xtrim

بازندگان سیاسی خاورمیانه‌ای سال ۲۰۲۰

دکتر صلاح‌الدین هرسنی * سال ۲۰۲۰ و به روایتی سال فرار و سال گریز و انتظار با آن همه اتفاقات کم‌نظیر، اتفاقاتی مانند ترور سردار سلیمانی و فخری‌زاده، حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد، سقوط هواپیمای اوکراینی در تهران، اپیدمی و پاندمی مرگبار کرونا، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، معامله قرن ترامپ و نتانیاهو، انفجار مهیب لبنان، عادی‌سازی روابط محافل عربی با اسراییل، بحران قره‌باغ، سیاست پان‌ترکیسم و رجزخوانی‌های تجزیه‌طلبانه اردوغان، ناآرامی‌های داخلی آمریکا و سرانجام شکست ترامپ و جمهوریخواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به پایان رسید.

اگرچه پرداختن به برندگان و بازندگان وقایع سال ۲۰۲۰ هر یک به جای خود محل توجه و درخور اعتناست اما به نظر می‌رسد حال و روز بازندگان سیاسی خاورمیانه‌ای سال ۲۰۲۰ در میان اتفاقات رقم خورده سال ۲۰۲۰ محل توجه بیشتری است. در این ارتباط مراد از بازندگان سیاسی خاورمیانه سال ۲۰۲۰، همان مجموعه‌های عبری- عربی و مشمل بر افرادی چون بن‌سلمان، بن‌زاید، حمد بن عیسی آل‌خلیفه و نتانیاهو هستند که روی پیروزی مجدد ترامپ و ورود آن به کاخ‌سفید برای خود حساب باز کرده بودند. حال اگرچه ترامپ قادر به پذیرش شکست خود نیست و هیچ علاقه‌ای به بازنده بودن ندارد و همچنین هیچ‌گاه نمی‌خواهد سیمای یک فرد بازنده را به نمایش بگذارد و همواره تلاش می‌کند شائبه تقلبات سازمان‌یافته را دلیل پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا بداند اما واقعیت آن است که ترامپ شکست خورده و آن گونه که معلوم و مشخص است، قرار است عصر پساترامپ از ۲۰ ژانویه آغاز شود.

دلیل بازنده بودن مجموعه‌های عبری- عربی آن هم تحت عنوان بازندگان سیاسی خاورمیانه‌ای سال ۲۰۲۰ بیش از همه در ارتباط با شکست ترامپ در انتخابات آمریکاست و شکست ترامپ، شکست تلخ و البته قابل‌تامل‌تری برایشان رقم زده است. بنابراین تحت این شرایط دیگر نمی‌توان انتظار داشت عصر پساترامپ برای این مجموعه‌ها همانند عصر ترامپ باشد.

opal

در بدو امر، عصر پسا‌ترامپ برای این مجموعه‌ها به معنای بازنگری عجیب واشنگتن در روابط با جهان عرب و تل‌آویو خواهد بود. قطعا چنین بازنگری‌ای و اتخاذ مواضع سخت علیه این مجموعه‌ها از سوی بایدن هزینه چندانی در سطح بین‌الملل برای واشنگتن دربر نخواهد داشت چرا که بایدن بر بازی قاعده سیاست تسلط کافی دارد و برخلاف ترامپ نه قرار است همه قدرت‌های جهانی را از خود عصبانی کند و نه قرار است در پیش بردن سیاست‌های خود تسلیم سفارش‌ها و ائتلاف‌های جهانی شود. نیک پیداست که بایدن قادر خواهد بود سیاست‌های خود را بدون توجه به نقش و سهم این قدرت‌ها به پیش ببرد و حتی این قابلیت را دارد که در صورت تصمیم به سرشاخ شدن با تهران، اجماع‌ جهانی ایجاد کند. در واقع در این بازنگری و در شرایط حضور بایدن در کاخ سفید، برای مجموعه‌های عبری- عربی یادآور و بازتکرار دوران اوباما خواهد بود.

واقعیت آن است که با حضور اوباما در کاخ سفید، ما شاهد نوعی واگرایی میان واشنگتن- تل‌آویو و سپس نوعی واگرایی میان واشنگتن با محافل دنیای عرب بوده‌ایم. در مقابل با حضور ترامپ در کاخ سفید، واگرایی حاصل از راهبرد اوباما در قبال تل‌آویو و محافل دنیای عرب به همگرایی تبدیل شد و ما شاهد نزدیک شدن بدنه کنیست، نتانیاهو، بن‌سلمان و بن‌زاید به کاخ سفید بوده‌ایم. حالا به نظر می‌رسد که نظم واگرایی دوران اوباما با حضور بایدن در کاخ سفید در قبال تل‌آویو و محافل دنیای عرب بازگشت کند به ویژه آنکه ترامپ تلاش داشت با راهیابی دوباره خود به کاخ سفید، عادی‌سازی روابط محافل با دنیای عرب را به مهم‌ترین پروژه و فرصتی برای ایران‌هراسی و ایران‌ستیزی تبدیل کند. افزون بر این، در فقدان حضور ترامپ در کاخ سفید، امید این مجموعه‌ها برای ائتلاف‌سازی مداوم علیه ایران و تعقیب راهبرد بازدارندگی و مهار و همچنین تلاش برای نقش‌یابی‌‌های منطقه‌ای در ژئوپلیتیک غرب آسیا کاسته خواهد شد. حتی عادی‌سازی روابط تل‌آویو با محافل دنیای عرب در عصر پسا‌ترامپ از مشکلات تل‌آویو نخواهد کاست و چه‌بسا ممکن است با توجه به بحران مشروعیت نتانیاهو، هزینه حزب لیکود و راست‌گرایان افراطی در تل‌آویو افزایش یابد. در نگاه و باور این مجموعه‌ها، بازگشت به توافق هسته‌ای و ترمیم‌سازی برجام فرصتی دوباره به نقش‌یابی‌های تهران در معادلات منطقه می‌دهد. در واقع نقش‌یابی‌های دوباره تهران در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا به معنای زیان مجموعه‌های عبری- عربی در معادلات پرآشوب غرب آسیا خواهد بود. در سطحی دیگر سکوت معنادار تل‌آویو به دنبال پیروزی بایدن نمی‌تواند به معنای همذات‌پنداری تل‌آویو با محافل دنیای عرب باشد. قطعا سکوت اسراییل از فردای اعلام پیروزی بایدن با این هدف دنبال شده که راه برای مذاکره و همکاری با دولت جو بایدن باز بماند. تحت این شرایط اگرچه ممکن است باز بودن راه مذاکره تل‌آویو با واشنگتن فرصتی برای نتانیاهو باشد یا روابط تل‌آویو و واشنگتن در عصر بایدن دست‌نخورده باقی بماند اما قطعا ضعف ذاتی کشور‌های عربی و همچنین ناتوانی آنها در اجرای قوانین دموکراتیک و اجرای اصلاحات آنها را به سوی همکاری با تل‌آویو سوق خواهد داد. اما این نزدیکی می‌تواند خطرات قابل توجهی را برای کشورهای حوزه خلیج فارس داشته باشد چراکه تل‌آویو از یک سو خواستار حفظ ناآرامی در منطقه است و از سوی دیگر راست‌گرایان افراطی حزب لیکود روی اجرای طرح الحاق کرانه باختری اصرار دارند و همچنان تلاش می‌کنند به آپارتاید غیررسمی خود ادامه دهند. محققا تعقیب سیاست‌های بی‌ثبات‌کننده تل‌آیو کمکی به وضعیت کشور‌های عربی به ویژه ریاض، ابوظبی و منامه نمی‌کند. از طرف دیگر در خلأ حضور ترامپ و قدرت و حمایت واشنگتن از کشور‌های عربی بعید است سایر قدرت‌های خارجی مانند مسکو و پکن بتوانند به جای واشنگتن ضامن امنیت و نقش‌یابی‌های مجدد کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس در منطقه غرب آسیا شوند. به همین خاطر است که ریاض، ابوظبی، منامه و تل‌آویو را باید بزرگ‌ترین بازندگان سیاسی خاورمیانه‌ای سال ۲۰۲۰ دانست.

* کارشناس مسائل بین‌الملل

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 162521
لینک کوتاه :