رفع تحریمها؛ پیششرط مذاکره
مسعود گودرزی * جنگ جهانی دوم نهتنها موقعیت ایالات متحده آمریکا را در نظام بینالمللی تغییر داد بلکه شیوه پاسخگویی دولتمردان این کشور به حوادث و چالشهای آینده را نیز تغییر داد. «انزواجویی» کنار گذاشته شد و «مداخلهگرایی بینالمللی» به عنوان راهبرد اصلی سیاست خارجی آمریکا اتخاذ شده و تاکنون با وجود استقرار دولتهای مختلف در کاخ سفید، ثابت و بدون تغییر بوده است.
پس از روی کار آمدن بایدن، عدهای بر این نظر بودند که به خاطر شکافهای اجتماعی- سیاسی داخلی جامعه آمریکا که عمدتا میراث دوران ترامپ است، بایدن عجلهای برای ورود به مسائل بینالمللی ندارد و اولویت دولت ایشان ترمیم شکافها و گسلهای سیاسی موجود در ساختار سیاسی- اجتماعی آمریکا خواهد بود و بر همین اساس کشاندن برجام روی میز مذاکره و قرار گرفتن آن در لیست اولویتهای دولت بایدن زمانبر خواهد بود؛ موضوعی که آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا هم به آن اشاره و در اظهارنظری عجیب اعلام کرد که ابتدا ایران باید به تعهدات خود عمل کند! که واکنش وزیر امور خارجه کشورمان را نیز به دنبال داشت.
با وجود اینکه دولت بایدن مدت کوتاهی است فعالیت رسمی خود را شروع کرده اما غلظت مباحث برجام در محورهای گفتوگوهای مقامات آمریکایی با سایر کشورهای خارجی نشان از این دارد که «فعالگرایی جهانی» همچنان به عنوان هدف سیاست خارجی آمریکا مطرح است و درگیریهای داخلی جامعه آمریکا که در فرآیند انتخابات به نحو بیسابقهای خودنمایی کرد و پس از اعلام نتایج و پیروزی بایدن، شعلههای اختلاف و تنش باعث گر گرفتن آتش خشم طرفداران ترامپ و محاصره کنگره و درگیری معترضان با نیروهای امنیتی و کشته شدن تعدادی از مردم شد، نتوانست سیاست خارجی را در مرزهای داخلی گرفتار کند.
باید گفت شرایط (نه سیاست) در آمریکا تغییر کرده است و این شرایط بدون درک سیاست، تاثیر چندانی بر مدیریت سیاست خارجی ندارد. انتخاب کارگزاران سیاست خارجی متعادل در خصوص ایران یکی از نشانههای تغییر شرایط است. آنتونی بلینکن (وزیر خارجه)، جیک سالیوان (مشاور امنیت ملی)، ویلیام برنز (رییس سیا) و رابرت مالی (مسوول پرونده ایران در وزارت خارجه) همگی در دولت اوباما از اعضای اصلی تیم مذاکرهکننده هستهای بودند. این افراد در روزهای اخیر مذاکراتی با طرفهای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) داشتهاند که در تلاشند ضمن ترمیم آسیبهای سیاستهای دوره ترامپ نسبت به اروپا و تدوین چارچوب آینده همکاریها، دیدگاههای این کشورها را در خصوص برجام نیز جویا شوند.
مقامات آمریکایی مذاکراتی هم با طرفهای روسی، چینی و رژیم اشغالگر قدس داشتهاند. جیک سالیوان مشاور امنیت ملی اعلام کرد «احیای توافق هستهای با ایران اولویت فوری» دارد. ایشان همچنین اعلام کرد سیاستهای دولت جو بایدن با سیاستهای دولت ترامپ در قبال برجام اختلاف واقعی دارد. سالیوان همچنین گفته است: اگر ما با ایران بر سر چارهجویی از برجام توافق کنیم، این اقدام بستری برای مهار تهدیدات دیگر ایران از جمله برنامه موشکی ایجاد خواهد کرد که بیانگر نوعی تفکیک تلویحی بین برجام و موضوع موشکی است.
البته جمهوری اسلامی ایران هیچوقت برنامه موشکی را به برجام سنجاق نخواهد کرد و در چارچوب مذاکرات برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ این دو موضوع قابل جمع نیستند. انتصاب رابرت مالی نیز موج مخالفت گستردهای را در میان جمهوریخواهان و طرفداران اسراییل ایجاد کرد. مخالفت حامیان اسراییل در آمریکا مسبوق به فعالیت مالی در خصوص پرونده هستهای ایران در دوره اوباما و همچنین مخالفت ایشان نسبت به مواضع و شروط پمپئو در خصوص تحریمهای ایران در دوره ترامپ است. کشورهای اروپایی که پس از خروج آمریکا از برجام ضعف و ناتوانی خود را در حفظ ساختار برجام نشان دادند، خواهان بازگشت آمریکا به برجام هستند اما فرانسه در موضعی عجیب اعلام کرد که عربستان نیز در مذاکرات آتی باید حضور داشته باشد. البته این موضوع بیشتر ژست سیاسی برای تحصیل منافع اقتصادی پاریس در زمین ریاض است.
آنچه به اختصار در صدر بیان شد، ویترین بخشی از فعالیتها و اقدامات بینالمللی در خصوص برجام در این مدت اندک است اما زیر پوست شهر «دیپلماسی برجام» واقعیت به گونه دیگری است. سهم لایه خارجی (ویترین) در موفقیت دیپلماسی برجام، در صورتی که مخزن درون کره سیاست فاقد قدرت لازم باشد، ناچیز یا بهتر بگوییم بیاثر خواهد بود. برخورداری از قدرت، شرط لازم برای موفقیت هر مذاکره است. قدرت، ابعاد نرم و سخت دارد. جنبه سخت قدرت، توانمندی نظامی و سایر ساختهای قدرت در عرصه صنعتی و اقتصادی است. رزمایش اخیر نیروهای مسلح نمایش هوشمندانهای از توانمندی نظامی و ارسال پیام معنادار برای طرفهای مقابل بود. تولید، انباشت و نمایش کارا و موثر قدرت، پیشنیاز اولیه هر مذاکرهای است. مذاکره شاید تحریم را متوقف کند اما قدرت، آن را بیاثر میکند. قدرت سخت ایران، مقاومت مردم در برابر تحریمها و مدیریت مقتدرانه ایران در منطقه به عنوان عواملی هستند که کشورهای خارجی را به مذاکره با ایران متقاعد میکند.
موشکهای بالستیک دوربرد در رزمایش اخیر که اهداف متحرک را در فاصله ۱۸۰۰ کیلومتر به دقت نشانه گرفتند، سلاحهای پیشرفته جنگ الکترونیکی که سال گذشته یک فروند هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین فوق پیشرفته آمریکایی را سالم به زمین نشاند و کلاسهای متنوع پهپادی که تعداد بسیار زیادی از آنها همزمان قابلیت پرواز دارند، تنها بخشی از قدرت نظامی ایران است که قدرتهای دشمن را برای حل چالشهای موجود و جلوگیری از افزایش قدرت به مذاکره مجبور میکند. امروز تغییر شرایط در آمریکا مستعدکننده تمایل آمریکاییها به مذاکره نیست بلکه سیاست قدرت آنها را به سمت مذاکره سوق میدهد.
سیاست قدرت در دوره ترامپ و بایدن تغییری نکرده است، فقط تیم بایدن شناخت بیشتری از توانمندیهای ایران دارد و همین مساله تمایل آنها را به مذاکره بیشتر کرده است. در دوره ترامپ به دلیل بیتجربگی سیاسی بینالمللی شخص رییس جمهور و عدم بهرهمندی از مشاوران مجرب، دچار اشتباه محاسباتی در خصوص ایران شدند و فکر میکردند تداوم تحریمها و افزایش فشار اقتصادی، ایران را از پا در خواهد آورد. در این دوره اقدامات سیاست خارجی در بخش عمده خاورمیانه با شکست مواجه شد و همین امر چالشی را در هیات حاکمه آمریکا ایجاد کرد که منجر به اخراج و کنارهگیری تعدادی از مقامات رسمی شد.
واقعیتهای منطقهای که پرده از قدرت واقعی ایران برداشت، آمریکاییها را راغب به مذاکره کرد و نخستوزیر ژاپن نیز در همین راستا به تهران سفر و با مقام معظم رهبری دیدار کرد که معظمله هر گونه مذاکره با دولت ترامپ را رد کردند. در کنار قدرت سخت، فعال کردن دیپلماسی منطقهای و بینالمللی مقوم قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است. دولت حتی قبل از روی کار آمدن بایدن باید به هماهنگیهای بیشتری با کشورهای همسو میپرداخت. در شرایطی که تعدادی از شخصیتهای مبرز بینالمللی در نوشتهها و گفتارها «استراتژی فشار حداکثری» آمریکا را نابجا دانستند و دعوت به همکاری برای تداوم برجام کردند، شایسته بود در چارچوب قدرت نرم از این ظرفیتها و فرصتها استفاده بیشتری به عمل میآمد. در سطح منطقه نیز شاهد هستیم که کشورهایی همچون قطر و عربستان از آمادگی برای گفتوگو با ایران خبر دادهاند. توسعه دیپلماسی منطقهای قطعا به موفقیت دیپلماسی متوازن کمک میکند.
سخن آخر اینکه در قدم اول، بازگشت به برجام بدون رفع تحریمهای فروش نفت و مبادلات بانکی، نه معنا دارد و نه منفعت. در دوره ترامپ حداکثر تحریمها که تاکنون سابقه نداشته است، برای تسلیم ایران به مذاکره در هندسه جدیدی از برجام اعمال شد که نتیجه آن شکست ترامپ و پیروزی ملت ایران بود. اگرچه فشارهای اقتصادی فراوانی هم بر ملت وارد شد که صرفا بخشی از این مشکلات منشأ برجامی و تحریمی دارد و حل اکثر آنها، نیازمند اصلاح مدیریت بخش عمومی در کشور است. استراتژی فشار حداکثری با مقاومت مردم به شکست انجامید. راه سخت را رفتهایم و آمریکا نیز همه راهها را آزموده و ناکام مانده است. نباید به هر قیمتی مذاکره کنیم. برجام بدون رفع کامل و بیقید و شرط تحریمها، کیف پولی تهی از اسکناس است.
* عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی دوره دهم مجلس شورای اسلامی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :