محبوبترین دوقلوهای ایران
بهروز آرمان * هر سال که نیمه تیر میرسد غمی کهنه چنگ میزند به دلم؛ ریش میشود دلم. انگار همین دیروز بود که مردم ایران، چشم و گوش دوخته بودند به رادیو و تلویزیون تا در جریان تازهترین خبرهای بیمارستان «رافلس» سنگاپور قرار بگیرند.
همه دستها رفته بود بالا، خیلى بالا؛ اما شیره حیات پایین بود، خیلى پایین و سرخىاش تمامی سپیدى بیمارستان «رافلس» را پوشانده بود.
همین که «لادن» سفر کرد «لاله» در عطش رسیدن به همزادش، تمامى عطر وجودش را پراکند و او هم پرواز کرد. رفتن، همیشه رسیدن نیست اما برای رسیدن باید رفت. این را من از «لاله و «لادن» آموختم.
پیشتر گفته میشد حساسترین جراحی تاریخ پزشکی ۴۸ ساعت طول میکشد اما بعدها مشخص شد به روز سوم و حتی چهارم نیز خواهد رسید.
یک تیم فوق تخصصی متشکل از ۲۴ پزشک و ۱۰۰ پزشکیار و پرستار به سرپرستی دکتر «کیت گو» در اتاق عمل بیمارستان «رافلس» سنگاپور جمع شده بود تا پیچیدهترین جراحی مغز قرن را روی جمجمه «لاله و لادن بیژنی»؛ دوقلوی به هم چسبیده ایرانی انجام دهد.
این خطرناکترین ریسک ممکن بود اما محبوبترین دوقلوی ایران اصلا نمیترسید. با وجود ۲۹ سال زندگی پرحرارت، دوقلوی ایرانی هرگز خویشتنداری و روحیه خود را از دست نداد. شور و عشق به زندگی مجزا و مستقل همواره در وجود این دو خواهر زبانه میکشید.
«لادن بیژنی» از ۲۹ سال پیشتر که به دنیا آمده بود، هرگز تنها نبود. همین را باید درباره خواهرش «لاله» گفت. آنان نزدیکتر از دو حبه انگور در یک خوشه بودند. سرشناسترین دوقلوی ایران به سنگاپور رفت تا این وضع را عوض کند. آری اینچنین بود که ۱۵، ۱۶ و ۱۷ تیر ۱۳۸۲ حساسترین جراحی قرن آغاز و با مرگ آن دو به تلخی پایان یافت.
«لادن» در شب پیش از جراحی گفته بود: تمامی ریسکهای این عمل را پذیرفتهایم و با شجاعت به اتاق عمل میرویم. «لاله» آرزو دارد هر دو سالم از اتاق خارج شویم.
خبر مرگ «لاله» و «لادن» بیژنی عصر ۱۷ تیر ۱۳۸۲ مثل بمب و به فاصله چند دقیقه در سراسر دنیا پیچید و این در حالی بود که از شروع جراحی طاقتفرسا ۷۰ ساعت میگذشت.
هرکس در هر کجای دنیا که این خبر را شنید بیاختیار اشک ریخت؛ اغراق نیست اگر بگوییم بیش از ۲۰۰ میلیون ایرانی و غیر ایرانی برای بهبودی «لاله و لادن» دست به دعا بلند کرده بود.
در آخرین بیانیهای که بیمارستان «رافلس» درباره این جراحی منتشر کرد آمده بود: لحظاتی پس از جداسازی مغز دو خواهر به هم چسبیده «لادن» به خاطر نوسان جریان خون جان سپرد و دو ساعت بعد «لاله» نیز به همین دلیل به خواب ابدی رفت. تیم پزشکی بیوقفه تلاش کرد تا جداشدن سلولها و بافت مغزی دو خواهر در نهایت دقت و با کمترین خدشه و ایراد صورت گیرد. جراحی با روند بسیار کند و پر از حرارت طی شد اما چون مغز آنان ۲۹ سال با یکدیگر گره خورده و مشترک بود و بافت یکسانی داشت این عمل، تلخترین پایان را داشت.
لادن پیش از جراحی گفته بود: من بیشتر از لاله اصرار به این جدایی داشته و دارم. برای همین از پزشکان خواستهام که رگ اصلی را برای لاله نگه دارند و اگر قرار به پیوند زدن رگی است آن را به من پیوند بزنند تا خواهرم امید بیشتری به زندگی داشته باشد. حالا «لادن» به خواستهاش که جدایی بود رسیده است اما چه قصه تلخی!
آری جدایی محبوبترین دوقلوی ایران تلخ بود اما زندگیشان چشم تمامی دنیا را به سوی امید، مقاومت و زندگی گشود. با تصمیم آنان چشم دنیا به سوی اراده و زندگی خیره شد و با مرگ «لاله و «لادن» قلب جهان لرزید. این را هم میدانیم که «لاله و لادن» یک بار دیگر ایرانیان را به عنوان سمبل عشق و گذشت به دنیا معرفی کردند.
آنان با وجود عاطفه شدید خواهری دوست داشتند مثل تمامی آدمهای روی زمین مستقل زندگی کنند.
«لادن» میگفت: اگر پای یکی از ما آسیب ببیند دیگری هم مجبور است در خانه بماند و استراحت کند یا به مطب دکتر برود. من رشته حقوق را دوست داشتم و «لاله» روانشناسی را اما متاسفانه نمیتوانستیم هر دو در رشته مورد علاقه خود درس بخوانیم. بنابراین مجبور شدیم حقوق بخوانیم. روز اول مدرسه را هیچ وقت فراموش نمیکنم. اول مهر همراه پدرخواندهمان به مدرسه رفتیم. آن موقع در کرج زندگی میکردیم. وقتی وارد مدرسه شدیم مدیر و ناظم مانع ورود ما شدند و گفتند بچهها از شما میترسند و حضورتان نظم کلاس را به هم میریزد. به همین دلیل اجازه ندادند سرکلاس حاضر شویم. آن روز وقتی به خانه برگشتیم تا شب گریه کردیم. چند روز بعد همراه ناپدری به دفتر شهید باهنر در وزارت آموزشوپرورش رفتیم. او پس از اطلاع از مشکل ما بلافاصله دستور داد مشکل ورود به مدرسه حل شود. به این ترتیب از روز بعد مثل همه بچهها سرکلاس حاضر شدیم.
«لاله و لادن» اسطوره استقامت و پایداری بودند؛ اسطوره صبر و تحمل، دختران فراموش نشدنی ایران زمین. به حتم آنان راهی را انتخاب کردند که از سرانجامش آگاه بودند. برای جدایی دو جسم در تلاش بودند نه دو روح؛ اما نه، دو جسم بودند در یک روح. هرچه بود پرونده زندگی «لاله و لادن» با اشک ملت مهر شد و یادشان در قلبها ماندگار. به باورم این پرونده یک پیام مهم داشت: بشریت با وجود تمامی پیشرفتهای علمی، هنوز در گام نخست است.
* دانشجوی دکتری علوم ارتباطات و روزنامهنگار
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :