جنگ قدرت در آسیای میانه
به گزارش جهان صنعت نیوز: با خروج نیروهای آمریکایی ، چین در حال اجرای برنامههای خود در مورد افغانستان است. چین که سالها در سکوت جایگاه راهبردی این کشور را نظارهگر بوده، گفتوگوهای غیررسمی را با سیاستمداران و عناصر مخالف در افغانستان برگزار کرده است. در واقع، خروج آمریکا و ناتو به چین امکان داده است تا برای تبدیل شدن به جدیدترین بازیگر در «بازی بزرگ» تلاش کند.
از نظر چین، افغانستان جایگاه مهمی در طرح بلندپروازانه «یک کمربند یک جاده » دارد که هدف آن تقویت جایگاه پکن در آسیای میانه و گسترش دسترسی خود به اروپا از طریق راهآهن، جاده و دریا است. سیاستمداران افغانی با خروج نیروهای غربی و آمریکایی به چین متمایل شدهاند. تلاشهای پیشین چین در جلب نظر افغانستان به علت نفوذ گسترده آمریکا بر دولت این کشور ناموفق بود، ولی اکنون انتظار میرود اشرف غنی با پکن گفتوگو کند. اشرف غنی به شدت نیازمند منابع جایگزین مالی، تسلیحاتی و حتی نظامی برای مقابله با هرگونه اقدام غیرمنتظره طالبان است. بازگشت طالبان به افغانستان میتواند بازگشت گروه مهلک القاعده و کابوسی برای آمریکا، غرب و چین باشد.
از پنج کشور آسیای میانه، سه کشور آن با افغانستان هممرز هستند و طول مرزهای افغانستان با تاجیکستان حدود ۱۲۰۰ کیلومتر، با ترکمنستان ۷۴۴ کیلومتر و با ازبکستان ۱۳۷ کیلومتر است، اما قرقیزستان هیچ مرزی با افغانستان ندارد و تاجیکستان بین آنها واقع شده است، با این حال فاصله بین استان بدخشان افغانستان و مناطق باتکند و چوی در قرقیزستان تنها ۳۰۰ کیلومتر است.
پیشروی چین
روسیه از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰ و حتی زمانی که کرملین برتری اقتصادی چین در آسیایه میانه را پذیرفت، توانسته است نقش خود را به عنوان ضامن اصلی امنیت در منطقه حفظ کند. با این حال، پکن از تنشهای سیاسی و اقتصادی روسیه و غرب و تحریمهای متقابل دو طرف سود برده و با تمام قدرت به مناطق سنتی نفوذ مسکو پیشروی کرده است.
اغلب ناظران سیاسی، پویایی روابط مسکو و پکن را به عنوان «تقسیم فعالیت» توصیف کردهاند. به عبارت دیگر، روسیه با مسائل امنیتی و چین با مسائل اقتصادی سر و کار دارند. روسیه با استفاده از روابط سیاسی و نظامی دیرینهاش با کشورهای آسیای میانه با آنها دادوستد دارد، در حالی که چین به عنوان یک طلبکار و موتور رشد اقتصادی عمل میکند، به ویژه پس از اینکه میلیاردها دلار را برای ساخت راه ابرشیم نوین هزینه کرده است.
با این حال، تقسیمبندی روسیه و چین به طور واضح روشن نیست و مانورهای امنیتی قابل توجه چین در سالهای اخیر ممکن است به دلیل دشواری تفکیک و تشخیص نفوذ بین دو کشور، منجر به تشدید تنش میان دو طرف شود.
معاملات تسلیحاتی چین
چین به چیرگی اقتصادی در منطقه بسنده نکرده، بلکه به دنبال یافتن فرصتی برای گسترش نفوذ سیاسیاش در آسیای میانه است. به همین ترتیب، پکن سعی دارد نفوذ خود را در جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سابق که به طور سنتی به عنوان حیاط خلوت مسکو محسوب میشوند، افزایش دهد. برای رسیدن به این هدف، چین در تلاش برای فروش اسلحه، انجام تمرینات نظامی و ایجاد نیروهای مرزی جدیدی است، علاوه براینکه پکن میکوشد با استفاده از پروژههای اقتصادی و برگه فشار بدهیها، کشورهای منطقه را وادار به چرخش در محور خود کند.
البته تغییر در میزان معاملات تسلیحاتی چین به کشورهای آسیای میانه عملا قابل مشاهده است. طبق گزارش انستیتوی تحقیقات کِنان در مرکز بینالمللی ویلسون، پکن در پنج سال گذشته سهم فروش تجهیزات نظامی به این کشورها را به ۱۸ درصد افزایش داده است، در حالی که میزان فروش تجهیزات نظامی چین به کشورهای یادشده از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴، تنها ۵/۱ درصد بود.
چین با ساخت نخستین تاسیسات نظامی در منطقه، زمینه را برای حضور امنیتی خود در تاجیکستان که ۴۷۶ کیلومتر با چین مرز مشترک دارد، فراهم کرد. در سال ۲۰۱۹، واشنگتنپست در گزارشی از وجود یک مرکز کوچک نظامی چینی همراه با شماری از شهروندان چین در تاجیکستان خبر داد، سپس والاستریت ژورنال به نقل از منابعی استناد کرد که چین و تاجیکستان توافقنامهای را امضا کردهاند که بر اساس آن، چین اقدام به بازسازی و احداث ۳۰ تا ۴۰ نقطه امنیتی در نوار مرز تاجیکستان با افغانستان میکند.
از سوی دیگر، از آنجا که میزان فروش اسلحه روسی به کشورهای آسیایمیانه در چند سال اخیر در حدود ۶۰ درصد باقی مانده است، میتوان گفت که گسترش نفوذ چین در این کشورها به معنای کاهش نقش روسیه نیست، هرچند به گفته کارشناسان ممکن است این توازن در سالهای آینده دستخوش تغییر و دگرگونی شود، اما پکن میخواهد با گسترش نفوذ امنیتی در این کشورها، خود را متعهد به تامین سرمایهگذاریهای زیرساختی در آسیای میانه کند.
از هماهنگی تا رقابت
البته چین به عنوان کشور تامینکننده سلاح که در تلاش برای افزایش میزان فروش اسلحه است، ناگزیر بخشی از سهم فروش اسلحه روسی در آسیای میانه را از آن خود خواهد کرد و آن زمان، هماهنگی کنونی به رقابت تبدیل خواهد شد و در نتیجه، شاهد تنش میان مسکو و پکن خواهیم بود، هرچند روسیه همچنان به عنوان قدرت نظامی غالب در آسیای میانه و بزرگترین تامینکننده سلاح در منطقه باقی خواهد ماند.
روسیه در سراسر آسیای میانه پایگاهها و مراکز نظامی دارد. بیش از هفت هزار سرباز روسی در تاجیکستان بهسر میبرند، علاوه بر پایگاه نظامی که در قرقیزستان دارد، این در حالی است که سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه نقطه اصلی تماس با نیروهای نظامی کشورهای منطقه محسوب میشود.
منافع مشترک
باوجود نقش فزاینده چین در عرصه امنیتی، پکن و مسکو در سالهای اخیر همکاریهای مشترک خود را گسترش دادهاند، افزون بر اینکه دو کشور در مسائل مربوط به آسیای میانه، از جمله جلوگیری از بیثباتی احتمالی افغانستان و مهار احتمال رشد تروریسم و افراطگرایی، منافع مشترکی دارند.
از سوی دیگر، رقابت با ایالات متحده، چین و روسیه را متحد میکند، به ویژه اینکه هر دو کشور در تلاش برای کاهش نفوذ آمریکا در منطقه هستند و از تعطیلی پایگاه هوایی ایالات متحده در قرقیزستان در سال ۲۰۱۴، استقبال میکنند. در عین حال، روسیه و چین برای گسترش نفوذ و پیشتازی در آسیای میانه در رقابت و رویارویی قرار دارند؛ علاوه براینکه پیشبرد برنامه آموزش افسران نیروهای مسلح کشورهای منطقه و فروش اسلحه برای مسکو و پکن از اهمیت بسیاری برخوردار است. البته روسیه به دلیل داشتن مراکز آموزشی نظامی پیشرفته، تا به حال در زمینه آموزشهای نظامی نقش اول را ایفا میکند.
همچنان سازمان همکاری شانگهای که علاوه بر روسیه، کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان در آن عضویت دارند، نقش مهمی را در راستای تلاش چین برای کاهش شکاف بین روسیه و چین بازی میکند. همچنان با وجود اینکه سطح برنامههای آموزش نظامی چین در مقایسه با روسیه، پایینتر است اما این کشور توانسته پس از روسیه، مقام دوم را در بخش آموزشهای نظامی در آسیای میانه از آن خود کند.
در نتیجه میتوان گفت که هرچند روسیه و چین از طریق روابط دوجانبه و سازمانهای متعددی که پکن و مسکو را با کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی سابق پیوند میدهند، هماهنگی و همکاری دارند، اما چنین به نظر میرسد که پکن سعی دارد ابتکارات خود را در منطقه به دور از مسکو توسعه دهد.
اهداف بلندپروازانه اردوغان در افغانستان
این در حالی است که در بحبوحه خروج نظامیان آمریکایی، نیروهای ترکیه کماکان در کابل ماندهاند و قصد دارند به کنترل فرودگاه این شهر ادامه دهند. رجب طیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه، به تازگی اعلام کرده که برای استقرار امنیت در فرودگاه کابل با آمریکا به توافق رسیده و پس از خروج کامل نیروهای خارجی این ماموریت را به صورت رسمی آغاز خواهد کرد. اردوغان اما تاکید کرد برای اجرای این ماموریت، آمریکا باید در امور دیپلماتیک، تدارکاتی و مالی از ترکیه حمایت کند و پاکستان و مجارستان نیز این کشور را همراهی کنند.
ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو در بروکسل از نقش جدید ترکیه در افغانستان استقبال کرده و بر اهمیت ترکیه و نقش اساسی که این کشور میتواند در افغانستان داشته باشد، تاکید کرده است. استولتنبرگ گفت، مذاکرات بین آنکارا و واشنگتن ادامه دارد و هنوز تصمیمی رسمی در این باره گرفته نشده است.
به دنبال دیدار بایدن و اردوغان یک هیات آمریکایی به آنکارا سفر کرد تا درباره تامین امنیت فرودگاه کابل با ترکیه رایزنی کند. پس از این رایزنیها اردوغان گفت: درباره چگونگی مسوولیت ترکیه در افغانستان و اینکه چه ماموریتی را میپذیریم یا خیر، تصمیمگیری کردیم.
اما آگاهان سیاسی و نظامی افغانستان درباره این ماموریت ترکیه در افغانستان باورهای متفاوت دارند. برخی از آنها این ماموریت را تنها در چارچوب یک توافقنامه محدود به امنیت پروازها و حفظ امنیت داخلی فرودگاه و پروزاهای بینالمللی برای سفرهای مقامات بلندپایه خارجی میدانند اما برخی دیگر باور دارند که اهدافی فراتر از هدف اعلام شده برای این ماموریت وجود دارد و آن رویای اردوغان برای گسترش نفوذ خود در افغانستان است.
سیاستگذاری عمومی اردوغان صرفا برای تبدیل ترکیه به قدرت بزرگ منطقهای و جهانی است. به باور کارشناسان، ادامه سیاستگذاری مداخلهگرای دولت اردوغان در سایر کشورها اکنون به ایستگاه سرنوشتساز افغانستان رسیده است. افغانستان یک وسوسه جدید برای تکمیل سیاستگذاری خارجی اردوغان در تسلط بر آسیای جنوبغربی است.
اکنون که ترکیه مدعی اداره و تامین امنیت فرودگاه کابل شده، نباید پیامدهای این سیاست را که بخشی از سیاستگذاری مداخلهگرای دولت اردوغان است ناچیز دانست، زیرا اداره فرودگاه بینالمللی کابل میتواند به مثابه مدیریت مطلق این فرودگاه و آغاز ترانزیت گسترده افراطگرایان حاضر در لیبی و سوریه به افغانستان باشد. در واقع ترکیه میتواند در پوشش اداره و تامین امنیت میدان هوایی کابل، به جابهجایی و انتقال افراطگرایان سایر مناطق به افغانستان اقدام کند و قدرت امنیتی خود را در افغانستان نیز مسلط سازد.
ترکیه که اکنون تنها ۵۰۰ نظامی در افغانستان دارد و بنا به گفته خلوصی آکار وزیر دفاع این کشور، قصد افزایش و اعزام نیروی نظامی جدید به افغانستان را نیز ندارد، برای حفظ جان همین تعداد نیروی نظامی خود نیازمند حمایت و پشتیبانی سایر بازیگران منطقهای است. در چنین شرایطی است که دولت ترکیه برای کاهش خسارات و تلفات انسانی نیروهای مسلح خود در افغانستان به افراطگرایان حاضر در لیبی و سوریه متوسل شده و تعداد زیادی از آنان را به افغانستان ترانزیت خواهد کرد. رویای ترکیه برای گسترش نفوذ در افغانستان و تاثیرگذاری بر معادلات منطقه، یکی از چالشبرانگیزترین و حساسترین اقدامات چند سال اخیر آنکارا است.
اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :