xtrim

شوخی است اگر بگوییم دولت نئولیبرال است

به گزارش جهان صنعت نیوز:  آخوندی راهکار توسعه ایران را در بازگشت به حاکمیت قانون و برقراری نظام اقتصاد بازار می‌داند؛ اعتقادی که چندان با عملکرد اقتصادی ایران همسو نیست. از این جهت می‌توان آخوندی را یکی از منتقدان وضع موجود دانست که البته خودش نیز دست کم در بخشی از تاریخ مدیریت اقتصاد ایران حضور پررنگ داشته است.

مطالبی که آخوندی سعی در تئوریزه کردن آن برای ایران دارد گاهی آنقدر با وضع موجود فاصله دارد که به نظر می‌رسد او در فضایی انتزاعی به سر می‌برد. البته خود او هم معتقد است حکمرانی در ایران تا این لحظه واقعیت‌های اقتصادی موجود را نپذیرفته و به همین دلیل است که بر اصلاح ساختار اقتصاد ایران تاکید می‌کند. با این حال به نظر می‌رسد اقتصاد ایران با رسیدن به یک نظام اقتصادی مبتنی بر قواعد بازار آزاد فاصله زیادی دارد؛ موضوعی که بهانه یک گفت‌وگو با عباس آخوندی وزیر راه‌وشهرسازی شد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

– شما در طول سال‌های گذشته ایده‌هایی را در حوزه توسعه مطرح کردید.  عمده این نظرها در مورد برقراری نظم بازار آزاد، حاکمیت قانون و ایده ایران است. اما برای من مشخص نیست که شما چطور با تناقض‌های درون حاکمیت ایران کنار آمدید. همان‌طور که می‌دانید ما در کشور انبوهی از نهادهای تعزیراتی مانند سازمان تعزیرات و سازمان حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان را داریم؛ سازمان‌هایی که از صبح تا شب در حال قیمت‌گذاری روی کالاها هستند. اساسا علت تشکیل سازمان برنامه این بود که  سیستم به هدایت اقتصاد معتقد بود. از طرف دیگر شما با گروه‌ها و جریان‌های شبه‌روشنفکری مواجه هستید که مخالفت با این نوع تفکرات و نئولیبرالیسم به فصل مشترک آنها تبدیل شده است. می‌دانید که بخش عمده‌ای از این جریانات دارای اقتدار سیاسی هم هستند. گفتمان این جریان‌ها بر تصمیم‌سازی سیاسی و اقتصادی چیره شده و در ۴۰ سال اخیر دولت تسلط و تمرکز خود را بر منابع و توزیع ثروت افزایش داده است. در چنین فضایی وقتی شما صحبت از بازار آزاد می‌کنید چطور با این تناقض‌ها در سیستم کنار خواهید آمد؟

بحث من این است که اگر شما ریشه مشکلات را خوب شناسایی نکنید و سرچشمه مشکلات را حل و فصل نکنید گرفتار انواع تناقضات خواهید شد. همه بحث‌هایی که من می‌کنم ناشی از این است که نظام سیاستگذاری ایران واقعیت را تا این لحظه نپذیرفته است. مثل این است که لوله آب در طبقه بالا شکسته باشد و آب تمام طبقه را فرا گرفته باشد و برای حل این مشکل به جای اینکه لوله را ببندیم سعی کنیم جلوی چکه آب را بگیریم. خب معلوم است که چکه آب تمام نمی‌شود. تمام این بحثی که شما در مورد تعزیرات و مسائل مختلف و نظارت می‌گویید از این مساله نشات می‌گیرد که حاکمیت قانون وجود ندارد، به مالکیت احترام گذاشته نمی‌شود و به اصل رقابت که اصلی‌ترین مساله است توجه نمی‌شود.

opal

دولت به جای اینکه واضع مقررات باشد به یک فعال اقتصادی تبدیل شده است. وقتی دولت فعال اقتصادی شود یا رقیب فعالان اقتصادی است که در این صورت تمام فعالان اقتصادی تضعیف و مضمحل می‌شوند یا ناچارند با دولت شریک شوند چراکه هیچ کس نمی‌تواند با دولت رقابت کند. در این شرایط افراد شروع می‌کنند به شریک قدرت شدن که در این صورت نیز فساد به وجود می‌آید. همین فساد‌های وحشتناکی که مشاهده می‌کنید همه در آخر کار به نحوی به نظام داخل سیستم قدرت بازمی‌گردد. بنابراین به جای اینکه این همه بیراهه برویم باید به این اصول ساده توجه کنیم. شما اگر به تلویزیون و رسانه ملی توجه کنید یک کلمه از قانون صحبت نمی‌شود یک کلمه از رقابت صحبت نمی‌شود اما مرتب از نظارت صحبت می‌کند. نهادهای عمومی ما به جای اینکه در سیستم مقررات بروند با بخش خصوصی رقابت می‌کنند بعد ما می‌رویم دنبال اینکه کجا نظارت کنیم. اساسا شعار افزایش نظارت که توسط رسانه ملی مطرح می‌شود انحرافی‌ترین شعاری است که می‌توان مطرح کرد. اصولی‌ترین شعار چیست؟ اصولی‌ترین شعار تشکیل یک نظام رقابت منصفانه است. اتفاقا صحبت من روشن است و سر و ته آن با هم می‌خواند. من می‌گویم یک قانون اساسی داریم و بر اساس این قانون، حقوق شهروندی وجود دارد و هر کس می‌تواند به اندازه توان خود تولید و رقابت کند. دولت هم در این میان تنها واضع قانون است. پس برگردیم به قانون. اساسا تعزیرات حکومتی برای وقتی است که قانون از کارایی افتاده اگر قانون عملکرد داشت که شما اصلا تعزیرات حکومتی نداشتید و نیازی به این همه استاد مختلف نداشتید.

– اما سوال من این بود که اگر شما چنین اعتقادی دارید با وجود این شرایط در کشور چطور می‌توانیم آن را پیاده‌سازی کنیم. بخش قدرتمندی در ساختار حکومت وجود دارد که از اقتصاد آزاد بیزار است و همانطور که خودتان می‌گویید دائما از نظارت صحبت می‌کند و از طرفی مواهب چنین سیستمی را هم می‌پذیرد. شما خودتان می‌دانید یکی از برچسب‌هایی که این جریانات به دولت یازدهم و دوازدهم می‌زنند نئولیبرالیسم است. یعنی با جریانی مواجهیم که از این واژه به عنوان ناسزا در ادبیات خود استفاده می‌کند. در چنین فضایی آیا اساسا امکان چنین رفرمی وجود دارد؟ مطالبی که شما در طول این سال‌ها مطرح کردید اگر بخواهد اجرا شود به یک رستاخیز لیبرال دموکراسی در ایران نیازمند است…

پاسخ من خیلی روشن است. اولا اینکه می‌گویند دولت نئولیبرال است را قبول ندارم. دولتی که خودش دنبال تعزیرات حکومتی و ساخت و ساز و مسکن مداخله در بازار است و خودش تولید می‌کند، مرتب قیمت‌گذاری می‌کند و در مورد قیمت‌گذاری صحبت می‌کند، این شوخی است که بگوییم دولت نئولیبرال است. وقتی کسانی هستند که منافعشان در وضعیت موجود است و می‌گویند مرتب نظارت را افزایش دهیم مفهومش چیست؟ مفهومش این است که بر کسانی که موی دماغ ما هستند نظارت کنید و ما را رها کنید که  هر کاری خواستیم انجام دهیم. مفهوم نظارت یعنی این. بنابراین از این منطق  در ایران در نهایت توسعه ایجاد نخواهد شد. شما دقت کنید از خرداد ماه که مجلس جدید آمده اصلا یک کلمه در مورد توسعه صحبت می‌کند؟ یک‌جا در مورد خلق ارزش‌افزوده صحبت کرده است؟ الان دارند ثروت چهار نسل آینده ایران را هم به نفع پایگاه سیاسی خودشان هزینه می‌کنند. ببینید من بحثم این است که اگر سیاستمدار با مردم صادق نباشد هیچ وقت مسیر انحرافی اصلاح نمی‌شود. ما داریم بیراهه می‌رویم. اینکه بحث نئولیبرال و مدرنیته و این حرفا نیست بحث مسلمانی است. مردم باید بتوانند بر اموال خود مسلط باشند و با یکدیگر رقابت کنند و دولت هم باید حاکم باشد. چیزهایی که الان گفته می‌شود  را کجا در اسلام داشتیم؟ صحبت‌هایی که مطرح می‌شود واقعا عجیب و غریب است. کل این بحث‌ها آموزه‌های مارکسیستی و نئومارکسیستی است و ممکن است خودشان هم به این بحث‌ها توجه نداشته باشند و ناخودآگاه و صرفا برای حفظ منافع گروهی این حرف‌ها را بزنند اما مطمئنا از این حرف‌ها توسعه در نمی‌آید

