چالشهای ماندگار اقتصاد ایران
محمدقلی یوسفی * برای این که کشوری توسعهیافته باشد باید فضایی برای فعالیت بخش خصوصی وجود داشته باشد که در چارچوب قانون عمل کند و آزادی و مالکیت فردی اساس کار باشد. به طور کلی کشورها از طریق تولید میتوانند به توسعهیافتگی برسند و تولید نیز خود نیازمند آن است که در داخل از بسترهای مناسبی اعم از حاکم بودن قانون، وجود امنیت فردی و اجتماعی و در سطوح بینالمللی نیز از تعامل سازنده با دنیا برخوردار باشد. این مساله به تولیدکنندگان اجازه میدهد که هم سرمایهگذاران خارجی را جذب و هم مسیر ورود تکنولوژیهای جدید به کشور را هموار کنند. جذب سرمایهگذاری خارجی و تکنولوژیهای جدید برای کشور ایران که به شدت متکی به واردات، برای تولیدات داخلی است اهمیت دوچندانی دارد. بدون تعامل سازنده با دنیا نه امکان خصوصیسازی وجود خواهد داشت و نه امکان تولید داخلی. بنابراین داشتن تعامل سازنده با جهان یک اصل اساسی است که از طریق احیای برجام میتوان به آن دست یافت.
اگر بتوانیم از طریق برجام مسائل بینالمللی را حل و فصل کنیم و سایه شوم تحریمها را از سر اقتصاد کشور برداریم میتوانیم به افزایش رشد اقتصادی، افزایش واردات کالای واسطهای و سرمایهای و افزایش صادرات نفت امیدوار باشیم که نتیجه آن نیز در افزایش درآمد مردم، ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی متبلور خواهد شد. اما با وجود همه دستاوردهایی که برجام میتواند برای اقتصاد ایران داشته باشد برخی چالشها همچنان در اقتصاد ایران ماندگار باقی میمانند.
یکی از این چالشهای وجود یک دولت بزرگ و مقتدر است. در تمام کشورها دولت باید به دنبال برقراری نظم و قانون باشد اما ماهیت دولتها بهگونهای است که اگرچه در ابتدا به دنبال بهجای آوردن وظایف قانونی خود هستند اما قدرت آنها را وسوسه میکند تا از واقعیت وجودی خود فاصله بگیرند در نتیجه در حوزههای مختلف اقتصادی مداخله میکنند. از همینرو است که بسیاری از کشورها با مداخلات دولتی مقابله میکنند تا از دخالتهای زیانبار و بیرویه دولت در امور سیاستگذاری بکاهند. بزرگترین چالشی که اکنون ایران با آن مواجه است وجود یک دولت بزرگ مداخلهگرایانه است که این خود نیز دلایل متنوعی دارد. بخشی از این موضوع ریشه در فرهنگ مردمی دارد که گمان میکنند دولت حلال مشکلات آنهاست. تاریخ ایران نیز سرشار از تجربههای مشابهی است که نشان میدهد مردم همواره از حضور دولت در فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری و کمک به جامعه حمایت کردهاند. به عبارتی به طور تاریخی مردم عادت کردهاند که به دولتها وابسته باشند و دولت را یک ضرورت مطلق بدانند. این یکی از همان چالشهای ماندگار اقتصاد ایران است که در آن مردم به جای آنکه دولت را خدمتکار جامعه بدانند خود را مطیع و فرمانبردار دولت معرفی میکنند.
در طول تاریخ چون تجربه آزادی از ایران دریغ شده است قانون هیچگاه حاکم نبوده و دولتمردان هرچه گفتهاند شکل قانونی به خود گرفته است. بنابراین در خصوص آزادی فردی و حقوق اجتماعی در طول همه این سالها کمتر صحبت میشود. بنابراین دومین چالش ماندگار اقتصاد ایران بیتوجهی به قانون و تاکید بر شخصیتها بوده است به این معنا که در هر دورهای پادشاهان و قهرمانان و ناجیان و رهبران بودهاند که موفقیت را تضمین کردهاند که در این حالت به جای اینکه قانون بر دولت حاکم باشد دولتمردان از نبود قانون سوءاستفاده و با تکیه بر قانون حکمرانی کردهاند. این نگاه در طول سالهای مختلف و نسل به نسل ادامه یافته و همیشه تاکید بر این بوده که یک دست نامرئی از راه میرسد و مردم را نجات میدهد اما واقعیت این است که در کشورهای پیشرفته مردم و بخش خصوصی و مخترعین و مکتشفین و دانشمندان باعث ایجاد تمدن شدهاند نه قدرتمندان.
مساله دیگر وجود درآمدهای نفتی در ایران است که به مشکلی بزرگ و چالشی جدی در کشور تبدیل شده است. دلیل ریشهای این مساله نیز این است که درآمدهای نفتی مستقیما به خزانه دولت واریز میشود و دولت نیز با تکیه بر همین درآمدها مداخلات خود در اقتصاد را افزایش میدهد و بنابراین بخش خصوصی و آزادی فردی را محدود میکند. در صورتی که شرایط تحریم و محدودیتها را به این مساله اضافه کنیم میبینیم که با کاهش درآمدهای دولت مشکلات فقر و بیکاری دامنگیر اقتصاد خواهد شد. از برآیند این سه چالش پی میبریم که چرا اقتصاد ایران نمیتواند به آزادی و رفاه دست یابد. تا زمانی که جامعه به دنبال برطرف کردن این چالشها نباشد و یک بخش خصوصی قوی و نیرومند در کشور وجود نداشته باشد دولت نیز راغب نخواهد بود که تولید را گسترش دهد و تنها به تجارت تکیه میکند. دلیل این موضوع نیز این است که رونق تولید نیازمند بسترسازی و حاکمیت قانون، تضمین آزادی فردی و تامین بوروکراسی و همچنین مقابله با فساد است. تولیدکنندگان در مراحل مختلف تولید با بوروکراسیهای پیچیده اداری از وزارتخانهها تا گمرکات مواجه میشوند اما تجارت فرآیند سادهتری دارد که تنها با تبدیل درآمدهای نفتی به واردات ممکن میشود و آنان که مجوز واردات دارند را منتفع میسازد.
بنابراین تا زمانی که دولت قدرت داشته باشد تولید نیز رونق پیدا نخواهد کرد که در این صورت حتی اگر با امریکا و اروپا تفاهم نیز داشته باشیم چالشهای فوقالذکر در اقتصاد کماکان وجود خواهند داشت. اگرچه رفع تحریمها میتواند اقتصاد را رونق بدهد و باعث بهبود شرایط شود اما این مهم به تنهایی کافی نیست و برطرف کردن چالشهای بنیادی در ساختار اقتصاد ایران نیز باید در اولویت تصمیمگیری مدیران قرار داشته باشد.
* اقتصاددان
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :