xtrim

داستان پیچیده مذاکرات ایران و آمریکا

مجید سلیمی‌بروجنی * بالاخره ترامپ رفت؛ مردی با رفتارهایی غیرقابل پیش‌بینی که با تصمیمات غیرمنتظره‌اش، ادبیات و کلام تند، صادق نبودن و شخصیت نامتعارفش، بسیاری از مناسبات جهانی و سازمانی را بر هم زد. در اقتدارگرایی ترامپ همین بس که با رسانه‌ها چپ افتاد، از بسیاری از قراردادهای بین‌المللی خارج شد و تصمیمات فی‌البداهه و یکجانبه‌اش دیپلماسی جهانی را به شدت تحت تاثیر قرار داد. با روی کار آمدن جو بایدن به عنوان رییس‌جمهور بعدی آمریکا، انتظار بازگشت این کشور به برجام وجود دارد اما مجموعه اظهارنظرهای بایدن و مقامات اروپایی در طول چند روز گذشته گویای این است که باید قدم‌هایی در جهت تسهیل، مذاکرات و تعهد دوباره به برجام بردارند. بازگشت بایدن به برجام به دلیل نوساناتی که از الان تا روز تغییر و تحول دولت آمریکا وجود دارد و اینکه حوادثی در شرف وقوع است، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. ممکن است ترامپ در این بازه اقداماتی انجام دهد که برخی گروه‌های داخلی آنها را دستاویزی برای مخالفت با مذاکره قرار دهند یا حتی دست به یکسری حرکات غیرمعقول مثل حمله نظامی بزند. مساله‌ای که در محاسبات لحاظ می‌شود و در یک روند معمول و چارچوب‌دار قابل تعریف است، این است که بایدن اعلام کرده به برجام بازمی‌گردد اما لازمه بازگشت به برجام از سوی ایران این است که جبران مافات صورت گیرد و این جبران مافات، برداشتن تحریم‌های ناشی از فعالیت‌های هسته‌ای است. البته ممکن است ترامپ در مدت باقی‌مانده، تحریم‌های دیگری را وضع کند که بایدن هم نتواند به راحتی آنها را بردارد یا حداقل مدتی زمان ببرد تا بتواند آنها را تغییر دهد اما در هر صورت خواسته ایران این است که تحریم‌های هسته‌ای لغو شود.

اگر به چند سال پیش و روزهای پس از توافق برجام بازگردیم، یادمان خواهد آمد که آغازکننده غیررسمی تحریم‌های آمریکا علیه کشورمان، خود جمهوری اسلامی ایران بود که پس از برجام و امضای قرارداد با شرکت‌هایی مثل بوئینگ و تفاهمنامه‌هایی با خودروسازان آمریکایی، واکنش منفی نسبت به این همکاری‌ها نشان داد و در واقع نوعی تحریم اقتصادی در برابر آمریکا را شروع کرد. این وضعیت تا آنجا پیش رفت که حتی خودروهای شورولت وارداتی از آمریکا که در گمرک ایران بودند، مرجوع شدند و پس از آن دستور ممنوعیت تجارت با آمریکا صادر شد. «توان و قدرت دیپلماسی» هنگام اخذ چنین تصمیماتی باید با توجه به قدرت عمل متقابل در نظر گرفته شود یعنی ما اگر عملی را انجام می‌دهیم، طرف مقابل نیز بسته به امکانات خود می‌خواهد متقابلا اقدامی را انجام دهد. واقعیت نشان داده که در طول چهار دهه اخیر آمریکا همواره توانسته سایر کشورهای بزرگ دنیا را در مسیر تحریم ایران با خود همراه سازد. اما ایران هرگز نتوانسته در این شرایط سایر کشورها را با خود در مقابل آمریکا متحد سازد. ایران و آمریکا در طول این مدت همواره مذاکراتی با یکدیگر داشته‌اند اما تعریفی که از مذاکره در دیپلماسی دو جبهه سیاسی کشورمان وجود دارد، متفاوت است. نباید فراموش کنیم آن که مذاکره می‌کند حسن روحانی یا رییس‌جمهور بعدی نیست بلکه این کل سیستم و حاکمیت است که در خصوص چگونگی انجام مذاکرات تصمیم نهایی را می‌گیرد و در نهایت به سیستم وزارت امور خارجه هر دستگاه دیپلماسی ابلاغ می‌شود که در چه چارچوبی سر میز مذاکره بنشیند.

پس آنچه واضح است و به عنوان یک واقعیت در عرصه سیاست و دیپلماسی ایران پذیرفته شده، این است که مذاکره با غرب وابسته به دولت مستقر نیست. معنای مذاکره در نظام جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه اخیر بر این مبنا و براساس یک نظام تصمیم‌گیرنده معین شکل می‌گیرد. از زمان ماجرای مک فارلین تا اکنون که شاهد مذاکرات غیررسمی در فضای مجازی در ارتباط با مساله رابطه ایران  و آمریکا هستیم، این معنا به خوبی قابل فهم است. یکی از موضوعاتی که طی چند سال اخیر مطرح بوده، این است که مخالفان برجام در یک دولت اصولگرا در برابر توافق با آمریکا کمتر جبهه خواهند گرفت. البته نباید فراموش کنیم که همان مذاکره‌کننده اصولگرا هم باید جوابگوی تمامی جناح‌ها و شعارهای برآمده از هویت انقلاب باشد؛ انقلاب ۵۷ که آمریکا را به عنوان نماد اصلی امپریالیسم ادبیات چپ ولی با ایدئولوژی اسلامی معرفی می‌کند.

opal

براساس این نگاه سیاسی برخی اصولگرایان می‌گویند اگر ما با آمریکا پای میز مذاکره برویم، شاید دوستی‌مان با چین و روسیه خدشه‌‌دار شود. اگر این دیدگاه در دولت آینده صاحب قدرت شود، کار رییس‌جمهور آینده در مذاکره با آمریکا بسیار سخت‌تر خواهد شد مگر اینکه حسن روحانی در چند ماه باقی‌مانده مذاکره جدی را شروع کرده و نتیجه و ادامه آن را به دولت اصولگرا بسپارد که فشار از روی دوش دولت بعدی برداشته شود. دولت روحانی توانمندی‌هایی در حوزه دیپلماسی دارد و اهمیت آن را نباید نادیده گرفت. تخصص و فن مذاکره برای رسیدن به منافع ملی کشورها یک امر عادی و معقول در سیاست بین‌الملل است. موضوع بسیار مهم این روزها این است که آیا حاکمیت واقعا به دنبال مذاکره با آمریکا و حل‌وفصل مشکلات ۴۰ ساله هست یا نه. آغاز مذاکره ایران و آمریکا دو چالش اساسی پیش روی خود دارد؛ اولی وجود نیروهایی در داخل ایالات متحده و ایران است که به ‌طور جدی مخالف هر گونه مذاکره هستند و دومی تلاش کشورهایی مثل اسراییل و عربستان برای جلوگیری از نشستن ایران و آمریکا بر سر میز مذاکره که باید ببینیم این دو گروه تا چه حد موفق خواهند شد.

این کشورها نگرانند که اگر مسائل ایران و آمریکا در موضوع هسته‌ای حل شود، مسائل دیگر نیز می‌توانند با مذاکره رفع و رجوع شوند و خصومت ۴۰ساله دو کشور برطرف شده و بتوانند داد و ستد رسمی کنند. پس در مجموع می‌توان گفت سه عامل داخلی، خارجی و زمان که هر سه به نوعی به هم وابسته‌اند تعیین می‌کنند که آیا دولت روحانی در مذاکره با بایدن موفق خواهد بود یا نه. دولت فعلی و شخص آقای ظریف در تلاشند که بایدن را به شروع هر چه زودتر مذاکره ترغیب کنند و برای این کار دلایل مختلفی دارند؛ اول اینکه اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم که تحت‌تاثیر تحریم‌ها آسیب جدی دیده، بهبود پیدا کند. دوم اینکه نباید یادمان برود که حسن روحانی چند ماه بیشتر فرصت ندارد که با عملکردش و شروع مذاکره بتواند شرایط اقتصادی کشور را آرام و اصلاح کند و حداقل یک خاطره خوب از خود برای آیندگان به جا بگذارد. برخی کارشناسان این نگرانی را دارند که در دولت آینده به روش مذاکرات قبل از سال ۹۲ بازگردیم و دوباره شروع به صدور بیانیه‌ای ایدئولوژیک کنیم؛ روشی که ترامپ نیز برخی اوقات در پیش می‌گرفت و تنها به منافع خودش فکر می‌کرد.

ترور محسن فخری‌زاده این پیغام را به تهران داد که اسراییل به صورت جدی از تلاش برای جلوگیری از ازسرگیری مذاکرات تهران و واشنگتن است. پس تهران باید در مدت باقی‌مانده برای ترامپ بسیار مراقب شیطنت‌های اسراییل باشد و از هر گونه تنش بپرهیزد تا تیم بایدن بیاید و  ساکن کاخ سفید شود. تیم دیپلماسی معرفی شده بایدن بسیار حرفه‌ای و کاربلد هستند و تنها اهل شعار دادن نیستند و ما می‌توانیم با آنها به یک معامله برد- برد برسیم، به شرطی که قدر زمان و فرصت‌ها را بدانیم.

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 161108
لینک کوتاه :