خطرات ویرانگر انفجار بمب ساعتی فاصله طبقاتی
به گزارش جهان صنعت نیوز: حتی رهبران حکومتهای کمونیستی و در راس آنها حکومت اتحاد جماهیر شوروی که خود را پرچمدار عدالت و از میان بردن فاصله طبقاتی در جامعه تحت حاکمیت خود معرفی میکردند، نتوانستند حتی قطرهای از اقیانوس ادعاهای ضدطبقاتی خود را به مرحله اجرا درآورند و به جای توزیع برابر فرصتها و مواهب زندگی، فقر و محرومیت و حسرت را به طور برابر میان مردم تحت امر و حاکمیت خود تقسیم کردند و شاهد بودیم که سرانجام بعد از قریب به ۸۰ سال حاکمیت نظام کمونیستی به زعم رهبران آن ضدطبقاتی، ابرقدرت بزرگی به نام اتحاد جماهیر شود که زرادخانه موشکی و هستهای آن خواب راحت را از چشم رهبران دیگر ابرقدرتهای جهان ربوده بود، در اواخر قرن بیستم، زیر فشار مشکلات اقتصادی و افزایش انفجارآمیز نارضایتیهای اجتماعی ازهم فروپاشید و چندین کشور و حکومت که هیچکدام سر سازشی با اندیشههای کمونیستی نداشتند از فروپاشی بر صفحه جغرافیایی جهان موجودیت پیدا کرد اما فروپاشی آن نظام به ظاهر قدرتمند و مدعی ضدیت با جامعه طبقاتی، به هیچوجه نمیتواند تضمینکننده دوام و بقای جوامعی باشد که فاصله طبقاتی آن هم از نوع افراطی با مظاهری کاملا آشکار و عریان آنگونه که متاسفانه امروز در جامعه ما نمونههای آن مشاهده میشود، باشد. زیاد راه دور نمیرویم. همین فاصله از عرش تا فرشی که میان سطح درآمد و حقوق و دستمزد افزون بر هشتاد درصد جمعیت هشتاد و چند میلیونی ایران و قدرت خرید آنها با ۱۰، ۱۵ درصد بقیه جمعیت کشور وجود دارد، یا همین تفاوت بسیار فاحش و آزاردهندهای که میان شرایط زندگی و مسکن ساکنان حاشیه همین تهران و بیغولهنشینهای این مناطق با نرخهای لاکچری و ویلاهای گرانقیمت مناطق بالای شهر و لواسان به چشم میخورد و خودروهای بسیار گرانقیمت خارجی که ساکنان مرفه این مناطق و فرزندانشان سوار میشوند و در خیابانهای تهران جولان میدهند جز نمادهای بارزی از وجود فاصله عمیق و وحشتناک طبقاتی در جامعه امروز ایران نمیتواند باشد. شاید فاصله فیزیکی میان حاشیهنشینهای جنوب تهران با لواسان حداکثر از ۵۰ کیلومتر بیشتر نباشد ولی فاصلهای که میان چهره زندگی این دو نقطه از ایران یعنی میان آلونکنشینهای حاشیههای جنوب تهران با ساکنان قصرها و کاخهای رویایی لواسان و شمال تهران وجود دارد، آنقدر زیاد است که با هیچ وسیله و ابزاری قابل اندازهگیری نیست. همین که یکی از اصلیترین نهادهای حکومتی یعنی مجلس شورای اسلامی رسما تایید کرده است که ۶۰ میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند و مستحق دریافت یارانه هستند نشان میدهد کار فاصله طبقاتی در جامعه امروز ایران به جایی رسیده که فرزندان همان ۶۰ میلیون نفر جمعیت نیازمند دریافت یارانه سالها بعد از رسیدن به سن بلوغ و پا گذاشتن به درون اجتماع امکان تشکیل خانواده و داشتن یک سرپناه حداقلی را در کشوری که نزدیک به ۱۰ میلیون کیلومترمربع مساحت آن است، پیدا نمیکنند و در مقابل این اکثریت محروم از امکانات اولیه زندگی که داشتن شغل و سرپناه از اصلیترین و بدیهیترین آنهاست، اقلیتی هستند که صدها واحد مسکونی در تهران و دیگر کلانشهرهای کشور را در مالکیت خود دارند و چون از منابع کلان درآمدی معتنابه دیگری برخوردارند از عرضه این واحدهای احتکارشده مسکونی به بازار خودداری میکنند و کار به جایی میرسد که دولت به زعم خود برای مبارزه با احتکار مسکن لایحه دریافت مالیات از خانههای خالی را از تصویب مجلس میگذراند هر چند که به دلیل قدرت و نفوذ همان محتکران مسکن اجرای این قانون با انواع اما و اگرها روبهرو میشود و بیسروصدا در محاق باقی میماند. از این نوع عوامل به وجود آورنده و گسترشدهنده فاصله طبقاتی در محدوده همین کلانشهر تهران که مشکل سفرههای خالی هم به آن افزوده شده به وفور به چشم میخورد چه رسد به اینکه بخواهیم پا از تهران بیرون بگذاریم و به شهرها و مناطقی از کشور که حتی مقامات رسمی دولت هم از آنها با عنوان مناطق محروم یاد میکنند و استانهایی چون سیستانوبلوچستان، هرمزگان و بوشهر و ایلام و لرستان و بخشهای وسیعی از کردستان در زمره چنین مناطقی محسوب میشوند سفر کنیم شهرها و آبادیهایی که فقر و نداری در آنها بیداد میکند و ساکنان آنها از داشتن اصلیترین نیازهای زندگی و ادامه حیات یعنی آب سالم هم برخوردار نیستند برق و گاز و راه ارتباطی و دیگر خدمات ضروری که جای خود دارد مظاهر بیشمار فاصله طبقاتی جامعه امروز ایران را به جامعهای با مردمی دارای یک ملیت، یک قلمرو و واحد جغرافیایی اما با دو ملت کاملا متفاوت از یکدیگر یکی بسیار فقیر و تهیدست و دیگر برخوردار از همه مواهب زندگی آن هم در حد افراط تبدیل کرده که خروجی دست به نقد و کوتاهمدت این محرومیتها و فاصله عمیق اجتماعی در جامعه ما همین افزایش بیسابقه انواع سرقتهای مسلحانه خشن و جرم و جنایت است که مقابله با آن از هیچ نیروی پلیسی به تنهایی ساخته نیست و اگر این محرومیتها و این فاصله عمیق اجتماعی به شکل کنونی ادامه پیدا کند، آن روز چندان دور نخواهد بود که قشرهای مرفه یعنی آن اقلیت کوچک برخوردار از همه مواهب زندگی ساکن در برجهای لاکچری و در ویلاها و قصرهای باشکوه خود احساس امنیت نخواهند کرد و شبها سر آسوده بر بالش نخواهند گذاشت. چنین وضعیتی شباهت به یک بمب ساعتشمار دارد که در زیر پوست جامعه ما کار گذاشته شده و چون کسی از زمان انفجار این بمب ساعتشمار خبر ندارد خطرات آن برای کشور و جامعه از خطرات بالقوه یک حمله نظامی خارجی یا شیوع یک بیماری مهلک حتی مهلکتر از ویروس کرونا مهیبتر و ویرانگرتر است و گستردگی دامنه پیامدهای انفجار این بمب ساعتشمار دوست و دشمن نمیشناسد و اگر در نتیجه سهلانگاری زمامداران کشور و دستکم گرفتن این خطر بالقوه و مهیب و غفلتورزی آنها در کاهش اساسی فاصله طبقاتی موجود در جامعه روزی این بمب ساعتی منفجر شود، به قول خواجه شیراز دیگر نه از تاکشان خواهد ماند و نه از تاک نشان چه همین فاصله شدید طبقاتی در زمان یزدگرد سوم ساسانی بود که سپاهیان نه چندان مجهز اعراب به ایران در زمان خلاقت عمر فراهم ساخت.
خنثیسازی این بمب ساعتی و کاهش فاصله طبقاتی و فقری که جامعه امروز ایران را فرا گرفته نیاز به یک رنسانس فکری بزرگ در دولت و حاکمیت و ایجاد تغییرات اساسی و بنیادی در ساختار اداره کشور دارد که بهرهمندان اصلی این رنسانس و تغییرات ساختاری خود هیات حاکمه خواهند بود و در درجه بعدی کلیت ملت و مملکت است که به برکت رنسانس و تغییرات ساختاری مورد بحث از بسیاری خطرات پنهان و آشکار که از همه سو در کمین آن نشسته است در امان و محفوظ خواهد ماند چه در دنیای امروز تنها قدرت نظامی به تنهایی نمیتواند از کیان یک ملت و مملکت حفاظت کند. این واقعیتی است که تاریخ آن را بارها به اثبات رسانده و آنها که با تاریخ انس و الفت دارند در پذیرش آن کمترین تردیدی به خود راه نمیدهند.
لینک کوتاه :