دولت نفتی و ادامه خودشیفتگی

بهمن دانایی * چرا اقتصاددانان و فعالان بخش خصوصی عموما  نهاد دولت را در ایران  بازدارنده توسعه و پیشرفت ملی می‌دانند؟ واقعیت این است که نهاد دولت در ایران به ویژه پس از دهه ۱۳۴۰ که ایران توانست به منابع سرشار درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت خام دسترسی پیدا کند و با توجه به اینکه در ایران نهادهای مدنی از جمله نهادهای کارفرمایی قدرتی نداشتند هر وزارتخانه برای خود سازمان‌ها و نهادهایی تاسیس کرد که بتواند از بودجه سهم بیشتری بگیرد و نیز بر قدرت و شوکت خود بیفزاید. این فلسفه در همه ۶۰ سال تازه‌سپری‌شده با قدرت تمام زنده مانده است.

نهاد دولت اما در دنیای امروز شکل و ماهیت تازه‌ای گرفته است و دگردیسی آن به چشم می‌آید. در دنیای نو دولت‌های قیم، دولت‌های همه‌کاره که از نوک پا تا فرق سر آدم‌های کشور را تحت قیمومت خود می‌گرفت، جای خود را به دولت‌های پیمانکار می‌دهند. یعنی چه؟ در دنیای نو و در جوامع‌ مدرن دو یا سه حزب بزرگ وجود دارند که محل گردهمایی کسانی است که به قدرت و کسب قدرت سیاسی علاقه دارند و تصورشان این است که توانایی‌های آنها علاوه بر اینکه این حس و تمایل به کسب قدرت را برای آنها فراهم می‌کند، شهروندان کشورش را نیز در مسیر پیشرفت قرار می‌دهد. این گروه از شهروندان با عضویت در حزب پله‌های رشد را در حزب خود طی کرده و راز و رمز اداره کشور را یاد می‌گیرند و روزی می‌رسد که برای اداره کشور برنامه می‌دهند و حزب نیز آنها را برای انتخابات ریاست‌جمهوری یا نخست‌وزیری معرفی می‌کند. در حزب رقیب نیز همین فرآیند سپری می‌شود و در هنگامه انتخابات این احزاب و نماینده آنها برنامه‌های خود را برای اداره کشور برای یک دوره معین مقرر در قوانین‌ کشورشان ارائه می‌کنند. در این برنامه‌ها از کلی‌گویی اجتناب شده و برنامه‌ها درباره هر مقوله مهم با دقت تعریف شده و پیامدهای هر برنامه بر زندگی گروه‌های گوناگون مشخص می‌شود. برنامه‌ها نیز در مسائل داخلی بیشتر درباره مالیات و هزینه‌های آموزش و امنیت داخلی و تا اندازه‌ای نیز بهداشت عمومی است. برنامه‌های احزاب و کاندیداهای آنها در سیاست خارجی نیز مشخص است. در این وضعیت شهروندان یا رای می‌دهند یا رای نمی‌دهند. آنها که رای می‌دهند، برنامه کاندیداها را با دقت می‌خوانند و در اجرای برنامه نیز با استفاده از رسانه‌های آزاد بر رفتار دولت نظارت و برنامه و کارنامه‌ها را مقایسه می‌کنند. دولت در دنیای نو یک پیمانکار است که اگر توانست برنامه‌های ارائه‌شده را به خوبی و با کامیابی اجرا کند، بار دیگر ممکن است از سوی شهروندان انتخاب شود.

جایی که باید باشد نیست

تجربه نشان می‌دهد دولت‌های ایران به‌طور اعم و همه وزارتخانه‌ها در هر جایی که پای منافع سازمانی‌شان در میان باشد و بخواهند نشان دهند که وجود دارند حاضر می‌شوند جز در جاهایی که وظایف ذاتی آنهاست و باید با جدیت و بهنگام باشند و تصمیم بگیرند. به ‌طور مثال در صنعت قند و شکر چند تحول و رخداد تکراری وجود دارد که سرنوشت این صنعت را برای یک دوره کوتاه‌مدت و به تبع آن در بلندمدت تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و دیده‌ایم که در چنین هنگامه‌هایی دولت و ده‌ها موسسه و سازمان دولتی غیبت دارند. یکی از دوره‌های مهم تعیین قیمت تضمینی چغندر است که باید دولت قبل از شروع دوره کاشت و شروع زراعت تعیین کند که قیمت تضمینی چقدر است تا چغندرکاران بتوانند با مقایسه قیمت این محصول با سایر محصولات رقیب انتخاب کنند. بارها و سال‌هاست که انجمن صنفی کارخانه‌های قند و شکر از چند ماه مانده به شروع کشت و زرع در روستاها به دولت می‌گوید قیمت تضمینی چغندر را زودتر و با لحاظ کردن دیدگاه مدیران کارخانه‌ها تعیین و ابلاغ کند. تاخیرهای غیرقابل توجیه در این کار همواره باعث سردرگمی کشاورزان و کارخانه‌ها شده و امسال نیز چنین است.

یکی دیگر از دوره‌های مهم در داستان قند و شکر تعیین زمان مناسب برای تنظیم بازار است. بسیار دیده شده با وجودی که کارخانه‌های قند و شکر به مدیران تصمیم‌گیرنده یادآور شده‌اند اکنون زمان واردات کسری شکر نسبت به مصرف کل است و اگر واردات سر وقت انجام نشود، به دردسر می‌افتیم اما درست در همین دوره زمانی مدیران دولتی نیستند و وظیفه‌شان را انجام نمی‌دهند.

یکی دیگر از دوره‌های مهم برای صنعت قند و شکر زمان تهیه بذر مناسب است که بسیار دیده‌ایم دولت در تخصیص ارز سر وقت تصمیم نمی‌گیرد. دولت‌های جهان برای رشد بخش کشاورزی یارانه‌های قابل توجه به ویژه در بستر رشد بازدهی کشاورزی و آموزش دهقانان ارائه می‌کنند اما دولت‌های ایران در این عرصه نیز غایب‌اند. هنگامی که کارخانه‌ها نیاز به نقدینگی دارند تا در پرداخت بهنگام طلب چغندرکاران وقفه پیش نیاید، باز هم بانک‌ها و دولت حضور سر وقت ندارند.

اخبار برگزیدهیادداشت

شناسه : 172427
لینک کوتاه :