محافظهکاری با خرج رهبری
به گزارش جهان صنعت نیوز: شروع این ماجرا از آنجایی بود که فعالان سیاسی در جریان اصلاحطلب دست خود را خالی دیده و دریافتند که با تکرار الگوی ۹۲ یا ورود به کارزار انتخابات با نامزدهای حداقلی مثل محمدرضا عارف و… راه به جایی نمیبرند. از آنجایی که امکان استفاده از نیروهای رادیکال خود که با چند جمله و اظهارنظر قادر به برپا کردن هیاهو هستند را نیز نداشتند، دنبال نامزدهایی با ویژگیهای ویژه رفتند. مثلا آنطور که چندی قبل جواد امام خبر داد از سیدمحمد خاتمی دعوت کردند که وارد این عرصه شود. او دست رد به سینهشان زد و آنها نیز راهی نداشتند غیر از آنکه دنبال سیدحسن خمینی بفرستند. گزینهای که به ظن خودشان برای این انتخابات بهترین بود. اعتبارش را از پدربزرگ که بنیانگذار انقلاب است میگیرد و چون سابقه کار اجرایی نداشته، چهرهای سفید به شمار میرود. از طرف دیگر برآمده از یک حزب خاص نبود و اجماع روی او سادهتر. همین شد که سراغ او رفتند.
از یک سو در رسانههای خود برای ورود خمینی جوان فضاسازی کرده و از طرف دیگر دیدار پشت دیدار برای اینکه رضایت وی را جلب کنند. سیدحسن خمینی اما اوایل هیچ اظهارنظر صریحی مبنی بر پذیرش کاندیداتوری نکرده بود. حتی یک بار هم پسرش به جای او درصدد تکذیب برآمد. بعدتر اما در مراسم سالگرد مرحوم هاشمیرفسنجانی و… اظهاراتی درباره مسوولیتپذیری، نیاز کشور، انتخابات پرشور واجبتر از نان شب و… داشت که سبب شد تصور شود به این کار رضایت داده است.
در همین بین اما خبر رسید که از مقام رهبری کسب تکلیف کرده و «نه» شنیده است. آنطور که به نقل از یاسر خمینی منتشر شده «رهبر انقلاب کاندیداتوری ایشان در انتخابات را به صلاح ندانستند و با بیان اینکه حاج حسنآقا را مانند فرزند خود میدانند، از ایشان خواستند که در شرایط فعلی به این عرصه ورود نکنند».
اقدام هوشمندانه
مخالفت رهبری با ورود وی جنجالی و خبرساز شد زیرا این مساله از جهات مختلف قابل توجه است. یک سوی قضیه این بود که کاندیدا نشدن در این انتخابات به نفع او بود یا زیانش. سوی دیگر آنکه اصلاحطلبان بعد از آنکه این گزینه مورد اجماع را از دست دادند چه خواهند کرد. از طرف دیگر کلی حاشیه به پا شد که اصلا کسب اجازه از رهبری که در هیچ جای قانون انتخابات نیست و با توجه به آنکه شخص رهبری همواره از ورود به این امر حذر داشتهاند؛ چه ضرورتی داشته است؟
پاسخ به این سوال البته بسیار ساده است. کافی است در نظر داشته باشیم که سیدحسن خمینی با وجود آنچه برخی رسانههای اصلاحطلب به مخاطب القا میکردند، کلی نقطه ضعف داشت و به هیچوجه گزینه مطلوبی برای کاندیداتوری نبود. اصلاحطلبان در شرایط فعلی ناگزیر به انتخاب او بودند اما خودشان هم میدانستند که امکان عبور خمینی جوان از فیلتر شورای نگهبان چندان نیست. شاهد آنکه همان اول کار که اسمش سر زبانها افتاد روزنامه «کیهان» در گزارشی خاطره رد صلاحیت در انتخابات خبرگان را یادآور شد تا آقایان حواسشان باشد که این کار به این سادگیها هم نیست.
از سوی دیگر عدم تجربه و سابقه وی در امور اجرایی کشور تردیدهای جدی در قابلیت رایآوری او ایجاد کرده بود. حامیان کاندیداتوری او در حالی بر این ضعف جدی سرپوش میگذاشتند که خودشان هم میدانستند که تولیت مرقد امام کجا و کشورداری کجا. در عین حال میدانستند که ریزش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به واسطه عملکرد دولت روحانی، مجلس دهم و تا حدودی هم شورای شهر پنجم، وضعیتی را ایجاد کرده که نمیتوان به آن دل خوش کرد که مردم با «تَکرار» خاتمی یا اهرمی شبیه آن پای صندوق آمده و چشمبسته به حسن خمینی رای دهند.
فعالان سیاسی در جریان اصلاحطلب خودشان را به ندیدن زده و با وجود همه این مشکلات، اصرار به کاندیداتوری وی داشتند. یادگار امام اما با وجود همه بیتجربگیهای ذکر شده در امر سیاست، هوشمندی لازم را داشت و بهتر از حامیان خود واقعیت را دریافت.
خمینی جوان خوب و به موقع فهمید که ورود به این انتخابات برایش چیزی غیر از زیان ندارد و آن اعتباری که از قضا دستاورد خودش نیست را هم به باد میدهد. در عین حال نمیتوانست همچنان که انتخابات پرشور را از نان شب واجبتر توصیف میکند یا وقتی که از ضرورت مسوولیتپذیری به وقت نیاز کشور دم میزند، خود را کنار کشیده و با محافظهکاری وارد میدان نشود. بنابراین بهترین کار را کرد. مشورت با رهبری معاملهای دو سر برد برای او بود.
سیدحسن خمینی از سویی عدم ورود خود به انتخابات را توجیه کرد و خودش را از اصرار اصلاحطلبان نجات داد. از سوی دیگر ولایتمداری را ثابت و شاید زمینه تایید صلاحیت در انتخابات خبرگان بعدی را فراهم کرد.
حال اگر به برخی واکنشها در فضای مجازی مبنی بر اینکه مشورت گرفتن از رهبری طبق قانون ضروری نیست و نباید تبدیل به یک روال معمول شود؛ توجه داشته باشیم، به این نتیجه میرسیم که سیدحسن خمینی خیلی ساده از رهبری خرج کرد تا هم ریسک انتخابات را نپذیرفته و هم همچنان آن چهره آزمون نشده و ظاهرا ایدهآل باقی بماند.
اثبات ولایتمداری
منصور حقیقتپور فعال سیاسی اصولگرا اما خوشبینانه به این موضوع مینگرد. او در گفتوگو با «جهانصنعت» مشورت گرفتن سیدحسن خمینی از رهبری را در چارچوب ارتباط بین مرجع و مقلد ارزیابی کرده و میگوید: «بهتر است خیلی در این مورد کنکاش نکنیم. به هر حال برخی از کاندیداهای محترم تمایل دارند که نظر حضرت آقا را به طور کلی درباره ورود خود بدانند. روال ایشان هم این است که غیر از موارد خاص به این موضوع ورود نمیکنند. حتی تا حالا ندیدهام که به کسی بگویند شما وارد انتخابات شوید. اما در مواردی که مشورت گرفته شود و صلاح نداند، میگویند که بهتر است وارد نشوید. در مواردی نیز نظر خود را بیان نکرده و تصمیمگیری را برعهده فرد میگذارند.»
وی افزود: «در این مورد اخیر حضرت آقا گفتهاند که سیدحسنآقا مثل فرزند من است. پدر هم قطعا میتواند از باب خیرخواهی به فرزند خود اجازه ورود ندهد. کمااینکه آقا به فرزندان خود نیز اجازه نمیدهند که وارد کار اجرایی شوند.»
این نماینده پیشین مجلس تاکید کرد: «بالاخره آقا در جایگاهی قرار دارد که همه تحولات داخلی و خارجی را رصد میکند. فردی هم که ولایتمدار باشد بعد از گرفتن نظر ایشان تمکین میکند چنانکه آقای خمینی تمکین کرده است و نه مثل احمدینژاد که با پررویی هرچه تمامتر وارد انتخابات شد.»
حقیقتپور با اشاره به اینکه «سیدحسن خمینی نشان داد که در طول رهبری است و نه در عرض رهبری» گفت: «خوب است که خیلی از آقایان هم از ایشان درس بگیرند.»
وی همچنین گفت: «دقت داشته باشید که ریاستجمهوری کار بسیار سنگینی است. این امر شوخیبردار نیست که هر جوجهای سر از تخم درآورد، نامزد شود. باید کارآزموده باشد، تجربه داشته باشد و در مشاغل پیشین خود موفق بوده باشد. باید ظلمستیز و دنبال مقابله با فساد باشد. ریاستجمهوری کار بسیار دشواری است و بسیاری از این دوستانی که الان اعلام آمادگی کرده و یک تکلیف خودساخته برای خود ایجاد کردهاند اگر به معیارهای حضرت آقا توجه کنند، سر جای خود خواهند نشست.»
این نماینده پیشین مجلس در واکنش به برخی انتقادات مبنی بر اینکه کسب اجازه از رهبری برای کاندیداتوری در صورت تکرار از سوی نامزدهای مختلف میتواند به یک قاعده تبدیل شده و به روال قانونی لطمه بزند، گفت: «دقت داشته باشید که مشورت کردن با رهبری در قانون نیست. فرد مشورتکننده نیز از نظر قانونی ملزم به تمکین نیست اما اگر نکند هم دیگر نامش ولایتمدار نیست. این اقدام در چارچوب رابطه مرجع و مقلد صورت گرفته و به نظر من آسیبی هم به روال قانونی وارد نمیکند.»
برگشت سر دوراهی
جدای از این موضوع اما باید دید که بعد از حذف گزینه احتمالا مورد اجماع اصلاحطلبان از گردونه، این جریان سیاسی چطور با انتخابات ۱۴۰۰ مواجه میشود. باید دید حالا که اصلاحطلبان سر همان دوراهی سابق یعنی ائتلاف با گزینه غیراصلاحطلب و یا ورود با نامزد حداقلی برگشتهاند؛ انتخابشان چیست؟
آقایان و خانمهای اصلاحطلب مدام در مصاحبههای خود تاکید میکنند که دستشان خالی نیست اما در یک نگاه واقعبینانه معلوم میشود که کاندیدای مناسبی در چنته ندارند. حالا اصلاحطلبان ماندهاند و نیروهایی مثل اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف یا حتی مسعود پزشکیان و کواکبیان و سایرین؛ گزینههایی که هیچکدام برخلاف آنچه گفته میشود، شانس زیادی برای موفقیت ندارند.
وضعیت برای اصلاحطلبان اما وقتی بدتر میشود که حواسمان باشد، مسیر ائتلاف نیز مثل قبل هموار نیست. آنها طی چند ماه گذشته حسابی درباره ائتلاف با علی لاریجانی بگومگو کرده و آنقدر صداهای مخالف در این رابطه شنیده شد که لاریجانی هم به سوی جریان متبوع خود یعنی اصولگرایان چرخید. شاهد آنکه حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اخیرا گفته بود که «برخی از اصولگرایان لاریجانی را قبول دارند و از وی حمایت میکنند». البته پیشتر نیز درباره ملاقات لاریجانی و شورای وحدتیها اخباری منتشر و بعد هم تکذیب شده بود.
ناگفته نماند که اصلاحطلبان هنوز یک شانس دیگر دارند. آن هم چیزی نیست غیر از راضی کردن محمدجواد ظریف به کاندیداتوری. با توجه به اینکه او در ماههای گذشته مکررا ابراز بیمیلی کرده و سیاست داخلی و کشورداری را خارج از حیطه تخصصی خود دانسته، بعید است که در این روزهای آخر رضایت دهد. اگرچه که عالم سیاست عالم ممکن است و بسیاری از نامزدهای ریاستجمهوری نیز در همه ادوار تا دقیقه نود به درخواستها جواب رد داده و یکباره احساس تکلیف میکنند. بنابراین بعید نیست ظریف هم از آن گزینههایی باشد که در دقایق پایانی مهلت ثبتنام همچنان که منت پذیرش این بار سنگین را بر سر مردم و کشور میگذارد دواندوان و دست در دست همسرش، راهی وزارت کشور شود.
همه اینها اما گمانهزنی است. شاید هم اصلاحطلبان ترجیح بدهند به جای اصرار به ظریف و برگشت به سوی لاریجانی، شانس خود را با همین اندک نیروهای باقیمانده بیازمایند. مثل جهانگیری که پایش در ناکارآمدیهای دولت روحانی گیر است و شانسی برای رایآوری ندارد یا با نامزد حداقلی مثل محمدرضا عارف وارد میدان شوند.
اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :