دختران فراری یک صفت یا یک واقعیت؟
جهان صنعت نیوز| محمد میلانی- نبض جامعه آن روز ایرانی به نسبت این روزها بسیار سلامت میزد و طبیعی هم بود که مقوله فرار دختران، تنفروشی و حتی حضور آنها در باندهای خلاف و خلافکار چیزی نبود که به این راحتیها هضم شود یا بتوان این معضل اجتماعی را ریشهیابی کرد و امید به حل آن داشت. مشکلات و معضلات اجتماعی در آن روزها رفتهرفته داشت رشد نامتجانس و نامیمونی را تجربه میکرد که این روزها در پس همه معضلات و آسیبهای اجتماعی میتوانیم رد رشد و توسعه آنها را بالاخص در آن سالها بیابیم. همانطور که گفتیم سالهایی که معضل دختران فراری نیز به طرز عجیب و غیرقابل باوری رشد میکرد تا به حد و اندازه امروزی خودش برسد.
شکلی از یک ناهنجاری و تداوم رشد آن
سبک نوین زندگی ایرانی، رشد سریع طبقه متوسط شهری و خواستههای آنها صرفا در بعد مصرفگرایی به اندازه خود میتوانست نوید بروز انواع بیماریهای اجتماعی را بدهد که از آن جمله سرکشی نوجوانان و جوانانی بود که یا خود را قربانی این جامعه سریع در حال رشد بیروح میدیدند یا به هیچ عنوان جایی را در این مناسبات مدام در حال رشد اجتماعی برای خود و موقعیت حساس خود نمیدیدند. طبیعی بود چنین جریان و فرآیندی آسیبهای مختص به خود را در جامعه ایجاد کند و بر این منوال دختران فراری نیز میرفتند تا آینده و حال جامعه ایرانی را متاثر از آسیبهای خود کنند.
بر این منوال بود که هیچ تعریف صحیح و دارای شمولی از دختران فراری نمیشد ارائه کرد. نه در روزهایی که گوش مردم و افراد اجتماع تازه داشت این واژه را میشنید و تعجب میکرد و نه در روزهای فعلی که از انواع و اقسام پدیدههای نابسامان و ناموزون اجتماعی گوش افراد نه تنها پر شده است بلکه پدیدههایی جدید را میشنود و میبیند که در نوع خود بسیار خاص هستند. دختران فراری بسته به علتهای مختلفی که باعث فرار آنها از محیط خانواده و خانه میشوند با هم تفاوت دارند. دختران فراری بسته به میزان سن و گرایش آنها پس از فرار نیز میتوانند متغیرهای تعریفی ما را به طرز بسیار گستردهای تغییر دهند تا بر این اساس نتوانیم به تصویری جامع در این خصوص برسیم. شاید یکی از دلایلی که تا امروز متاسفانه معضل دختران فراری کماکان به جا مانده و هیچ طرح اثرگذار و ماندگاری برای توجه و ریشهکنی این موضوع تدوین نشده است به همین دلیل باشد.
برای مثال درست در زمانی که دخترانی توسط نیروی انتظامی پیدا یا دستگیر میشدند و به عنوان دختران فراری جهت بررسی وضعیت به مراجع قضایی و ارگانهایی نظیر سازمان بهزیستی سپرده میشدند و آنها برای نمونه دخترانی بودند که از شهرهای شمالی کشور به دلیل اعمال خشونت ناپدری یا حتی نظر سوء پدرخوانده به آنها به تهران فرار میکردند، در همین تهران دخترانی دستگیر میشدند که خود را دختر فراری میدانستند اما فاصله محیط اصلی زندگی آنها، یعنی منزل پدری با محل دستگیری چند کیلومتر بیشتر نبود یعنی در جایی نظیر تهران دختران فراری با گستره فاصله تا منزل از ۱۰ تا ۴۰۰ کیلومتر وجود داشتند و همانطور که عنوان شد، هر دو طیف دختران فراری به حساب میآمدند.
به این طریق بود که به زعم بسیاری از تحلیلگران اجتماعی تعریف مشخص برای دختران فراری که بتوان آنها را طبقهبندی کرد و بر این مبنا آنها را مورد حمایت یا حتی مورد مطالعه قرار داد به هیچ عنوان شکل منسجم و مشخصی نداشت. از سوی دیگر دختران فراری نیز بودند که توسط دستگاههای اجرایی و انتظامی شناسایی میشدند و به کانون خانواده بازمیگشتند. اما به دلیل آنکه کانون خانواده از اساس دارای مشکلات بنیادین بود و پس از بازگشت دختران نیز هیچ تلاشی در راستای بهبود وضعیت فرزندشان نمیکرد، فرار مجدد آنها از کانون خانواده دیگر نمیتوانست تعریف گذشته فراری را برای این نوجوانان به کار بگیرد. اینگونه بود که بحران یکی پس از دیگری اما سنگینتر شکل خطرساز و نامناسبتری به خود میگرفت.
تعریفی مجدد از دختران فراری
پس بر این مبنا دختر فراری کیست و چه کسی میتواند باشد؟ به چه کسی دختر فراری گفته میشود؟ به نظر میرسد پایه و بنیان این تعریف باید تا سرحد بروز اتفاق تغییر کند به این معنا که هر دختری که بنا به هر دلیل ممکن از محل دائم زندگی خود پا بیرون میگذارد و هیچ تمایلی به بازگشت ندارد یا با فرار خود قصد دارد پیامی را به اعضای خانه یا خانواده انتقال دهد، دختر فراری تلقی و خطاب میشود چرا که درست در سوی دیگر این اتفاق بدون هیچ واسطه یا تعارفی محیط ناامن جامعه محمل اصلی این آسیبدیدگان میشود و بدون هیچ کاستی، باید گفت کلیه دختران فراری به ناچار دربند مسائل و معضلات اجتماعی اعم از بزهکاری یا اعمال خلاف عفت عمومی میافتند.
اگر چنین تعریفی را سرلوحه شناخت خودمان از معضل دختران فراری قرار دهیم آن وقت است که سویههای اثرگذار اجتماعی در این بحران بسیار خطرناک نیز مشخص میشوند به این معنا که میتوان میزان سن و دخالت آن را مورد ارزیابی قرار داد. نوع خانواده، بحرانهای موجود در خانوادهها را بسته به میزان اثرگذاری مورد ارزیابی قرار داد. از همه مهمتر، عواملی که منجر به خروج دختران از خانه به قصد فراری بودن میشود را نیز مورد تحلیل موضوعی و اجتماعی قرار داد. این مبناگرایی در شناخت وضعیت دختران فراری به آن علت یک بار دیگر از اهمیت بسیار بالایی برخوردار شده است که مدیرکل بهزیستی استان تهران مدتی پیش با اعلام پذیرش ۱۶۴ دختر فراری که رده سنی آنها بین ۱۱ تا ۱۶ سال عنوان کرد که این تعداد شناسایی و پیدا شدهاند.
بر این اساس دقیقا مشخص است که این تعداد دختر فراری که شناسایی شدهاند، همه آن تعدادی نیستند که هرروزه در تجمعات مختلف شهری رویت میشوند یا خود را به مراجع ذیصلاح معرفی میکنند. در صورتی که بسیاری از دخترانی که در سطح شهری نظیر تهران به تکدیگری یا روسپیگری مشغول هستند، در این مقطع سنی که این مقام مسوول عنوان کرده هستند و بیشک بسیاری از آنها از این پایه سنی پافراتر گذاشتهاند. اما کماکان به دلیل کمی سن در قالب دختران فراری گنجانده میشوند و مورد بررسی قرار میگیرند. اما چیزی که مهم است آنجاست که هنوز در قانون، مابهازایی برای موقعیت آنها به عنوان جرم یا شاخصه تعریفی پیدا نشده و شرایط حمایتی از آنها در مقام کارگران جنسی که از سوی سودجویان به راحتی به دام میفتند نیز، وجود ندارد.
بر این اساس این پرسش مطرح میشود که در حال حاضر آیا صرف دختر فراری بودن جرم است یا خیر؟ فراری بودن باعث میشود فرد دست به کارهایی بزند که این کارها در آن قالب جرم و تخلف محسوب میشود. در شبکههای اجتماعی فیلمهای زیادی یافت میشود که نشان میدهد دختران فراری چقدر به فساد کشیده میشوند. در آن صورت متوجه میشوید مساله چقدر خطرناک است چراکه تنوع عمل ارتکابی آنها، وضعیت فراوانی جرم و تخلف را در خود جای داده است. گاهی آنها به دنبال مایحتاج اولیه زندگی نیستند، اما دقیقا مرتکب فعلی میشوند که هم تخلف اجتماعی و اخلاقی را برای آنها به همراه دارد و هم آسیب و معضل اجتماعی است که در پس فعل آنها متوجه اجتماع میشود.
یکی از مسائلی که پیشتر به آن اشاره شد و در راه شناخت دختران فراری میتواند عاملی بسیار مشکلساز و عملا مانع از بررسی وضعیت یا حتی ممانعت از نتیجه دادن تلاشی شود که در راستای بهبود مساله مورد اهمیت است، میزان گستره فعالیت دختران فراری است. به معنای سادهتر هر دختری که از خانه فرار میکند به هردلیل ممکن، فراری تلقی و خطاب میشود یا باید مرتکب چند نمونه خلاف شود تا به او لقب دختر فراری را بتوان داد؟ مثال آن نیز بسیار واضح است. بسیاری از متکدیانی که در خیابانها و مراکز شلوغ شهری نظیر تهران مشغول تکدیگری هستند حتی اگر فراری باشند و به اجبار درگیر باندهای تکدیگری نیز افتاده باشند، تا زمانی که دستگیر نشوند یا به منظور کنترل آنها در طرحهای کلان نیروی انتظامی به دام نیفتند، هیچگاه نمیتوان چند و چون و ماهیت عملکرد آنها را مورد شناخت قرار داد. در صورتیکه بیهیچ شکی از بسیاری از جهات طبیعی است که فراری محسوب شوند.
شرایط پس از فرار
سالها پیش نویسنده این مطلب با طیف وسیعی از دخترانی در پارک ملت تهران برخورد کرده بودم که بدون هیچ شک و شبههای فراری بودند. آنها دارای خانواده و خانه بودند. هرچند که بسیاری از آنها از نعمت پدر یا مادر محروم بودند و نابهنجاریهای رفتاری موجود در محیط خانه آنها را به سمت تهران و تکدیگری، دزدی و فحشا کشانده بود اما به هیچ عنوان گلهای از شرایط خودشان نداشتند. یعنی اگر از آنها آدرس خانه یا منزل مطالبه میکردی داشتند. حتی برخی از آنها بستگان خود را به خوبی میشناختند. اما آنها محیط بیرون و زندگی در آن را با تمامی مشکلاتش پذیرفته بودند. تعدادی از آنها نیز برای مدتی حتی قادر بودند جایی را برای خود اجاره کنند و به زندگی خود رنگ تازهای ببخشند، اما رفتارهای شرمآور برخی از موجرهای بد صفت باعث شده بود که آنها برای همیشه فکر داشتن یک چهاردیواری و سقف را از ذهنشان دور کنند. حال پارک را محل مناسبی برای زندگی و نیز اتحاد خودشان در برابر عناصر مزاحم ساخته و انتخاب کرده بودند. تعدادی از آنها نیز که تجربه بیشتری داشتند
به تعبیر خودشان با انجام کارهای خلافی که درنهایت منجر به دستگیریشان میشد طوری عمل میکردند که در فصل سرد سال دستکم پناهگاهی مانند زندان، دارالتادیب یا مراکز اصلاح و تربیت را به عنوان سرپناه، کمک حال خود داشته باشند. چنین الگوی زندگی و رفتارهایی که در قالب این ساختار برای گذران روزگار معنا پیدا میکند این روزها رسم معمول زندگی بسیاری، از جمله پسرهای بیخانمان فراری نیز شده است. به این معنا که در یک وضعیت کاملا مهارناشدنی زندگی بسیاری از آسیبدیدگان اجتماعی اینچنین مورد ارزیابی قرار میگیرد و نمیتوان شکلی ورای چنین وضعیتی برای آن قائل شد.
دختران فراری تحت هر نام و نوع و کیفیت معیشتی بدترین نوع زندگی را به لحاظ اجتماعی برای خود اختیار میکنند یا به آنها تحمیل میشود و بدون هیچ شکل یا بررسی خاصی باید فارغ از همه تعاریف و معانی که پیشتر عنوان شد، مورد بررسی و توجه و در نهایت در راستای کاهش تعداد و وجوهات مبتنی بر گسترش نوع زندگی آنها تحت کنترل رسمی و شدید قرار گیرند چرا که عرصه بروز بسیاری از صحنههای تکاندهنده اجتماعی نظیر فحشا، خشونت، آسیبهای اجتماعی، توحش و در نهایت روابط ناسالم مرد و زن جامعه، همین تعدد و رشد گروههای ناسالم اجتماعی نظیر دختران فراری است.
کلام آخر
اکنون بدون هیچ تعارفی از ابتدای رشد و گسترش معنای واژه دختر فراری گذشته است. جامعه ایرانی نزدیک به بیست و اندی سال است که به طور جدی با چنین معضلی روبهرو است. آن هم به صورت بسیار جدی. دستکم از زمانی که بنای افشای ظلم و فساد در حق زنان و دختران در جامعه ایرانی شکل خاصی به خودش گرفت و جامعه کمکم ظرفیتهای پذیرش برخی از واژهها و صورتهای آسیبهای اجتماعی را پذیرفت و به عینه دید. هماکنون دختران فراری در شکل محدود اما قابل رویت در جامعه دیده میشوند. ساختارها و ابزارهای کنترلکننده اجتماعی باید بتوانند بر پایه همان اصولی که مدعی آن هستند و بر پایه آن توان کنترل معضلات اجتماعی را بر عهده دارند، هر روز بیشتر از روز گذشته کنترلکننده آسیبهای ناشی از حضور گروههای ناهنجار اجتماعی یا گروههای نیازمند کمکهای اجتماعی به قصد سلامت اجتماعی باشند.
طبیعی است که ابتدا از رشد فزاینده دختران فراری که عمدتا حرکت آنها از سوی شهرهای کوچک به مراکز استانها و نیز پایتخت است،کاسته میشود یا بهتر بگویم افزایش و تکثر آنها کاسته و به رقم معقول اجتماعی میرسد. تا دست آخر بتوان برنامهریزی جامع، صحیح و مدونی برای آنها کرد چراکه جامعه امروزی ما استعداد رشد هرگونه ناهنجاری و نامتعادلی اجتماعی را بیش از گذشته دارد. افزایش یا بقای حضور دختران خیابانی دستکم موید این ادعاست.
اخبار برگزیدهلینک کوتاه :