان و پاکستان جهت خودداری از مشارکت در خط لوله صلح در دستور کار آمریکا قرار دارد. آمریکا از مسیر جنوب‌شرق جهت انتقال گاز ترکمنستان به هند حمایت جدی می‌کند، زیرا از یک سو از قدرت مانور ایران در بحث انرژی و فروش گاز به هند و پاکستان می‌کاهد و از سوی دیگر رقیب دیرین خود یعنی روسیه را محدودتر می‌کند.

از سوی دیگر پیشینه شش دهه روابط پر تنش هند و پاکستان، نگرانی مقامات هندی را در مورد طرح انتقال گاز ایران و پاکستان به دنبال دارد. هند نمی‌تواند بپذیرد که گلوگاه انرژی اش در دست پاکستان باشد و در صورت تشدید اختلاف‌ها، پاکستان از این خط لوله به عنوان ابزاری برای فشار به هند استفاده کند و با قطع گاز، این کشور را در موقعیت انفعالی قرار دهد. این مورد عدم توجه ایران به امنیت مسیر ترانزیت انرژی در زمان طراحی خط لوله صلح را نشان می‌دهد. همچنین باید توجه کرد هزینه پروژه بدون سرمایه‌گذاری خارجی برای پاکستان بسیار زیاد است. برخلاف خط لوله تاپی، خط لوله ایران- پاکستان از حمایت مالی بانک توسعه آسیایی برخوردار نیست. در این مورد نیز ایران توجهی به مولفه‌های امنیت تقاضا، یعنی توان پرداخت هزینه ایجاد خط و همچنین گاز فروخته شده به کشور خریدار را نکرده است.

صادرات گاز به اروپا

اصلی‌ترین پروژه صادرات گاز ایران به اروپا از خط لوله ناباکو بوده و یکی از مشکلات پروژه ناباکو مشکل تامین منابع گازی لازم برای تزریق به این خط لوله بوده است. در مورد انتقال گاز ایران به این خط لوله، ریچارد مورنینگ استار فرستاده ویژه دولت اوباما در کمیته خارجی سنا در ژوئیه ۲۰۰۹ بیان کرد: «اگر ایران تصمیم به حل مسائل خود با آمریکا شامل برنامه هسته‌ای خود گرفت می‌تواند از مزایای حضور در پروژه‌های انرژی بهره ببرد. او در آوریل همان سال در کنفرانسی در بلغارستان احتمال حضور ایران در پروژه ناباکو را رد کرد و پیشنهاد داد که باز کردن فضا در حوزه انرژی به عنوان یک هویج برای بهبود روابط در سایر حوزه‌ها باشد. نکته قابل توجه در بحث صادرات گاز به اروپا این است که ایران در شرایط پس از فروپاشی اتحاد شوروی به جای بهره‌گیری از توانمندی‌های جغرافیایی خود، به بازیگری همراه و همساز برای روسیه تبدیل شده است. بازیگری که همه عرصه‌های رقابت را برای ادامه تقابل با آمریکا و اروپا به نفع روسیه واگذار کرده و به جای بهره‌گیری از موقعیت ممتاز جغرافیایی خود، برای انتقال انرژی از آسیای مرکزی و قفقاز به بازارهای جهانی و ارائه تسهیلات برای راهیابی بازیگران جهانی به حوزه دریای خزر، همگامی با روسیه جهت تامین منافع انحصاری آن کشور در کنترل انتقال انرژی از مسیرهای جنوبی به سوی آب‌های آزاد جهان را هدف قرار داده است.

صادرات گاز به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس

بررسی چشم‌اندازهای انرژی نشان می‌دهد که خاورمیانه در دو دهه آینده رشد قابل توجهی را در مصرف گاز طبیعی تجربه می‌کند. کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به جز قطر، همگی به واردات گاز برای مصارف داخلی خود نیاز دارند. ایران نیز به دلیل فاصله بسیار کم با این کشورها همواره تمایل داشته تا به آنها گاز صادر کند اما در راه تحقق این هدف دو دسته از موانع وجود دارند:

موانع سیاسی: در مورد موانع سیاسی صادرات گاز به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، عراقی مدیر عامل پیشین شرکت ملی گاز ایران بیان می‌کند: «صادرات گاز به کشورهای همسایه تحت تأثیر مسائل سیاسی است، همزمان با مذاکره با کویت برای صادرات گاز به این کشور، برخی با بالارفتن از دیوار سفارت عربستان، کار را خراب و پل ارتباطی ما با کویت و سایر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را قطع کردند.» (معاون وزیر نفت، ۱۳۹۶). از سوی دیگر فشارهای آمریکا در این بازار نیز تاثیرگذار بوده است. اسناد افشا شده از سوی ویکیلیکس نشان می‌دهد که پس از تفاهمنامه سال ۲۰۰۷ ایران و عمان، آمریکایی‌ها با آن مخالف بوده و به دولت عمان فشار آورده‌اند که گاز مورد نیاز خود را از قطر تامین کند.

مشکل قیمت‌گذاری: از نظر بسیاری از کارشناسان مهم‌ترین مشکل در عدم موفقیت اکثر قراردادهای صادرات گاز ایران اختلاف بر سر قیمت با کشورهای متقاضی است که این مساله ارتباط مستقیمی با مفهوم قابل تحمل بودن قیمت انرژی پیدا می‌کند. این اختلاف به شکل‌های مختلفی صورت‌بندی می‌شوند؛ عده‌ای آن را تلاش مشتریان برای «مفت‌خوری» گاز تعبیر می‌کنند. برخی آن را عدم انعطاف لازم ایران در فروش گاز برخلاف نفت می‌دانند و برخی دیگر آن را عدم توجه ایران به شرایط متفاوت بازارهای گوناگون گاز نام می‌نهند. باید توجه کرد که قیمت منطقه‌ای گاز در خلیج‌فارس به طور نسبی پایین است و همین خود عاملی برای تشدید مسائل قیمتی می‌شود.

صادرات گاز به ترکیه

در سال ۲۰۰۱ قرارداد صادرات گاز بین ایران و ترکیه منعقد شد. بر اساس این قرارداد ۲۵ ساله، ترکیه باید سالانه حداقل حدود ۵/۸ میلیارد مترمکعب گاز از ایران دریافت کند.

ایران در چند سال گذشته به علت عدم توازن تولید و مصرف چند بار در فصول زمستان به صورت ناخواسته قادر به تامین گاز صادراتی به ترکیه نبوده است. این مساله علاوه بر اینکه موجب صدمه دیدن مبحث امنیت عرضه گاز از دید مشتریان گاز ایران شده، موجبات شکایت‌های ترکیه علیه ایران را نیز فراهم کرده است.

در کنار این مساله در حال حاضر ترکیه برای تحقق آرزوی تبدیل شدن به ‌هاب انرژی منطقه در غیاب رقیب اصلی خود یعنی ایران که به تدریج از تمامی ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی خود در نزدیک به سه دهه گذشته تهیه شده است، همزمان هم با روسیه در حال اجرای خط لوله جریان ترکی برای انتقال گاز این کشور به اروپاست و هم در همراهی با سیاست‌های ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا با مشارکت جمهوری آذربایجان در حال ساخت خط لوله ترانس آناتولی است. بهره‌برداری این دو خط لوله امکان انتقال انرژی غرب دریای خزر از راه ایران به خلیج‌فارس را تقریبا منتفی می‌سازد و در صورت احداث خط لوله ترانس خزر و پیوستن ترکمنستان به خطوط لوله عبوری از ترکیه، ظرفیت ترانزیت ایران در مورد منابع شرق دریای خزر را نیز عقیم می‌کند.

در جمع‌بندی روابط انرژی ایران و ترکیه باید گفت که سیاست «همه چیز بدون ایران» آمریکا که به دنبال تلاش جمهوری اسلامی برای به چالش کشیدن نظم جهانی به شیوه‌های گوناگون اتخاذ شده است، موجب شده ترکیه هر آنچه را که باید از ترانزیت انرژی منطقه خزر نصیب ایران می‌شده است، را از آن خود کند. با جرأت می‌توان گفت برندگان اصلی انعکاس سیاست خارجی ایران در حوزه انرژی، ترکیه و روسیه بوده‌اند.

با توجه به موارد بالا می‌توان گفت جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است روابط اقتصادی را از روابط سیاسی جدا سازد. ایران در حالی که در بعد سیاسی، نظم جهانی را به شیوه‌های مختلف به چالش می‌کشد، در بعد اقتصادی دست همکاری به سوی همسایگان خود و کشورهای صنعتی جهان دراز می‌کند. بر اساس این رویکرد به نظر می‌رسد سیاستگذاران صادرات گاز به دنبال خوانشی آرمان‌گرایانه از امنیت انرژی بوده‌اند که بیشینه کردن منافع اقتصادی کشور و تداوم بخشیدن به آن را هدف قرار می‌دهد اما به پیش‌نیازهای چنین رویکردی که الزام اولویت یافتن امنیت نرم مبتنی بر اقتصاد بر امنیت سخت و نظامی در تعریف چارچوب‌های امنیت ملی ایران است، توجه نکرده‌اند.

رویکرد آرمانگرایانه به امنیت انرژی مبتنی بر وابستگی متقابل و تعریف روابط اقتصادی و سیاسی برد- برد بین طرفین معامله است که چارچوب‌های کنونی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران قادر به تامین این پیش زمینه‌ها نیستند و به خاطر همین عدم انطباق است که پیشبرد طرح‌های صادرات گاز ایران با وجود موقعیت ژئوپلیتیک مناسب و منابع فراوان با موانع بسیاری مواجه شده است. علاوه بر این، جهت‌گیری صادرات گاز نیاز به پشتوانه مازاد تولید قابل توجهی دارد که خریداران گاز طبیعی ایران را از تامین امنیت عرضه در هر زمان مطمئن کند که این مهم نیز با توجه به مصرف افسارگسیخته داخلی و عدم توان سرمایه‌گذاری کافی به واسطه تحریم، هیچ گاه محقق نشده است و آسیب خود را به روابط تجاری ایران با قدیمی‌ترین وارد‌کننده گاز کشور یعنی ترکیه وارد کرده و بدبینی نسبت به عدم وجود گاز مازاد برای صادرات را در سایر خریداران بالقوه و مذاکره‌کنندگانش ایجاد کرده است.

از این رو در این گزارش سعی شده است تا با نگاهی تطبیقی به سیاست‌های صادرات گاز در کشور بزرگ تولید‌کننده و صادر‌کننده گاز طبیعی (روسیه و قطر) در چارچوب مفاهیم واقع‌گرایی امنیت انرژی و آرمان‌گرایی امنیت انرژی چارچوب مفهومی لازم برای تحلیل سیاست‌های صادرات گاز جمهوری اسلامی ایران فراهم آید.

روس‌ها با توجه به جایگاه صادرات انرژی خود، امنیت تقاضا را بیش از امنیت عرضه در سیاستگذاری‌های خود مد نظر قرار می‌دهند و در راستای نیل به آن و با توجه به اولویت‌های امنیت ملی خود، سه سیاست عمده تسلط دولت روسیه بر استخراج منابع انرژی داخلی و منابع کشورهای مشترک‌المنافع، انحصار انتقال انرژی کشورهای خارج نزدیک از سوی شرکت‌های روسی و متنوع کردن بازارها و مسیرهای انتقال انرژی به مقاصد هدف را در محیط بین‌المللی پیگیری کرده‌اند. بر این اساس می‌توان گفت روسیه انرژی را به عنوان زیرمجموعه‌ای از یک قدرت سیاسی جهانی و ابزاری قانونی و مشروع در سیاست خارجی نگاه می‌کند. از دید روسیه، امنیت انرژی، بخشی از امنیت ملی است و باید برای تامین آن از تمامی ابزار قدرت استفاده کرد. بنابراین با اطمینان بالایی می‌توان گفت که خوانش روسیه از امنیت انرژی به مانند رویکرد آن در عرصه امنیت ملی، خوانشی واقع‌گرایانه است.

در مقابل، قطر به عنوان کشوری کوچک با جمعیت کم همواره درصدد محافظت از خود در قبال دو قدرت بزرگ همسایه خود یعنی عربستان و ایران بوده و تلاش داشته با کسب حمایت از قدرت‌های فرامنطقه‌ای به متوازن کردن نفوذ این دو کشور بپردازد تا از این راه به ثبات سیاسی، رشد اقتصادی و استقلال عمل بیشتر در اعمال سیاست‌های داخلی و خارجی خود دست یابد. با توجه به این نوع تعریف از چارچوب‌های امنیت ملی (واقع‌گرایی در سطح منطقه و آرمان‌گرایی در سطح جهان و همچنین مطالعه اختلافات اقتصادی و ارضی که مانع قطر برای انتقال گاز طبیعی به همسایگان عرب خود در منطقه خلیج‌فارس بوده، این کشور به عنوان یک صادر‌کننده گاز با قدم گذاشتن در مسیری که توجه حداکثری به منافع پذیرفته‌شده طرف‌های خریدار در آن نقش مهمی داشت، امنیت انرژی را در چارچوبی برد- برد برای طرفین تعریف کرد که از خلال «وابستگی متقابل» ایجاد شده در همکاری‌های اقتصادی، زمینه بهره‌برداری از منابع انرژی به سود توسعه اقتصادی طرفین عرضه و تقاضا را فراهم سازد. از همین رو می‌توان گفت تعریف حاکمان قطر از امنیت انرژی از نوع آرمان‌گرایانه است.

در ایران، برخلاف روسیه که مفهوم امنیت انرژی از جایگاه روشنی در اسناد مربوط به امنیت ملی و سیاست‌های انرژی این کشور برخوردار است، هنوز به صورت مشخصی به این مفهوم پرداخته نشده است. به طور مثال، بنا به اعتقاد بیشتر کارشناسان، ایران در مذاکرات صادرات گاز همواره با مشکل قیمت‌گذاری گاز صادراتی خود مواجه بوده و بدون توجه به ویژگی‌های هر بازار به دنبال تحمیل قیمت گاز صادراتی بر ترکیه و سایر متقاضیان واردات گاز از ایران بوده است. این مورد به نوعی از بی‌توجهی به مولفه قابل تحمل بودن قیمت انرژی نشات می‌گیرد، هر چند نمی‌توان از ابعاد سیاسی این مساله که ناشی از فرصت‌طلبی مشتریان به خاطر انزوای سیاسی ایران یا فشارهای سیاسی غیرکارشناسی داخل کشور به مذاکره‌کنندگان تحت عنوان ارزان‌فروشی گاز است، چشم‌پوشی کرد. مثال دیگر، بی‌توجهی به مولفه‌های امنیت انرژی در قرارداد صادرات گاز به پاکستان خود را به صورت نادیده گرفتن ضعف مالی این کشور برای ایجاد زیرساخت‌های لازم برای انتقال گاز صادراتی به مراکز جمعیتی خود و با پرداخت بهای گاز صادراتی نشان می‌دهد. این امر در تناقض آشکار با امنیت تقاضاست. علاوه بر این باید توجه کرد چگونگی چارچوب‌بندی امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که در پی به چالش کشیدن نظم جهانی و استقرار نظم دلخواه خود تحت لوای مفهوم غرب‌ستیزی و به وسیله ابزارهایی مانند صدور انقلاب، حمایت از جنبش‌های آزادیبخش و گسترش اسلام سیاسی است، باعث شده ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرت هژمون در سه دهه گذشته تمام توان خود را برای محدودسازی ایران و تهی کردن ظرفیت‌های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک کشور به کار ببرد. این کشور با اعمال تحریم‌های گوناگون از تمام توان خود برای اینکه ایران را شریکی نامطمئن در حوزه صادرات یا ترانزیت انرژی معرفی کند، استفاده کرده است. تصویر ساخته شده از ایران توسط ایالات متحده آمریکا در حوزه انرژی، تحت عنوان تهدیدی برای امنیت انرژی جهانی و مختل‌کننده مولفه در دسترس بودن امن انرژی برای مصرف‌کنندگان است.

از سوی دیگر چارچوب‌بندی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و انزوای ناشی از آن، ایران را ناچار به اتکا به روسیه کرده است. روسیه بزرگ‌ترین صادر‌کننده انرژی به اروپاست و از این مزیت خود به بهترین شکل در جهت تامین منافع ملی‌اش بهره می‌برد. روسیه تمام تلاش خود را در جهت خنثی کردن ورود رقبای جدی به بازار گاز اروپا معطوف می‌دارد. چارچوب‌بندی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و نوع رابطه تخاصمی با آمریکا مانع استفاده از ظرفیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی ایران جهت صادرات گاز طبیعی کشور و ترانزیت گاز آسیای مرکزی از مسیر ایران به بازارهای جهانی به ویژه اروپا شده است زیرا ایران تمایلی به رقابت با یکی از معدود متحدان خود در جهان ندارد.

با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان دریافت که چارچوب‌بندی فعلی امنیت ملی باعث تحت فشار قرار گرفتن صادرات گاز ایران از سوی ایالات متحده آمریکا با پررنگ کردن نبود امنیت عرضه از سوی ایران و نیز از سوی روسیه جهت عدم اجازه ورود رقبا به بازار اروپا جهت حفظ امنیت تقاضای خود در این بازار شده است.

توصیه‌های سیاستی

۱- موفقیت در صادرات گاز در گرو انطباق رویکرد امنیت ملی و امنیت انرژی کشور و تن دادن به الزامات آن است. جمهوری اسلامی ایران با توجه به چارچوب‌بندی فعلی خود از امنیت ملی و سیاست خارجی کشور در صورتی که به دنبال افزایش صادرات گاز بر اساس اسناد بالادستی است باید به دنبال چنان نفوذ سیاسی و نظامی بر کشورهای پیرامونی (مانند تسلطی که روسیه بر کشورهای مشترک‌المنافع و اقمار شوروی دارد) برود که صادرات گاز خود به این کشورها را تحمیل نماید و با ایجاد انحصار در بازار این کشورها، آنها را از نظر منابع و زیرساخت انرژی به خود وابسته کند (مدل روسیه).

اگر چنین چشم‌اندازی از توان کشور برای پیشبرد رویکرد واقع‌گرایانه وجود ندارد، گریزی از اصلاح رویکرد ایران به جهان و بهبود روابط با قدرت‌های بزرگ وجود ندارد، زیرا رویکرد آرمان‌گرایانه در امنیت انرژی و تلاش برای حداکثر‌سازی منافع اقتصادی کشور از طریق صادرات گاز بدون تجدیدنظر در چارچوب فعلی امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران غیرممکن به نظر می‌رسد. در هر صورت باید توجه کرد فرصت چندانی برای صادرات گاز ایران باقی نمانده، زیرا با اقتصادی‌تر شدن انرژی‌های تجدیدپذیر و گسترش استفاده از آنان در قسمت‌های مختلف دنیا در میان‌مدت به تدریج شاهد عبور از دوره طلایی گاز طبیعی خواهیم بود.

۲- نکته مهم دیگر این است که بهبود سیاست‌های صادرات گاز ایران، نیاز به اصلاحات نهادی در بخش انرژی دارد تا با یکپارچه دیدن بخش انرژی، تخصیص صحیح منابع، استفاده از ظرفیت‌های انرژی‌های جایگزین و مدیریت طرف تقاضای انرژی در داخل کشور به ایجاد ظرفیت برای صادرات بپردازد.

۳- سیاستگذاران حوزه انرژی باید به مولفه‌های امنیت انرژی در عقد قراردادهای صادرات گاز توجه کنند. به طور مثال نفت و گاز را دو مقوله کاملا متفاوت ببینند. نفت‌خام یک محصول با بازار جهانی، قیمت تثبیت شده و ساختارهای معین تجاری است اما گاز محصولی است که پیش از تولید و صادرات، باید مصرف و بازار و روش صادرات آن به دقت مشخص شود. گاز در هر منطقه جغرافیایی با روش‌هایی متفاوت قیمت‌گذاری می‌شود. به همین دلیل نباید از رویکرد صادرات نفت در مورد گاز استفاده کرد و باید ساختارهای حقوقی و اجرایی جدا و متناسب برای تحقق توان بالقوه منابع گاز ایران پدید آورد.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 153507
لینک کوتاه :