این وضع نمیتواند ادامه پیدا کند
محمدصادق جنانصفت * نهاد دولت از نظر قدرت سازمانیافته و دارای قابلیت اجرایی در همه سرزمینها در تاریخ معاصر برتری بدون چون و چرا در کوتاهمدت نسبت به شهروندان دارد. شهروندان برای اینکه بخواهند یک خواسته ذهنی مشترک را از ذهن به مرحله اجرا برسانند باید راه درازی را بروند و در نقطه آخر راه رفته نیز شاید به دلیل ناسازمانیافتگی و نیز شاید به دلیل هراس از برخورد دولت کار را رها کنند و برگردند به نقطه نخست. اما این مناسبات همیشگی نیست و شهروندان شاید با سختتر شدن روزگار از نقطه ایست هم رد شوند.
اما این کار به ندرت رخ میدهد و شهروندان با به دوش کشیدن درد و رنج چشم به راه میمانند تا نقطه جوش از راه برسد و دگرگونی رخ دهد. برای اینکه ادعای بالا را در عمل نیز بتوانیم نشان دهیم، به نمونه دولت دوازدهم و شهروندان ایرانی به ویژه شهروندان تهیدستتر اشاره میکنیم. از اواخر پاییز سال گذشته و هنگام برداشتن گامهای نخست در تهیه بودجه ۱۳۹۹ پیدا بود که دولت با درآمدهای خیالی بودجه را به توازن رسانده است و گفته میشد امسال دولت در بدترین روزهای خود از نظر کسب درآمد به سر خواهد برد.
اما گفتوگوی چند روز پیش وزیر اقتصاد و نفر اول کسب درآمد نشان داد این دولت راههای باز و نادیدهای را یافته و از هر روزنهای دست در جیب شهروندان کرده و با فروش داراییهای تاریخی این مرز و بوم توانسته درآمدهای مورد نیاز برای دادن مزد و حقوق کارمندان خود را فراهم کند. کسب درآمد از راه فروش سکه به بالاترین قیمت، کسب درآمد دلار با بالاترین قیمت، کسب درآمد از فروش سهام شرکتها با بالاترین درآمد، کسب درآمد از مالیات با ارزشافزوده در شرایط تورم بالا از جیب شهروندان و فروش بنزین و نفت و از راههای گوناگون که رقم آن به طور دقیق اعلام نمیشود به کسب درآمدهای قابل اعتنایی برای دولت منجر شده است. چرا دولت این توانایی را دارد که با وجود همه سختیها و روزنههای هر روز کوچکتر شده، درآمد ریالی قابل اعتنا به دست آورد؟ چون سازمان اجرایی نیرومندی دارد و تواناییهایش در این امور بالاست.
شهروندان ایرانی اما با کمدرآمدی چه کردند و آیا توانستند درآمد خود را به اندازه نرخ تورم افزایش دهند؟ به نظر نمیرسد اکثر شهروندان به چنین کامیابیای رسیده باشند. پس خانوادهها چه کردند؟ خانوادههای ایرانی در این سه سال تازهسپریشده و به ویژه در هشت ماهه امسال آرامآرام از هزینههای غیرخوراکی کاستند و آنچه از قدرت خریدشان باقی مانده بود را برای خرید اقلام غذایی اختصاص دادند و به امید روزهای بهتر نشستند اما این رویا به کابوس تبدیل شد.
رشد شتابان نرخ ماست، پنیر، شیر، برنج، عدس، لپه، لوبیا، میوه، گوشت مرغ، گوشت قرمز و سایر خوراکیها امان شهروندان را بریده است. به گزارش موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی از سرانه مصرف مواد غذایی، خانوادههای بیکارشدگان ۷۲ درصد توانایی خرید گوشت قرمز، ۷۶ درصد توانایی خرید مرغ و ۷۱ درصد توانایی خرید برنج را ندارند. ۶۱ درصد بیکارشدگان هم دچار کاهش مصرف در لبنیات شدند. به نظر نمیرسد سایر شهروندان تهیدست ایرانی وضعیت بهتری از این گروههای اجتماعی که گفته میشود ۵/۲ میلیون نفرند و شاید با خانوادهشان شش تا هفت میلیون نفر باشند وضعیت بهتری را تجربه کنند. خرد و منطق اقتصادی حکم میکند ادامه این وضعیت ممکن نیست و باید قبل از اینکه شرایط به نقطه جوش برسد باید کاری کرد. باید راههای بسته شده در تجارت، سرمایهگذاری و ایجاد درآمد تازه را باز کرد، حالا از هر راهی که ممکن است.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :