دلهره دهقانان و بیخیالی دیوانسالار
بهمن دانایی * دهقانان ایرانی که در هزاران روستا که در خاور و باختر این سرزمین در مزرعههای کوچک و پراکنده خود همیشه نگران کمآبی و دندانگردی آسمان بوده و نیز نگران رسیدن کود و سم و بذر برای کشتوکار خود بوده و هستند، با یک پدیده شگفتانگیز دیگر باید دست به گریبان باشند. این نگرانی شگفتانگیز را دیوانسالارانی که در پایتخت و در اتاقهای زیبای خود نشستهاند، درست کرده و به جان دهقانان میاندازند. دهقانان ایرانی باید هر سال چشم بر صفحه تلویزیون بدوزند یا گوش به زنگ باشند که یک رادیو یا یک دوست به آنها یادآوری کند. سرانجام دیوانسالاران به خود آمده و درباره بعضی از مهمترین کارهایی که به کشتوکار و زندگی دهقانان گره خورده است میخواهند تصمیم بگیرند. این یک رفتار رازآلود است که چرا در هنگامه و در وقتی که باید درباره موضوعها تصمیمگیری شود و با اینکه اهمیت کار روشن است و بارها و سالها یادآوری شده است اما دیوانسالاران اعتنایی به اهمیت کار نمیدهند.
موضوع بسیار حیاتی برای دهقانان و نیز برای کارخانههای قند و شکر این است که دیوانسالاران و مدیرانی که از رنج کار سخت تولید و نان درآوردن از زمین و آهن سرد خبر ندارند، بهنگام درباره قیمت تضمینی محصولات زراعی مشمول این قانون تصمیم نمیگیرند. این یک رخداد تکرارشدنی هر ساله است که کشاورزان در روزهایی از سال باید تصمیم بگیرند چه محصولی را در زمین خود برای سال زراعی انتخاب کنند. یکی از مهمترین متغیرها در اینکه دهقانان درباره محصولی که قرار است کشت شود موثر و سرنوشتساز است. تغییرات قیمت تضمینی هر محصول در سال زراعی پیش رو است. براساس قانون، نهادهای دولتی که یک مجموعه را شامل میشود باید برای دهقانان تصمیم بگیرند قیمت محصولات آنها را اگر خریداری در بازار نداشت به چه قیمتی از آنها خریداری میکنند. اگر به طور مثال رشد قیمت تضمینی چغندر برای سال زراعی ۱۴۰۰ از سوی دیوانسالاران ۱۰ درصد تعیین و ابلاغ شود اما رشد قیمت تضمینی سیبزمینی از سوی کارشناسان ۱۵ درصد باشد معلوم است که آنها دنبال کشت سیبزمینی هستند. البته دهقانانی که تجربه همکاری با کارخانههای قند را دارند و نسبت به درآمد خود دنبال ریسک نیستند شاید در اندازههای اندک تغییرات ترجیح دهند باز هم چغندر کشت کنند چون نیک میدانند محصول آنها روی دستشان نمیماند و در وضعیت مناسب حتما از سوی کارخانههای قند خریداری خواهد شد. در همه دهههای تازهسپریشده کمتر شنیدهایم چغندرکاران دنبال خریدار باشند چون قرارداد میبندند و آرامش دارند.
مدیریت زمان
این کاری است که در بالا شرح داده شد و سازوکار سادهای دارد اما وقتی در اختیار دیوانسالارانی قرار میگیرد که براساس یک اقتصاد دولتی و متمرکز باید در یک دوره کوتاه دهها کار مرتبط و غیرمرتبط را انجام دهند، به دشواری میرسد. اکنون و همانند همه سالهای تازهسپریشده با وجود هشدارهای انجمن صنفی کارخانههای قند و شکر به مدیران ارشد مرتبط با تصمیمگیری درباره تعیین قیمت تضمینی در هنگام و در زمان مناسب اما انگار چیزی به اسم مدیریت زمان در نظام دیوانسالاری به ویژه درباره کشاورزی دیده نمیشود. دهقانان ایرانی همانند دهقانان خردهپای سایر کشورها هنوز به اندازههای استاندارد در تعیین اقتصادی بودن کشت نرسیده و هنگامی که وضعیت برایشان مبهم میشود، با شتاب و شاید بدون همهجانبهنگری به سوی کشتهای دیگر میروند. در صورتی که این اتفاق برای گروهی از کشاورزان بیفتد آسیب آن در همان سطح خواهد بود و به منافع ملی آسیب نمیرسد و نیز پیامدهای منفی آن کوتاهمدت است. در صورتی که شاهد بودهایم سیاستگذاریهای کلان اشتباه و تصمیمگیریهای با تاخیر و خارج از زمان مقرر و با توجه به طبیعت فعالیت کشاورزی که باید زمین و زمان و آسمان با هم سازگار باشند و فصل کاشت و داشت و برداشت محصولات دارای زمان مشخص است بارها بخش کشاورزی را با آسیب ملی مواجه کرده است و دهها هزار دهقان مستاصل و سردرگم شدهاند. در دنیای امروز مدیریت زمان به معنای اینکه هر کار لازمی در هر سطحی به ویژه در سطح ملی در زمان خودش رخ دهد یک امر عادی شده است در حالی که این مقوله در میان دیوانسالاران ایرانی هنوز اهمیت واقعی خود را پیدا نکرده است. در صنعت قند و شکر بارها تجربه کردهایم که تاخیر در واردات، یا شتاب در واردات، تاخیر در قیمتگذاری قیمت تضمینی چغندر یا تخصیص نابهنگام ارز برای خرید بذر دردسرهای بزرگ برای کشور ایجاد کرده است. برای اینکه این مساله در ذهنها بماند و اهمیت تصمیمهای نابهنگام و کارشناسانه را یادآور شویم به نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ برمیگردیم. در آن سالها مدیران وقت وزارت جهاد کشاورزی و نیز وزارت بازرگانی با سرسختی در برابر تصمیمهای کارشناسی ایستادگی کرده و با تصمیمهای تاخیری و توصیههای ناکارشناسانه راهی را پیش پای کشاورزان گذاشتند که به جای کشت چغندر، به کشت سیبزمینی روی آوردند. این تصمیم اشتباه چند پیامد داشت؛ نخست اینکه میزان تولید شکر در کشور کاهش یافت و منابع ارزی قابل اعتنایی از کشور برای واردات شکر خارج شد و دوم بیاعتمادی کشاورزان به توصیههای دولت بود زیرا دولت نتوانست سیبزمینی تولیدشده مازاد بر مصرف داخل صادر کند و ناچار آن را بهطور رایگان در خیابانها و میدانهای شهرها عرضه کرد. تجربه نشان داده است برای محصول چغندر بسیار کم دیده شده است که سردرگمی برای فروش برای دهقانان پدیدار شود چون خریدار وجود دارد.
دیوانسالاران و کارفرمایان
واقعیت این است که متاسفانه در ایران شرایط و موقعیت سیاسی و اقتصادی و آرایش نیروهای موثر در جامعه در یک روند تاریخی به سمتی رفته است که به مرور دیوانسالاران جای کارفرمایان نشسته و به جای آنها تصمیم میگیرند. با توجه به اینکه هر دولتی در سطوح بالای دیوانسالاری همراهان سیاسی و امین خود را میآورد که کار را باید از صفر شروع کنند و نیز اصرار دارند اعمال قدرت کنند یا کار نویی نشان دهند نظم و تعادل پیشین به هم میخورد. در این روزها و هفتهها نیز متاسفانه شاهد از دست رفتن زمان برای اعلام برخی از تصمیمهای مهم هستیم و اگر در زمان خودش کارها انجام نشود باید منتظر روزهای بد باشیم. کارفرمایان در صنعت قند و شکر به ویژه اعضای ورزیده انجمن صنفی کارخانههای قند و شکر ضمن احترام به کلیت دیوانسالاری میخواهند مدیریت زمان را یادآور شوند تا تعادلها به هم نخورند.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :