مکانیسم معیوب بازارگردانی
به گزارش جهان صنعت نیوز: از سال گذشته انتقادات فراوانی نسبت به شیوه فعالیت بازارگردانان به ویژه در مورد شرکتهای تازه عرضه شده صورت گرفته است. برخی در توضیح این شرایط، به کشف قیمتهای غیرواقعی و بالاتر از ارزش ذاتی سهم در زمان عرضه اولیه اشاره میکنند که بازارگردان را از ایفای تعهدات خود ناتوان کرده است؛ در مقابل اما این سوال مطرح میشود که در صورت غیرواقعیبودن قیمت عرضه، بازارگردان بر چه اساسی تعهد بازارگردانی سهم را پذیرفته است؟ علیرضا تاجبر تحلیلگر بازار سرمایه در گفتوگو با «جهانصنعت» عنوان میکند که اگرچه نوک پیکان به سمت بازارگردانهاست اما در واقع مدلی که برای بازارگردانی در بورس ایران اجرا میشود، مدل درستی نیست. او تاکید میکند: « در واقع ما آسانترین روش را صرفا برای رفعتکلیف انتخاب کردهایم و حالا نتیجه کار به اینجا ختم شده و مشخص شده که این مکانیسم معیوب است و نیاز به بازنگری جدی دارد.»
عرضههای اولیه در سال گذشته با استقبال معاملهگران و شرکتها مواجه شده و حتی رکورد مشارکت بیش از پنج میلیون کد حقیقی را نیز ثبت کرده بود. بدین ترتیب ۲۶ شرکت عرضه شده در بازار اول طی سال گذشته، به فراخور زمان عرضه تا پایان سال بازدهی بین ۳۰ تا ۶۹۲ درصدی را ثبت کردند. با این حال با شروع اصلاح عمیق بازار سرمایه از میانههای تابستان سال گذشته، قیمت تمامی نمادهای بازار با ریزش مواجه شد. به عنوان مثال، بازدهی گدنا به عنوان پربازدهترین عرضه اولیه در سال گذشته، از زمان عرضه تا پایان سال ۹۹، معادل ۶۹۲ درصد بوده که پس از اصلاح ماههای گذشته به ۲۷۶ درصد در روز گذشته رسیده بود. اگر چه عرضههای اولیه از سوی ناظران بازار سرمایه به عنوان یکی از عوامل تعمیق بازار شناخته میشوند اما با این حال، شیوه کشف قیمت و نحوه بازارگردانی آنها پس از ورود به بازار ثانویه همواره با انتقادات زیادی مواجه بوده است. کمبود منابع مالی بازارگردانان، عدم ورود به عملیات بازارگردانی در مواقع لزوم و شکستن قفل صفوف خرید و فروش هیجانی، تعدیلنکردن قیمت سهم در سطح ارزنده با هدف دور کردن معاملات از خطر حبابی شدن، از جمله مواردی است که از سال گذشته بدین سو مورد انتقاد قرار گرفته است. از سوی دیگر اما مدافعان شرایط بازارگردانی به کشف قیمتهای غیرواقعی در زمان عرضه اولیه و نمونههایی از لغو عرضه در سال گذشته اشاره میکنند که به همین علت صورت گرفته است. این دفاعیه اما از سوی منتقدان با پاسخ دیگری مواجه میشود مبنی بر اینکه در صورت غیرواقعی بودن قیمت، اساسا بازارگردان چگونه متعهد به بازارگردانی سهم شده است؟ و در صورتی که قیمت را پذیرفته اکنون به چه علت به تعهد خود وفادار نیست؟ برخی پژوهشها حاکی از آن است که عموما به دو دلیل ممکن است کشف قیمت در زمان عرضه از مسیر اصلی خود منحرف شده و به صورت غیردقیق صورت گیرد. نخست کارمزد اندک مشاور پذیرش در بورس ایران است که انگیزه را از شرکت مشاور سلب میکند و دیگری میزان اندک سهام عرضه شده از سوی شرکتهاست که از اهمیت کشف قیمت در نگاه شرکتهای ارزشیاب میکاهد. در همین حال گفته میشود بازارگردانی در ایران عموما مدل تجاری سودآوری برای شرکتهای فعال در این حوزه محسوب نمیشود و از همین رو این روند را به چرخهای معیوب تبدیل کرده است. با این حال اما نمیتوان از کمبود منابع مالی بازارگردانان نیز چشم پوشید. اگر چه این انتقاد نسبت به بازارگردانان وارد است که در صورت کمبود نقدینگی بر چه اساسی متعهد شدهاند اما گفته میشود عدمتخصیص منابع مالی بهنگام از سوی ناشران، یکی از مشکلات تامین نقدینگی بازارگردانان است.
نقش سهامدار عمده در ضعف بازارگردانی
علیرضا تاجبر تحلیلگر بازار سرمایه درباره چالشهای بازارگردانی به «جهانصنعت» میگوید: «بازارگردانی در ایران منطبق با استانداردهای بازارگردانی جهانی نیست و همین موضوع سبب بروز مشکلات زیادی میشود. خوب است که ما از تجربههای جهانی در این موضوع استفاده کنیم. بازارگردانی به این شکل نیست که بازارگردان فقط پول و سهم را در صفهای خرید و فروش هزینه کند. بازارگردانی علمی است که با استفاده از ابزارهای مختلفی انجام میشود. اما ما سادهترین راه را برای اجرای آن انتخاب کردهایم. با این حال در بازار سرمایه ایران نوک پیکان همواره به سمت بازارگردانها گرفته میشود. بازارگردان یک صندوق و شخص حقوقی است که از سمت سهامدار عمده یا همان ناشر، پول و سهم به میزانی که بورس تعیین میکند، دریافت کرده و آن را در بازار هزینه میکند. یعنی در صف خرید سهم را میفروشد و در صف فروش پول را هزینه میکند. در بازار ما که مدتها با صفهای فروش پیوسته و فرسایشی مواجه بوده مطمئنا منابع مالی بازارگردان به اتمام رسیده است. در این مقطع مشکلاتی برای بازارگردان ایجاد میشود؛ زیرا از ناشر یا سهامدار عمده درخواست شارژ منابع مالی را دارد اما سهامدار عمده یا ناشر به این وظیفه خود عمل نمیکند.» او تصریح میکند: «بنابراین باید به یاد داشته باشیم که کلیت بازارگردانی در بازار سرمایه ما دچار مشکل است و بازارگردانهای ما هم ایدهآل نیستند؛ اما تمامی تقصیرها هم به گردن بازارگردانها نیست. در واقع سهامدار عمده هم در این میان مقصر است زیرا باید بازارگردان را در ایفای تعهدات تجهیز کند اما این اقدام صورت نمیگیرد.» این تحلیلگر بازار سرمایه با اشاره به راهکار بهبود این شرایط تاکید میکند: «به نظر من باید سختگیرانهتر در این مورد تصمیمگیری شود. یعنی در مورد ناشران و سهامداران عمدهای که با قیمتهای بالا سهام را فروختهاند، در بحث تجهیز منابع مالی بازارگردانی درست، باید سختگیرانهتر عمل شود و مواخذه شوند، نه صندوق بازارگردانی که منابع مالی آن به اتمام رسیده و از ناشر هم تقاضای شارژ مجدد منابع میکند اما نتیجهای نمیگیرد. در حال حاضر مشکل ما این است. یعنی صندوق بازارگردانی عمده منابع خود را مصرف کرده و دیگر منابعی برای بازارگردانی ندارد و درخواست میدهد به سهامدار عمده اما پذیرفته نمیشود.»
فشار صفهای خرید و فروش
تاجبر در ادامه عنوان میکند: «نکته مهم دیگر این است که در بازاری که ما پیوسته با صفهای خرید و فروش مواجه هستیم به هر میزان هم که تزریق منابع صورت گیرد همچنان کارایی لازم را ندارد. برخی سهامداران عمده سهم، خود، سهامداران دیگری دارند زیرا شرکتهای سهامی عام هستند. از همین رو نمیتوانند پول خود را به راحتی بذل و بخشش کنند یا در آن اسراف و در محلهای بلاموضوع مصرف کنند. از همین رو به عقیده من مکانیسم بازار ما دچار مشکل است.» این تحلیلگر بازار سرمایه میافزاید: «این بازارگردانی معیوب باعث شده است که سهمهای بنیادی بازار که سهامداران عمده خوبی هم دارند بیش از ۵۰ درصد اصلاح شوند اما سهمهای کوچک که نه بنیاد خوبی دارند و نه سهامدار عمده مناسبی، ۱۰ درصد هم اصلاح نشدهاند. این روند نشان میدهد مشکلی وجود دارد. کلا شیوهنامه بازارگردانی دچار مشکلات جدی است و بازارگردانی عرضه اولیه هم از این قاعده مستثنی نیست.»
لزوم نظارت بر گزارشهای ارزشیابی
این تحلیلگر بازار سرمایه همچنین با اشاره به روند مظنهگیری و کشف قیمت میگوید: «در بحث کشف قیمت عرضههای اولیه ارکان مختلفی وجود دارند که وارد حیطه یکدیگر نمیشوند. یکی از این ارکان، ناشر است که در واقع خود شرکت است؛ دیگری سهامدار عمده است که میزان مشخصی از سهام را عرضه میکند، یک بازارگردان است که عموما نهاد مستقلی است و بازارگردانی سهم را تقبل میکند و دیگری ارزشیاب است که آن هم نهاد مستقلی است که سهم را ارزشیابی میکند و کشف قیمت عموما بر پایه گزارش ارزشیابی است. هماهنگی تمامی این ارکان باید توسط بورس مربوطه انجام شود.» او میافزاید: «رقابتی در بازار ایجاد شده بود که بازارگردانان بازارگردانی هر سهمی حتی گرانقیمت را قبول میکردند. گزارشهای ارزشگذاری باید بیش از این زیر ذرهبین قرار گیرد و حتی اگر امکانپذیر باشد، توسط دو نهاد انجام و با یکدیگر مقایسه شوند. اگر مشاهده شود سهمی که وارد بازار شده فراتر از ارزش ذاتی قیمتگذاری شده است و بازارگردان در ایفای تعهدات خود ناتوان است، مقصر این امر ارزشیاب است. باید بورس در ارزشیابی شرکتها سختگیرانهتر عمل کند.»
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژهصنعت و معدنلینک کوتاه :