من می‌دانم که وقتی این حرف‌ها را می‌زنم در برابرش هزاران مقاومت وجود دارد و هزاران اتهام و ناسزا و دشنام خورده‌ام اما آخر کار به عنوان کسی که در این سیستم و ۴۰ سال در جمهوری اسلامی بودم آخر کار به نسل بعدی چه پیغامی خواهم داد؟ بگویم همین راه را ادامه دهیم یا بگویم تنها راه، برگشت به یک نظام رقابت سالم است. نظام رقابت سالم چیست؟ شما فرض کنید که می‌خواهید کنکور بدهید همه دانش‌آموزان و دانشجویان باید مثل هم باشند. اگر قرار باشد یک نفر خیلی دانش‌آموز باشد و دیگری نباشد که دیگر کنکور نمی‌شود. در مسائل اقتصادی هم همین‌طور است. اگر در یک سیستم اقتصادی قرار باشد بنگاهی در بدنه دولت باشد و  به اقتدار دولتی دسترسی داشته باشد و دیگری پیاده باشد رقابتی صورت نمی‌گیرد. آن کسی که فعال بازار است دو راه بیشتر ندارد و اگر بخواهد رقابت کند زیر چرخ‌دنده‌ها له می‌شود. خب چه کار باید بکند؟ باید شریک شود و به محض اینکه شریک شد آغاز فساد است. ما بازاری داریم که یکسری بازیگر دارد و این بازیگر‌ها بسیار مقتدر هستند و به انواع منابع قدرت دسترسی دارند. اگر فعالی بخواهد در چنین فضایی رقابت کند زورش به منابع قدرت نمی‌رسد و اگر هم بخواهد رقابت کند له می‌شود. فعال اقتصادی باید از محل ارزش‌افزوده خودش سود ببرد. اگر قرار باشد از طریق شراکت با نهاد قدرت سود ببرد معنایش فساد است. فساد که شاخ و دم ندارد. زمانی هم که فساد رخ می‌دهد همه فریاد شفافیت سر می‌دهند. ما سرچشمه را درست نکردیم. سرچشمه این است که بپذیریم کشور به یک سیستم رقابت سالم نیاز دارد.

– به هر حال این مقاومت‌ها وجود دارد. یکی از دلایل اصلی استعفای شما هم همین مقاومت‌ها بود. آیا زمانی که در دولت شروع به کار کردید هم اینچنین فکر می‌کردید؟

من از روز اول این طور فکر می‌کردم و امید داشتم شاید بتوانم در دولت این نظرات را تثبیت کنم اما بعدش دیدم نمی‌شود. وقتی می‌گویم دولت منظور فقط هیات وزیران نیست بلکه سه قوه را هم شامل می‌شود. بحث این است که آیا سه قوه  به اجرای قانون اساسی تن می‌دهند؟ قانون اساسی که نگفته دولت رقیب بخش خصوصی است. آیا مجموعه به این تن می‌دهد که دولت فقط واضع مقررات باشد؟ تشریح این بحث در دو سیاست آمده است: یکی سیاست اصل ۴۴ قانون اساسی و دیگری سیاست‌های اقتصاد مقاومتی. در کدام یک از این سیاست‌ها رقابت نفی شده است؟ بلکه تمام این سیاست‌ها بر مبنای اقتصاد رقابتی است.

شما از من می‌پرسید به این خواسته‌ها تن می‌دهند؟ پاسخ من خیر است. اما چه زمانی تن می‌دهند؟ زمانی که آگاهی عمومی ایجاد شود. اصلا ایران را کنار بگذارید. فرض کنید در آمریکا راکفلر را داریم و در حوزه نفت انحصار دارد. آیا او خود به خود حاضر است انحصار را بکشند؟ یا اینکه سیستمی باید این انحصار را بشکند؟ در هر صورت ما به سمت سیستم‌های انحصاری نیمه‌دولتی رفتیم. به عنوان مثال در صنعت مخابرات انحصار داریم یا نه؟ در خطوط زمینی صددرصد داریم و در خطوط موبایل هم سیستم الیگوپولی و انحصار چندجانبه داریم. در همین چند وقت چه بلایی سر قیمت استفاده از اینترنت آمده است؟ دلیل چند برابر شدن قیمت دسترسی به اینترنت چیست؟ دلیلش این است که نه سیستم رقابتی در آن وجود دارد و نه سیستم مقررات. کسانی که نظام مخابرات دستشان است در واقع هم امکان استفاده از قدرت را دارند و هم تسلط بر بخش خصوصی را.  راه‌حل این وضعیت چیست؟ تنها راه‌حل این است که رقابت را حاکم کنیم که چنین چیزی وجود ندارد و یا برویم نظام مقررات مستقل از دولت وصل ایجاد کنیم که آن هم نیست. من می‌گویم اگر شما راه‌حل درست را نشان ندهید چه می‌شود؟ اینها که حرف‌های کلی و سخت است و فعلاً هم نمی‌شود انجام داد. حالا ما باید چه کار کنیم؟ زمانی که عده‌ای سراغ ارز ۴۲۰۰ تومانی رفتند تصورشان این بود که امکان اجرای قانون بازار وجود ندارد و اگر ارز را آزاد کنند قیمت کالاهای اساسی افزایش پیدا می‌کند.

– یعنی دولت مسیر راحت‌تر را انتخاب کرد؟

بله. این مسیری است که نه فقط قوه مجریه بلکه نظام انتخاب کرده است. همین ارز ۴۲۰۰ تومانی وقتی ایجاد شد بعدش همه اعتراض کردند که فساد شده است. دلیل این فساد روشن است. دلیلش این است که شما اصل رقابت را نمی‌پذیرید و در عوض نظارت را گسترش می‌دهید. نظارت کجاست؟ نظارت در واقع جایی کاربرد دارد که رقابت در بازار از کارایی افتاده باشد. اگر رقابت در بازار وجود داشته باشد شما نیاز به نظارت دارید؟ خیر  نیاز به حاکمیت قانون با نظارت موردی دارید.

– شما می‌گویید حاکمیت رقابت را نمی‌پذیرد اما در عین حال آنچه مشاهده می‌کنیم این است که سیاستگذاران دست کم از خصوصی‌سازی دفاع می‌کنند. این تناقض را چطور تعبیر می‌کنید؟ ما در کجا ایستاده‌ایم و مقصد اقتصاد با دیدگاه فعلی کجاست؟

وضعیتی که شما می‌گویید خصوصی‌سازی نیست بلکه توهین کردن به معنای خصوصی‌سازی و تشکیل یک دولت در سایه است. شما اگر نگاه کنید در دولت نهم بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به ارزش روز از ثروت ملی ایران خصوصی شده که به ظاهر بخش اعظمی از آن رد دیون بود. این ثروت در نهایت به نهادهای نیمه‌دولتی برگشت یا اینکه از طریق فرآیندهای دیگری همین مسیر را طی کرد. من شخصا روند خصوصی‌سازی را بررسی می‌کردم تا مشخص شود چقدر از این خصوصی‌سازی‌ها در اختیار بخش خصوصی قرار گرفته است. پس از بررسی‌ها تنها حدود ۳ درصد قابل اثبات بود. برای این کار چندصد شرکت واگذار شده را بررسی کردم. مثلا فرض کنید بنگاهی به شرکت الف واگذار شده است مالک شرکت الف بنگاه‌های ب و پ هستند. وقتی مالکان این شرکت‌ها را ردیابی می‌کردیم می‌دیدیم که مالک آنها یا نهادهای عمومی غیردولتی و یا خود دولت است.

بنابراین داستان خصوصی‌سازی در ایران در نهایت تبدیل شد به روندی برای اینکه ثروت ملی از کنترل دولت خارج شود و در اختیار نهادهایی قرار بگیرد که پاسخگوی پیشین دولت را هم نیستند؛ نهادهایی که تن به هیچ رقابتی هم نمی‌دهند به همین خاطر خصوصی‌سازی ایران یکی از بدترین خصوصی‌سازی‌هایی است که در جهان انجام شده بنابراین کسانی که به بازار آزاد اعتقاد دارند مثل آقای غنی نژاد حتی اعتقاد دارند که این خصوصی‌سازی را متوقف کنید من هم از جمله همین افراد هستم. می‌گویم اگر قرار نیست نهادهای بازار را مستقر کنید حداقل خصوصی‌سازی را متوقف کنید که کسی پاسخگو باشد.

برایتان یک مثال بزنم زمانی بحث خصوصی‌سازی پتروشیمی مطرح بود. یک شرکت ملی پتروشیمی بود که انحصار کامل پتروشیمی را داشت و ما بازار رقابتی پتروشیمی نداشتیم. هم انحصار عمودی وجود داشت (یعنی کسی که کالای بالادستی را تولید می‌کرد صنعت پایین‌دست را هم در اختیار دارد) هم انحصار افقی بود. در واقع در سطحی از تولید همه انحصار در اختیار این شرکت بود. خب وقتی می‌خواهید پتروشیمی را خصوصی کنید در این پتروشیمی مدل رقابت و مدل قیمت‌گذاری مشخص نیست. شما اگر گاز را در قیمت ارزان می‌دهید (این قیمت نزدیک به صفر بود) آیا اولین حلقه بالا قرار است کل منافع این مابه التفاوت را در اختیار بگیرد یا همه زنجیره قرار است از این یارانه استفاده کنند؟ ما قبل از اینکه پتروشیمی را خصوصی کنیم باید نهاد بازار آن را خلق می‌کردیم. پس از همه این اتفاقات به صورت نمایشی می‌رویم یک آقایی را در سطح پنج تولید می‌گیریم و  به عنوان متخلف معرفی می‌کنیم که در واقع نقره داغ شود. مقصود من است که باید سیستم را درست کنیم  البته کاری ندارم که کسی را نقره‌داغ کنید یا نکنید. اگر کسی تخلفی کرده حتما او را نقره‌داغ کنید اما با نقره‌داغ کردن و داد زدن و فریاد نظارت سر دادن مساله حل نمی‌شود باید کل سیستم را رقابت‌پذیر کنیم.

حالا شما می‌گویید این حرف‌ها خریدار ندارد من قبول دارم این حرف‌ها خریدار ندارد چرا که آخر کار کسانی که اینها را می‌گیرند هر کدام یک مرکز قدرت هستند که به این راحتی دست‌بر نمی‌دارند اما پاسخ من این است که اگر این حرف‌ها زده نشود هیچ وقت مشکل حل نمی‌شود؛ شما مسیر بیراه را اگر هر چه با سرعت بیشتر بروید از هدف توسعه بیشتر عقب می‌مانید

– یعنی شما قبل از هر چیز به دنبال توسعه فرهنگی هستید؟

من به دنبال حاکمیت قانون هستم. ببینید توسعه چه زمانی رخ می‌دهد زمانی که شما بتوانید فردا را پیش‌بینی کنید اگر نتوانید فردا را پیش‌بینی کنید توسعه امکان‌پذیر نیست فردا را چه زمانی می‌توان پیش‌بینی کرد زمانی که قانون حاکم باشد قانون چه زمانی حاکم است زمانی که کسی مجری قانون است ذینفع در فرآیند تولید نباشد. وقتی که مجری قانون خودش یک فعال اقتصادی است یا باید با بخش خصوصی شریک شود که فسادزا است یا باید بخش خصوصی را له کرد. باور کنید این حرف‌ها در این دوره تاریخ دیگر حرف‌های پیچیده‌ای نیست. اگر ما این حرف‌ها را نزنیم که در واقع به این بیراهه تاکید کرده‌ایم و بر این جهل کمک می‌کنیم اگر هم بزنیم خب مخاطره دارد و خریدار هم ندارد چون منافع گروه عظیمی را با خطر مواجه می‌کند.

– شما سه راه‌حل برای وضعیت فعلی کشور پیشنهاد می‌کنید. اول بازگشت به مذاکرات با دنیا؛ دوم قبول FATF و  سوم پیوستن به سازمان تجارت جهانی (WTO)  شما روی قبول FATF حساب ویژه‌ای باز می‌کنید. آیا شما راه‌حل وضعیت موجود را معطوف به پذیرش این شرایط می‌دانید؟

با توجه به اینکه این مساله پس از ارسال به مجمع تشخیص مصلحت زمان شد و به نظر می‌رسد اراده‌ای برای اجرای آن وجود ندارد. از طرف دیگر می‌دانید که در صورت برقراری تجارت آزاد بسیاری از کارخانه‌ها با فرمول فعلی دولت دچار مشکل می‌شوند. البته من نمی‌گویم که این پیوستن به سازمان تجارت جهانی اشتباه است.

ببینید اینها استراتژی و جهت‌گیری است. دست آخر حکومت باید راجع به این سیاست‌ها تصمیم‌گیری کند… .

– چرا حکومت دو سال است که در این مورد تصمیم نمی‌گیرد؟

به خاطر همان بحث منافع است. از نظر اقتصاد سیاسی هیچ وقت وضعیت فعلی به صورت تصادفی ایجاد نمی‌شود و همیشه هر وضعیتی برآیند بردار‌هایی است که در جامعه وجود دارد یعنی برآیند منافع شما. شما تصور می‌کنید وضعیتی که زمین و زمان به آن نام می‌دهند یک روزه به وجود آمده یا از ناکجا آباد به وجود آمده در این وضعیت هیچ‌کس نفت ندارد؛ این برآیند منافع است هر وضعیتی برآیند منافع است. در اقتصاد سیاسی نمی‌توان گفت وضعیتی تصادفی به وجود آمده اصلاح یعنی چه یعنی اینکه برآیند منافع را به نفع عموم جامعه تغییر دهید الان یک شعار کاملا وارونه داده می‌شود؛ کسانی که در وضعیت فعلی منافع دارند مدام شعاری توضیح می‌دهند؛ می‌‌گویند مردم فقیر شدند و بیایید آنها کمک مالی کنیم کسی باید به اینها بگوید که مردم فقیر شدند و خیلی هم فقیر شدند و نه یک کمی؛ وقتی دلار از ۳۰۰۰ تومان به ۲۰ هزار تومان افزایش پیدا می‌کند و ثروت مردم در یک شب کم ارزش می‌شود نتیجه‌اش این است که افراد زیر خط فقر از سال ۹۶ تا ۹۸ از ۱۸ درصد به ۳۵ درصد رسیده است خوب این مفهومش این است که مردم به شدت فقیر شدند چرا به خاطر سیاست‌ها و عملکرد خود مجموعه؛ کیک اقتصاد بدون تجارت امکان بزرگ شدن ندارد یک توسعه را در یک جای جهان در طول ۲۰۰۰ سال گذشته بررسی کنیم که بگویند یک کشوری بدون تجارت توانسته است توسعه ایجاد کند یک نمونه هم وجود ندارد، ایران که اساسا مبنای توسعه‌اش از اول تاریخ زمانی رخ داده که شبکه تجاری ایران کارکرده؛ جاده ابریشم و امنیت فراهم شده و تجارت روان شده، ایران همواره بر مبنای تجارت توسعه کرده است؛ خوب تجارت یعنی مبادله خیلی چیز ساده‌ای است.

– مانع چیست؟

خیلی ساده است؛ شبکه قدرت.

– همین دولت در ابتدای کار تمایل‌های خود را به پیوستن به سازمان تجارت جهانی نشان می‌داد اما چرا این اتفاق رخ نداد؟

به این علت که دولت پشتوانه اجتماعی نظری و سیاسی ندارد.

 – منظورتان از پشتوانه اجتماعی چیست؟

 ببینید دولت ممکن است ادعای پیوستن به سازمان تجارت جهانی داشته باشد اما هیچ وقت اراده‌ای وجود نداشت. در ایران خیلی صحبت شده اما هیچ وقت اراده سیاسی برای تجارت آزاد وجود نداشت. من به این صراحت می‌گویم چون به دنبال اصلاح وضعیت هستم.

– شما می‌دانید که یکی از مهم‌ترین دلایل مختل شدن تجارت ایران مخالفت با آمریکاست این یک مساله ایدئولوژیک است از سوی دیگر انحصارگرایان هم در این اختلال نقش دارند هر یک از این دلایل سهمی دارد. شما سهم کدام یک را بیشتر می‌دانید؟

اگر از ایدئولوژی به مفهوم  و فهم ما از اسلام برگردیم، در اسلام بسته به موقعیت تدبیر بوده. مثل هر نظام خردمند و مبتنی بر عقل یک‌جا مذاکره شده، یک‌جا مساله شده یک‌جا جنگ شده است. چنین نیست که بگوییم ایدئولوژی این را می‌گوید. بنابراین این مشکلات برمی‌گردد به فهم ما از یک ایدئولوژی. وقتی این فهم را به نحوی پوشش بدهیم، یک بحث دیگر است. قصه این است که وقتی می‌گویم گروه‌های ذینفع فقط از منظر منفعت مالی نمی‌گویم. ذینفع ممکن است منفعت اجتماعی  داشته باشد. ذینفع ممکن است از منظر منافع اقتصاد سیاسی به موضوع نگاه کند. ذینفع می‌تواند از منظر همگرایی فکری باشد اما مهم این است که برآیند این حرف‌ها به نفع ملت ایران نیست.

به طور کلی توسعه بدون مبادله آزاد امکان‌پذیر نیست. دولت اگر بخواهیم کوچک‌ترین تعریفی  از دولت داشته باشیم باید بگوییم دولت نهادی است که هزینه مبادله را به سمت صفر کاهش می‌دهد. این هزینه مبادله می‌خواهد از اختلافات حقوقی باشد تا حمل‌ونقل و امنیت. دولت یک ماموریت دارد و آن کاهش هزینه مبادله است. من نمی‌دانم آقایان چطور این سیاست‌ها را می‌گذارند که نتیجه آن فقط افزایش هزینه مبادله است و دست آخر در مورد استقلال ایران هم صحبت می‌کنند. وقتی هزینه یک تاجر ایرانی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد نسبت به تاجر عراقی‌اماراتی یا افغانی بالاتر است، یعنی شما این بیچاره را تحقیر می‌کنید؛ این چه افتخاری دارد؟ بعد می‌گویند نام ایران در فلان بازار از بین رفت یا تاجر کم‌کاری کرد. خب شما فکر می‌کنید افزایش هزینه‌ها برای تاجر از غیب ظاهر شده است؟ خیر.

– چند سالی است که اقتصاد ایران در حال تعلیق است در این میان معضلی به نام کسری بودجه هم وجود دارد دولت از مسیر بازار بدهی بورس و یا حتی دلار توانست بخشی از این کسری را جبران کند به نظر شما راهکاری که دولت برای جبران کسری بودجه به کاربرد درست بود یا خیر؟

اصل پرداختن به تامین کسری از محل منابع غیر بانک مرکزی درست است بنابراین رفتن به سمت اوراق بدهی به عنوان یک استراتژی کلی درست است اما در تاکتیک‌ها حرف زیادی است. اولا استفاده از ابزارها برای هزینه جاری نیست بلکه برای سرمایه‌گذاری است اما در ایران اینها همه برای هزینه‌های جاری مصرف می‌شود. این ابزارها به طور عمده بلندمدت است اما در ایران اهداف کوتاه‌مدت دارد. وزن اینها نسبت به بودجه باید یک درصد کمی باشد که معمولا بیشتر از ۱۵ درصد نیست اما ما آن را به بیش از ۳۰ تا ۴۰ درصد رساندیم. بنابراین با کلیت  موضوع موافقم اما با جزئیاتش خیلی مشکل دارم. علتش این است که مشکلات ساختاری سرجایش بوده و دولت به خودش اجازه نمی‌دهد که مسائل ساختاری را حل و فصل کند بنابراین این مشکلات هزینه‌زاست و مرتب هزینه‌های جاری دولت را افزایش داده است.

– یکی از راهکارهای دولت واگذاری سهام به مردم بود؛ یک وجه این قضیه آینده فروشی است اما اگر مثبت نگاه کنیم واگذاری سهام به مردم می‌تواند هم مثبت باشد اما دولت طوری واگذار کرد که کرسی‌های مدیریتی خود را حفظ کند… .

ما دو نوع واگذاری داریم یکی بوک بیلدینگ  (Book Building)  یا واگذاری بر اساس ارزش دفتری به عموم مردم که معمولا در واگذاری‌های بزرگ مقیاس در دنیا از آن استفاده شده است. فرض کنید در واگذاری مخابرات‌ها. من در دنیا هیچ مخابراتی را سراغ ندارم که مانند ایران واگذار شده باشد و آن را مزایده گذاشته باشند. چون مخابرات‌ها اندازه بزرگی دارند و برای مالکیت و افزایش سهامداری مردم استفاده می‌کردند؛ برای مثال بریتیش پترولیوم یا شرکت نفت ایتالیا و پتروشیمی‌های بزرگ. هیچکس پتروشیمی خلیج‌فارس را این‌گونه که ما واگذار کردیم در دنیا واگذار نمی‌کند که این همه هم پر مساله است. زمانی که فولاد مبارکه واگذار شد ارزش آن برابر با یک‌چهارم ارزش کل بازار بورس ایران بود؛ معلوم بود که این بازار ظرفیت پذیرش همچین بنگاهی را ندارد. در روش بوک‌بیلدینگ لازم است شرکت‌های سرمایه‌گذاری عمومی در بازار باشند که آنها این سهام را از مردم جمع کنند یا نمایندگی کنند. ما چون این شرکت‌ها را نداریم بخش عمده‌ای از ثروت ملی هم از طریق مزایده به نهادهای عمومی غیردولتی واگذار شده و یک بازار غیررقابتی و انحصاری پر مساله ایجاد کرده است. من باز هم با تشکیل ETF   مخالفتی ندارم اما بهترین حالتش این بود که دولت می‌توانست بازسازی ساختاری کند یعنی خود را از بنگاهداری خارج کند و اجازه تاسیس شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بازار بورس را می‌داد. بعدکسانی که سهام می‌خریدند نمایندگی را به شرکت‌های سرمایه‌گذاری می‌دادند و یا به ارزش روز می‌فروختند. در غیاب این ساختار درست، دولت یک مرحله را درست اجرا کرد و به جای مزایده، شرکت‌ها را در بورس واگذارکرد.

– به طور کلی شما حرکتی که در دو سال گذشته در بورس شاهد بودیم را به نفع توسعه بازار رقابتی در ایران می‌دانید یا خیر، اصلا بورس ایران را رقابتی می‌دانید یا خیر

از قدیم همه می‌گفتند که بورس ایران پر از حباب است و من هم همین اعتقاد را دارم. علتش برمی‌گردد به اینکه نقدینگی موجود در بازار به دلیل محدود بودن تجارت از فرصت تولید خیلی بیشتر است. نقدینگی کشور به دلیل محدودیت کیک اقتصاد به طور عمده در بخش سوداگری هدایت می‌شود. این سوداگری زمانی به سمت ارز می‌رفت و با امنیتی شدن فضا از آن خارج می‌شد. همین نقدینگی زمانی در بازار بورس آمد؛ بازاری که در آن بیشترین پوشش قانونی برای سوداگری وجود داشت. بنابراین شما رشد‌های چندبرابری را شاهد بودید.

– بنابراین شما فعالیت‌هایی که در دو سال اخیر در بازار بورس انجام شده را هم در قالب سوداگری می‌بینید؟

اساسا بورس جای نوسانگیری و سوداگری است.

 به معنای ترید و نوسان‌گیری نمی‌گویم بلکه منظور هدایت نقدینگی با اهداف سوداگرانه است.

 زمانی هست که شما از طریق بورس تامین مالی دارید که در این صورت داستان فرق می‌کند؛ اگر شما می‌توانستید بنگاه‌ها را مستقیم در بازار بورس تامین مالی کنید ماجرا فرق می‌کرد.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژهسیاسی
شناسه : 160042
لینک کوتاه :