xtrim

چیستی و چرایی پرداخت مالیات

به گزارش جهان صنعت نیوز:  در این مسیر، مدیریت اذهان جامعه می‌تواند دریافت مالیات را آسان و رضایتمند کند. بیشتر پژوهش‌های انجام شده در مورد فرآیند مالیات‌ستانی، به ویژه مالیات بر ارزش‌افزوده، دارای جهت‌گیری‌های حقوقی یا اقتصادی است که به طور معمول سعی در به دست آوردن نرخ بهینه مالیات بر ارزش‌افزوده و مطالعه اثرهای آن بر اقتصاد خرد و کلان دارد. پژوهش‌های دیگری نیز در حوزه فرهنگ مالیاتی انجام شده است که این پژوهش‌ها انتظار مالیات‌دهندگان را ارزیابی می‌کنند. اصولا پژوهش‌های حوزه پذیرش مالیاتی بر مبنای تحلیل‌های اجتماعی و روانشناسی انجام می‌گیرد و ادبیات در این زمینه نشان می‌دهد که ویژگی‌های انسانی یک نقش حیاتی در تصمیم‌گیری فردی مالیات‌دهندگان در پذیرش و پرداخت مالیات ایفا می‌کنند.

هرچند پژوهش‌های حوزه پذیرش مالیاتی یافته‌های رشته‌های مختلف را با هم ادغام می‌کنند، ولی هنوز هیچ توافقی در پاسخ به این پرسش وجود ندارد که چرا مردم مالیات می‌پردازند یا نمی‌پردازند؟ برخلاف دیدگاه رایج در سازمان‌های دولتی و سازمان امور مالیاتی که مالیات‌دهی را جزئی از وظایف شهروندی می‌داند که باید در قبال دولت و جامعه انجام شود، از دیدگاه بازاریابی بخش عمومی، به فرآیند مالیات‌دهی به عنوان یک مبادله نگاه می‌شود که مالیات‌دهنده به عنوان مشتری، خدماتی را از دولت به عنوان عرضه‌کننده دریافت می‌کند و مالیات بها و ارزشی است که مشتری می‌پردازد و مالیات‌دهندگان باید به اظهارنامه مالیاتی به چیزی فراتر از رهایی از جریمه نگاه کنند. آنها باید در برابر هزینه‌ای که به عنوان مالیات پرداخت می‌کنند چیزی دریافت کنند که این فداکاری را توجیه کند. این همان موقعیتی است که ما از آن پلی می‌زنیم به مفهوم ارزش درک‌شده است.

دو سطح از رضایت مالیاتی

opal

در عمل برای مودیان مالیاتی دو نوع رضایت را می‌توان متصور شد: یک نوع رضایت از فرآیند مصرف مالیات توسط دولت است و نوع دیگر، رضایت از فرآیند جمع‌آوری مالیات. مورد اول که نقش بسیار مهمی در تصمیم‌گیری‌های شخصی افراد دارد، غالبا از دید پژوهشگران پنهان مانده است. دانش بازاریابی تنها فلسفه وجودی سازمان‌ها و شرکت‌ها را تامین نیازها و خواسته‌های مشتریان و مخاطبان خود می‌داند و با همین دید است که در بیشتر پژوهش‌ها رابطه ارزش درک‌شده با رفتار مطلوب مورد بررسی قرار گرفته است. بازاریابی بخش عمومی به عنوان شاخه‌ای نو به سازمان‌های دولتی و عمومی به مثابه یک سازمان تجاری نگاه می‌کند و ارباب رجوع آنان را نیز همچون مشتریان می‌پندارد. این گزارش سعی دارد با به کارگیری این مفاهیم، به پرسش چگونگی شکل‌گیری ارزش و رضایت درک‌شده مودیان مالیاتی در پرتو امکان فرار مالیاتی پاسخ دهد.

در پاسخ به اینکه چرا برخی مالیات می‌پردازند و برخی از آن فرار می‌کنند، مفهوم پذیرش معرفی شده است. مهم‌ترین تعریفی که از پذیرش مالیاتی می‌شود، دربرگیرنده دو شاخص مالیاتی به وقت بودن و درست بودن اظهارنامه مالیاتی است. برخی پژوهش‌ها بر اساس تحلیل متعارف بیشینه‌سازی مطلوبیت و با فرض وجود دنیایی دوکالایی که یکی از آنها کالای عمومی است و با توجه به اینکه پرداخت مالیات همانند پرداخت قیمت کالای عمومی توسط فرد تلقی می‌شود، به تحلیل پذیرش عمومی مالیات می‌پردازند. فرض بر آن است که کالاهای عمومی با وجود منتفع ساختن اشخاص به شکل ایجاد مطلوبیت برای آنها، به طور مستقیم و آشکار توسط افراد قابل مشاهده نیست، در آن صورت، یک تابع اطلاعاتی معرفی می‌شود که در آن افراد، میزان تدارک کالاهای عمومی را بر اساس علایمی استنتاج می‌کنند که شاخص فساد و دموکراسی مهم‌ترین آنها هستند.

ارزش ادراک‌شده

امروزه اطاعت از دولت در صورتی مشروع و قابل قبول است که دولت برای خواسته‌های مردم اهمیت فراوانی قائل باشد. به همین دلیل، مدیریت موثر و کارآمد در رابطه با مردم و خلق و ارائه ارزش به آنان از مهم‌ترین مباحث مورد توجه پژوهشگران و مدیران سازمان‌های دولتی محسوب می‌شود. در بخش خصوصی، دو رویکرد مکمل در زمینه سنجش و ارزیابی ارزش وجود دارد. رویکرد اول در جست‌وجوی ارزش ادراک شده به وسیله مشتریان کالاها و خدمات است. وقتی این ارزش بهتر و بالاتر از ارزش پیشنهادی رقبای سازمان باشد، فرصت موفقیت و حفظ موقعیت رقابتی سازمان در بازار فراهم می‌شود. نکته مهم این است که ارزش در نگاه و درک مشتری است، نه در محیط کارخانه و سازمان. به همین خاطر، امروز بازاریابی تمام هدفش شناخت صحیح ارزش درک‌شده به وسیله مشتری و مخاطب و تلاش برای افزودن آن است. رویکرد دوم به سنجش ارزشی می‌پردازد که یک مشتری یا گروهی از مشتریان به سازمان می‌رسانند. در اینجا سازمان به صورت مداوم و جدی به ارتقا و حفظ مشتریان ارزشمند خود می‌پردازد تا انگیزه خرید مجدد و وفاداری آنان را افزایش دهد.

مدل‌های بسیاری برای ارزیابی ارزش درک‌شده ارائه شده است، که از آن می‌توان به مدل ابعاد کلیدی ارزش از دید مشتری که به دو ارزش کارکردی و عاطفی می‌پردازند، اشاره کرد. ارزش کارکردی (عملکردی) نشان‌دهنده منافعی است که فرد احساس می‌کند در خرید یک خدمت و کالا به دست می‌آورد. در واقع، همان کارکرد ظاهری، نشان‌دهنده وجهه و اعتبار و اقتصادی کالا یا خدمت و مانند کیفیت کالاست. ارزش اجتماعی، نشان‌دهنده وجه و اعتبار فرد دارنده محصول در نزد دوستان و سایر گروه‌های مرجع از دید مشتری است؛ و ارزش عاطفی (هیجانی)، که به پیامدهای روانی و عاطفی محصول و قابلیت محصول در برانگیختن احساسات و خلق موقعیت‌های جذاب برمی‌گردد. پژوهش‌های بسیاری با هدف بررسی و پیشبینی رفتار مشتری و مصرف‌کننده انجام شده است. در این پژوهش‌ها، از ارزش درک‌شده و رضایت به عنوان دو متغیر برای بررسی و پیش‌بینی یک نوع رفتار یا تمایل رفتاری مانند وفاداری یا انگیزه خرید و خرید مجدد استفاده شده است. مفهوم ارزش درک‌شده از پرداخت مالیات را می‌توان در تمام پژوهش‌های مربوط به روانشناسی پرداخت مالیات مشاهده کرد. تمام تشویقات و احساسات خوبی که از پرداخت کردن مالیات حاصل می‌شود و تمام تنبیهات و احساسات بدی که از پرداخت نکردن مالیات نصیب فرد می‌شود، ارزش درک‌شده این کار است.

رضایت مودی

رضایت را می‌توان نتیجه ارزیابی آنچه هست با آنچه باید می‌بود بیان کرد. کاتلر رضایت را احساسات یک فرد (شادی یا ناراحتی) که ناشی از مقایسه عملکرد درک‌شده از یک کالا یا خدمت با انتظارهای مشتری از این عملکرد است، تعریف می‌کند. رضایتمندی رابطه تنگاتنگی با مفهوم ارزش درک‌شده دارد. ارزش درک‌شده نوعی برآورد آینده است و رضایتمندی نوعی قضاوت از گذشته. در ایران، فرآیند مالیات‌ستانی با سازمان امور مالیاتی است و فرآیند مصرف مالیات و نحوه آن توسط مجلس تعیین می‌شود و دولت مجری آن است. در این گزارش، رضایت مودیان از فرآیند و موارد مصرف مالیات که خارج از کنترل و حیطه سازمان امور مالیاتی است، رضایت نوع اول نام می‌گیرد، به این دلیل که در پژوهش‌های مالیاتی تحت عناوین دیگر مانند دموکراسی و فساد بسیار مورد بررسی قرار گرفته و سهم مهمی برای آن در نظرگرفته شده است. مفاهیمی مانند دموکراسی، تمرکز و نبود تمرکز قدرت و میزان فساد همه از شاخص‌های مهمی هستند که بر تصمیم‌ها و نوع نگرش مالیات‌دهندگان اثرگذارند. رضایت نوع دوم، رضایت مودیان از فرآیند مالیات‌ستانی است و شامل آسانی پرداخت مالیات و نحوه برخورد ماموران مالیاتی و همچنین، مکان فیزیکی اداره‌های امور مالیاتی است که بیشتر در حیطه سازمان امور مالیاتی است.

وفاداری و تعهد به پرداخت مودیان

وفاداری یک تعهد ماندگار و عمیق نسبت به خرید یا مشتری دوباره یک محصول یا خدمت به طور مداوم در آینده، با وجود تمام اثرها و نفوذهای موقعیتی و تلاش‌های بازاریابی برای تغییر رفتار است. اصولا وفاداری به دو بعد نگرشی و رفتاری تقسیم می‌شود. وفاداری رفتاری دربرگیرنده توالی خرید مشتری و وفاداری نگرشی شامل ترجیح‌های مشتری نسبت به یک کالا یا خدمت است. رویکرد رفتاری، عمل مخاطب است مانند تکرار خرید یا توصیه به دیگران و تبلیغ یک کالا را به عنوان نشانه‌های وفاداری و وابستگی فرد به یک کالا یا برند می‌داند. اما در وفاداری نگرشی، به قصد و تمایلی که فرد نسبت به انجام یک عمل دارد، می‌پردازد. از این تمایل به مفهوم تعهد یاد می‌شود. در واقع، تعهد بخشی از مفهوم وفاداری را در خود جای می‌دهد. منظور از تعهد بعد نگرشی وفاداری در بازاریابی است و به این جنبه می‌پردازد که آیا فرد خود را به پرداخت دقیق و به موقع مالیات موظف می‌داند یا خیر؟

تعمیم و تطبیق مدل ارزش درک‌شده در پرداخت مالیات

اصوال به کارگیری تجارب و مدل‌های بخش تجاری در بخش عمومی و دولتی موافقان و مخالفان سرسختی دارد، اما در این گزارش چنانچه در بیان مساله نیز استدلال شد، از مفاهیم بازاریابی بخش عمومی با در نظرگرفتن شرایط و موقعیت جدید استفاده خواهد شد. با توجه به اهداف مالیاتی می‌توان مفاهیم بازاریابی را که در بخش خصوصی رایج است، هرچند که در بخش عمومی معمول نیست، به کار گرفت. این به کارگیری طرفداران و منتقدان خاص خود را دارد. مخالفان چنین استدلال می‌کنند که فعالیت‌های دولت با بخش تجاری به ذات متفاوت است، اما برخی پژوهشگران، با برشمردن فعالیت‌های متفاوت حوزه عمومی مانند مبارزه با دخانیات، کاهش سوانح رانندگی، و خدمات بهداشتی که با تکیه بر دانش بازاریابی به ثمر نشسته‌اند، چنین استدلال می‌کنند «ما معتقدیم درباره این تفاوت‌ها مبالغه می‌شود و نباید از این تفاوت‌ها به عنوان بهانه‌ای برای ناکارامدی و بی‌کفایتی دولت‌ها استفاده شود. تلاش‌های بسیاری توسط گروه‌های مختلف صورت می‌گیرد تا کارایی و تاثیر اقدامهای دولت بهبود یابد».

این گزارش اجزای یک معادله را به کار می‌گیرد که در بخش خصوصی تعریف شده و گسترش یافته است. بنابراین، باید به دقت به اجزای این معادله توجه شود. مهم‌ترین پیش‌فرض این معادله، نگریستن به رابطه بین مودی مالیاتی و دولت همانند رابطه بین فروشنده و مشتری است. مهم‌ترین پرسشی که پیش می‌آید این است که آیا می‌توان به این شکل به موضوع نگاه کرد. در پاسخ باید گفت، به کارگیری این مدل لزوما به معنای یکی بودن این دو نیست. پژوهشگران به این نکته واقف هستند که این مدل در فضایی طراحی می‌شود که در آن مشتری قدرت انتخاب بین فروشندگان و ارائه‌دهندگان بیشتری را دارد، در حالی که در فضای ارتباط بین شهروندان و دولت، افراد چاره‌ای جز همکاری با دولت ندارند. نکته مهم این است که اگرچه مودیان چاره‌ای جز همکاری ندارند، ولی میزان همکاری آنان با دولت چیزی است که همه دولت‌ها بر آن تسلط کافی ندارند و در صورت نارضایتی و نبود تمایل در همکاری مردم هزینه‌های دولت به شدت افزایش می‌یابد. برخی پیشنهاد می‌کنند اگر شیوه‌های بازاریابی و مدیریتی به کار گرفته‌شده در بخش‌خصوصی برای بخش عمومی تطبیق داده شوند، مجموعه مالیاتی می‌تواند پیشرفت کند. البته وی اذعان می‌کند که برای به کارگیری این مفاهیم در مجموعه مالیاتی باید اصلاحاتی انجام شود. هرچند به‌کارگیری مفاهیم بازاریابی در سازمان‌های مالیاتی به نظر دلگرم‌کننده و زیبا می‌آیند، اما این حوزه به نسبت بدون بررسی مانده است. پژوهشگران باید بر شکاف بین سازمان‌های خصوصی و عمومی پلی ایجاد کنند.

بررسی تاثیر ادراک بر رفتار مودیان مالیاتی در ادبیات بررسی شده است. ادراک مالیات‌دهندگان از تهدیدها و فرصت‌های پرداخت مالیات را به عنوان یک وظیفه در پیش‌بینی رفتار مالیات‌دهندگان مورد بررسی قرار می‌دهند. برخی به بررسی نظریه رفتار برنامه‌ریزی‌شده در پیش‌‏بینی و تغییر رفتار مالیات‌دهندگان، در نظر گرفتن نقش اخلاق در پذیرش مالیاتی و تاثیر هنجارهای اجتماعی و باورها و ادراک از میزان کنترل فرد بر نیات رفتاری مالیات‌دهندگان و در نهایت رفتار مالیات‌دهندگان می‌پردازند. گروهی از پژوهشگران نیز به تاثیر آسانی درک‌شده استفاده از سیستم آنلاین مالیاتی بر کیفیت خدمات دولت می‌پردازند و چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که آسانی درک‌شده استفاده از سیستم‌های آنلاین به عنوان یک متغیر میانجی اثر مثبتی بر سیستم مالیاتی آنلاین و کیفیت خدمات مالیاتی مدنظر دارد. روشن است که به کارگیری مفهوم ارزش ادراک شده به معنای برداشت مالیات‌دهنده از هر آنچه از پرداخت مالیات به دست می‌آورد، است. یا حتی نجات از عواقب خطرناکی که ممکن است از فرار مالیات به او برسد، مفهوم چندان پیچیده و دور از ذهنی نیست و می‌توان از آن به عنوان عاملی در پیش‌بینی رفتار مالیات‌دهنده استفاده کرد. ولی چیزی که مهم است، ارزش‌های زیادی است که بسته به نوع صنعت مورد بررسی قرار می‌گیرند. برخی از این ارزش‌ها در این پژوهش موضوعیت ندارد، چراکه پرداخت‌کننده مالیات بیش از آنکه چیزی به دست آورد، سعی می‌کند با پرداخت مالیات از عواقب ناگوار پرداخت نکردن آن جلوگیری کند. پس با توجه به پژوهش‌های گذشته سه نوع ارزش عاطفی، اجتماعی و کارکردی به عنوان زیرمتغیر به این مدل اضافه می‌شود. از این رو، فرضیه‌های گزارش تدوین می‌شوند:

* ارزش درک‌شده مودی بر تعهد به پرداخت مالیات تاثیر مثبت و معنادار دارد.

* ارزش درک‌شده مودی بر رضایتمندی وی تاثیر مثبت و معنادار دارد.

* رضایتمندی مودی بر تعهد به پرداخت مالیات تاثیر مثبت و معنادار دارد.

* امکان فرار مالیاتی رابطه ارزش درک‌شده و تعهد به پرداخت مالیات را تعدیل می‌کند.

* امکان فرار مالیاتی رابطه رضایتمندی مودی و تعهد به پرداخت را تعدیل می‌کند.

اطلاعات آماری

مدل مفهومی گزارش حاضر دارای یک متغیر برون‌زا به نام ارزش درک‌شده و دو متغیر درون‌زا به نام رضایتمندی و وفاداری، و یک متغیر تعدیلگر به نام امکان فرار مالیاتی است. پس تعیین روایی از طریق تحلیل عاملی تاییدی، در ادامه با مدل معادله‌های ساختاری به تایید یا رد فرضیه‌های پژوهش پرداخته می‌شود. معیار ما برای تایید یا رد فرضیه‌ها عدد معناداری است. در ابتدا مدل مفهومی گزارش بدون در نظرگرفتن تاثیر متغیر تعدیلگر امکان فرار مالیاتی مورد آزمون قرار می‌گیرد و سپس با در نظرگرفتن متغیر تعدیلگر امکان فرار مالیاتی. مدل پژوهش ما دارای دو متغیر مستقل، یک متغیر میانجی، یک متغیر وابسته و یک متغیر تعدیلگر است. نتایج حاصل از گزارش نشان می‌دهد که متغیر ارزش درک‌شده به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق متغیر رضایتمندی بر تعهد به پرداخت مودی اثر می‌گذارد.

آزمون متغیر تعدیلگر امکان فرار مالیاتی

متغیر امکان فرار مالیاتی ادراک شده به یک متغیر دووجهی تبدیل شده است، یا مودی چنین می‌پندارد که امکان مالیاتی بدون عواقب خاصی وجود دارد، یا بر عکس آن امکان فرار بدون درگیر شدن با عواقب نامطلوب امکان‌پذیر نیست. بررسی‌ها حاکی از آن است که با وجود این متغیر همچنان روابط بین متغیرهای اصلی معنادار است و به جز تاثیر رضایتمندی بر تعهد به پرداخت با وجود متغیر تعدیلگر، سایر روابط معنادار است. اما کاهش ضرایب تاثیر در این دو گروه نشان می‌دهد که وجود این متغیر بر رضایت و تعهد به پرداخت مودیان اثر منفی دارد. بر اساس یافته‌های گزارش، در گروهی که معتقد به امکان فرار مالیاتی بدون مواجهه با عواقب جدی هستند، مقدار عدد معناداری بین ارزش درک‌شده و تعهد به پرداخت بیشتر از مقدار ۹۶/۱ است. پس می‌توان گفت بین ارزش درک‌شده و تعهد به پرداخت مالیات رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و فرضیه «ارزش درک‌شده مودی بر تعهد به پرداخت مالیات تاثیر مثبت و معنادار دارد» تایید می‌شود. همچنین، اثر ارزش درک‌شده مودی بر رضایتمندی وی مثبت و معنادار است. مقدار عدد معناداری محاسبه‌شده این فرضیه از ۹۶/۱ بزرگتر است، پس می‌توان گفت بین ارزش درک‌شده و رضایتمندی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و فرضیه «ارزش درک‌شده مودی بر رضایتمندی وی تاثیر مثبت و معنادار دارد» نیز تایید می‌شود. در فرضیه سوم، اثر رضایتمندی مودی بر تعهد به پرداخت مالیات مثبت و معنادار ارزیابی می‌شود. مقدار عدد معناداری محاسبه‌شده این فرضیه از ۹۶/۱ بزرگ‌تر است، در نتیجه، بین رضایتمندی و تعهد به پرداخت مالیات رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و فرضیه «رضایتمندی مودی بر تعهد به پرداخت مالیات تاثیر مثبت و معنادار دارد» تایید می‌شود.

در فرضیه «امکان فرار مالیاتی رابطه ارزش درک‌شده و تعهد به پرداخت مالیات را تعدیل می‌کند» متغیر تعدیلگر امکان فرار مالیاتی بر اثر ارزش درک‌شده بر تعهد به پرداخت مالیات اثری منفی و معنادار دارد. در مورد فرضیه «امکان فرار مالیاتی رابطه رضایتمندی مودی و تعهد به پرداخت را تعدیل می‌کند» نیز باید گفت که امکان فرار مالیاتی، اثر رضایتمندی مودیان بر تعهد به پرداخت مالیات را کاهش می‌دهد، اما معنادار نیست، پس این فرضیه را نمی‌توان تایید کرد.

جمع‌بندی

در مجموع باید گفت که هدف اصلی این گزارش، تحلیل رابطه ارزش درک‌شده و تعهد به پرداخت مالیات با در نظرگرفتن امکان فرار مالیاتی است. بر اساس یافته‌های گزارش می‌توان گفت ارزش درک‌شده اثر مستقیمی بر تعهد به پرداخت مالیات دارد. همچنین بین ارزش درک‌شده و رضایتمندی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، و ارزش درک‌شده اثر مستقیمی بر رضایتمندی مودیان مالیاتی دارد. با وجود آنکه در بسیاری از پژوهش‌های مالیات و پرداخت آن به صورت مقوله‌ای پولی و اقتصادی نگریسته می‌شود، به نظر می‌رسد عوامل ادراکی در سطح فرد می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در تمایل به پرداخت داوطلبانه داشته باشد. همچنین، می‌توان گفت بین رضایتمندی و تعهد به پرداخت مالیات رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، به این معنا که رضایتمندی اثر مستقیمی بر تعهد به پرداخت مالیات مودیان مالیاتی دارد. اگرچه با تاثیر متغیر امکان فرار مالیاتی، بین ارزش درک‌شده و تعهد به پرداخت مالیات رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، اما اثر کاهشی معناداری داشته است. این بدان معناست در زمانی که فرد احساس کند امکان فرار مالیاتی بدون عواقب جدی وجود دارد، اگر ارزش درک‌شده بالایی وجود داشته باشد، به احتمال زیاد تاثیر ادراک بر رفتار او ضعیف‌تر است. این فرضیه با بسیاری از پژوهش‌های انجام‌شده حوزه مالیاتی و همچنین بازاریابی که بر تاثیر هزینه تغییر توجه می‌کنند، تطابق دارد.

در نهایت متغیر تعدیلگر امکان فرار مالیاتی بر اثر رضایتمندی مودی بر تعهد به پرداخت مالیات اثری منفی و معنادار دارد. این فرضیه با بسیاری از پژوهش‌های پیشین حوزه مالیاتی تطابق دارد. دلیل آن نیز می‌تواند ناشی از اجباری بودن پرداخت مالیات حتی در صورت نبود رضایت از دولت باشد، در حالی که در صورت نبود رضایت از عملکرد یک شرکت در بخش خصوصی مشتری اختیار بیشتری برای تصمیم‌گیری خواهد داشت. با توجه به یافته‌ها، می‌توان نتیجه گرفت که مدل سنجش‌شده می‌تواند فرآیند تصمیم‌گیری مودیان مالیاتی را تحلیل کند و تا حدود زیادی یافته‌های ما با ادبیات حوزه روانشناسی اجتماعی پرداخت مالیات نیز تطابق دارد. مدل سه متغیره ارزش درک‌شده، رضایتمندی و وفاداری یکی از مدل‌های پرکاربرد در حوزه مربوط به فرآیند تصمیم‌گیری مشتریان است. تاکنون این مدل در بخش‌های تجاری و خدماتی بخش خصوصی مورد استفاده قرار گرفته است، اما این اولین بار است که در این مدل از دولت به عنوان ارائه‌دهنده خدمات عمومی و از مالیات‌دهنده به عنوان یک خریدار استفاده شده است. در پژوهش‌های بخش غیردولتی مهم‌ترین شاخص وفاداری خرید و خرید مجدد است. یعنی زمانی که مشتریان درک کنند محصولاتی که به آنها عرضه می‌شود باارزش است، نمی‌توانند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند و از نظر رفتاری، گرایش‌های آنها به صورت مثبت تحریک می‌شود. به بیان ساده‌تر، می‌توان گفت مشتریان با درک ارزش یک خدمت و محصول، از آن خدمت و محصول باز هم استفاده می‌کنند و تبلیغات شفاهی مثبتی به نفع آن محصول انجام می‌دهند. در این گزارش نیز نتایج نشان می‌دهد، زمانی که مودیان ارزش‌های بیشتری از حقوق و کالاهای عمومی که دولت در ازای دریافت مالیات به مالیات‌دهنده برمی‌گرداند، رضایتمندی بیشتری داشته باشد، این دو به نوبه خود نه تنها بر تصمیم فرد در پرداخت مالیات موثر هستند، بلکه بر واکنش‌های او به پرداخت مالیات توسط دیگران نیز موثر است و این همان تعهد و وفاداری او به پرداخت است.

ادبیات نشان می‌دهد که در بخش خصوصی، با وجود ارزش درک‌شده بالا رفتار مطلوب حاصل نشده است. در این گزارش نیز ارزش درک‌شده از پرداخت مالیات به نسبت بالاست، اما ادراک مودیان از امکان بدون عواقب جدی فرار از مالیات تاثیر آن را کاهش داده است. این گزارش از جنبه دسترسی به اطلاعات فرار مالیاتی مودیان و همچنین قابلیت تعمیم از یک استان به کل کشور با محدودیت‌هایی مواجه است. از جنبه پیشنهادهای کاربردی به دولت و سامان امور مالیاتی پیشنهاد می‌شود با هدف افزایش ارزش درک‌شده از پرداخت مالیات از مفاهیمی مانند درجه‌بندی مودیان امانت‌دار مالیات بر ارزش‌افزوده و آسان‌تر کردن فرآیند پرداخت مالیات با ابزارهای به روز دیجیتال در جهت رضایت مودیان از فرآیند مالیات‌ستانی استفاده کند. همچنین اطلاع‌رسانی از شفافیت مصارف مالیات در جهت رضایت مودیان از فرآیند مصرف مالیات می‌تواند ارزش دریافتی را افزایش دهد و از سوی دیگر، با اقدام‌های جدی‌تر با عواملی مانند امکان فرار از مالیات که به شدت تاثیر ارزش درک‌شده از پرداخت مالیات را کاهش می‌دهد، مقابله کند.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژهصنعت و معدن
شناسه : 199538
لینک کوتاه :