سرمایه اجتماعی؛ کاهش یا افزایش؟
به گزارش جهان صنعت نیوز: البته برخی از جامعهشناسان بر این باورند که با کاهش محسوسی در اعتماد اجتماعی به ویژه در نزد رایدهندگان به روحانی مواجه شدیم، همین امر منجر به کاهش اعتماد مردم نسبت به دولت شده است. زیرا بخشی از کاهش اعتمادها به وعدههایی برمیگردد که در زمان انتخابات مطرح شده و انتظاراتی که شخص آقای روحانی، در شعارها و برنامههای انتخاباتی خود به مردم و به ویژه به رایدهندگان خودش، ایجاد کرده بود. همه این وعدهها، عملی نشده است. در آن زمان روحانی، وعدههایی مثل بهبود شرایط به مردم داد و تاکید بر این داشت که با تداوم فعالیت این دولت و انتخاب مجدد آن، شرایط جامعه رو به بهبود میرود ولی جامعهشناسان میگویند در عمل چنین اتفاقی رخ نداده است. در هر صورت منتقدان بر این باورند که دولت در چارچوب وعدههای انتخاباتی خودش به درستی عمل نکرده و عدم وفای به عهد، اتفاق افتاده است. البته با وجود فشارهای اقتصادی که کمر جامعه را شکسته کاهش سرمایه اجتماعی از نظر جامعهشناسان امری عادی تلقی میشود. چه بسا صرفنظر از این که دولت، به تنهایی مقصر باشد یا نباشد، نارضایتیها متوجه آن شد و به همین دلیل، دولت به یک سپر بلا تبدیل شده است. در نتیجه یک نوع یأس و سرخوردگی از دولت و شخص رییسجمهور، در بدنه رایدهندگان به وجود آمده است. بنابراین روحانی با ریزش رای و اعتماد مواجه شده است و شاید این امر ارتباطی با از بین رفتن سرمایه اجتماعی نداشته باشد و دولت جدید بتواند اعتماد و سرمایه اجتماعی را افزایش دهد.
با این تفاسیر گسست اجتماعی مفهوم علمی است که وقوع آن در هر جامعه به معنای زنگ خطری برای مسوولان آن است و میتواند موجب بروز بحرانهای اجتماعی جدی آن جامعه شود. اغلب جوامع، شامل گروه کثیری از شهروندان میشود؛ میتوان انتظار داشت که این شهروندان از جنبههای مختلف با یکدیگر متفاوت باشند. این تفاوت میتواند در جنبههای مختلفی همچون، سن، جنسیت، قومیت، دین و مذهب، وضعیت اقتصادی، یا رویکرد سیاسی افراد، خود را نشان دهد. اما برخی مواقع این تفاوتها باعث میشوند تا میان اعضای جامعه، فاصلهای در درک متقابل ایجاد شود و این تفاوتها تبدیل به صفبندیها و رقابتهایی شود که از آن به تعبیر «شکاف اجتماعی» یاد میشود.
«گسست اجتماعی» مرحله نهایی شکاف اجتماعی است که باعث میشود شهروندان به نقطهای برسند که دیگر قادر به همزیستی مسالمتآمیز با یکدیگر نباشند و در نهایت یک نظام اجتماعی دچار اضمحلال شود.
اوج رقابت بین دولتمردان
در همین رابطه دکتر تقی آزادارمکی، جامعهشناس به «جهانصنعت» گفت: تمام دولتها وقتی عرصه سیاست را ترک میکنند و آن را به رقیب انتقال میدهند، بازنده اعلام میشوند. فرقی نمیکند که دولت به پایان رسیده از لحاظ سیاسی و اجتماعی موفق بوده یا ناموفق. اصولا دولت پیروز انتخابات، دولت از صحنه خارج شده را بازنده اعلام میکند و همه گرفتاریها و نابهسامانیهای پیش آمده را به گردن دولت قبلی میاندازد. اینکه امروزه اصولگراها هر مشکلی که در کشور رخ داده از جمله کمآبی، کاهش اعتماد اجتماعی، بیدینی، بیحجابی و کاهش مشارکت اجتماعی را گردن دولت روحانی بیندازند، در ایران به شکل قاعده در آمده است. البته در کشورهای دیگر هم تقریبا این قضیه وجود دارد. چرا که وقتی بایدن رییسجمهور آمریکا هم وارد عرصه سیاست شد، ترامپ مقصر کمبودها شد. کماکان که همچنین موضوعی در دوران احمدینژاد هم هنگام ریاستجمهوری رخ داد و تقصیرها به گردن خاتمی افتاد و در دولت روحانی هم تقصیرها به گردن احمدینژاد افتاد. چنین بحثی به عقیده من قاعده رفتاری سیاسی است و راهکاری برای برونرفت از این مساله هم نداریم. بنابراین این امر یک کنش و داوری سیاسی است و ارتباطی با دانش و نظام کارشناسی ندارد. چه بسا دولت جدید برای کاهش فشارها همه کاستیها را گردن دولت پیشین بیندازد تا بتواند خود را برای ادامه فعالیتهایش بسازد.
وی افزود: روند سیاسی در ایران به گونهای دولتها را طراحی کرده که همواره دولتهای ضد هم معرفی میشود. اگر به مجموعه دولتهای بعد از انقلاب دقت کنید متوجه میشوید که اکثریت تک مکمل و ضد دولت قبلی بودند. چنین قضیهای شاکله سیاسی است، که شاید موجب میشود نظام سیاسی و دولت بتوانند به فعالیت خود ادامه دهند و هم تا حدودی مشارکت سیاسی جامعه را برای تغییر دولتها محفوظ کند. ولی اگر دولتهای قبلی به طور مکمل با هم کارها را پیش میبردند، آن زمان جامعه بر این تصور بود که تمام دولتها فاسد هستند. اما اینکه آیا ریشه گسست اجتماعی در دولت روحانی است یا ساختار سیاسی!؟ به عقیده من ریشه گسست اجتماعی در ساختار سیاسی است. جامعه ایرانی به گونهای طراحی شده که اساسا زمان به زمان گسستها و نابهسامانیهایش به بیرون درز پیدا میکند. تحولات سیاسی گسستهای اجتماعی را از جمله پیران و جوانان، مدافعان نظام و مخالفان نظام، مدرن و سنتی و بیدینها و با دینها فعالتر میکند.
در حال حاضر کمتر فردی در جامعه ایرانی وجود دارد که با همبستگی و انسجام عمل کند و سیاست را بسازد، سیاست را روی دوگانهها و تعارضها میسازند.
طبقه متوسط فاقد حمایت
این جامعهشناس درخصوص اینکه دولت روحانی کنشگران مرزی و نهادهای وابسته اجتماعی را عقیم کرده است، بیان کرد: حکومت اساسا با کنشگران مرزی مشکل دارد و این قضیه هیچ ربطی به دولتها ندارد. در نتیجه حکومت اساسا ضدطبقه متوسط است. زیرا طبقه متوسط، طبقهای است که از لحاظ استقلال و فرهنگ با دیگر طبقهها متفاوت است و از قضا طبقه متوسط بیشترین مشارکتهای مدنی و اجتماعی را دارند. اما حکومت با طبقه متوسط آشتی نیست. چهبسا همین اتفاقها در دولت خاتمی و احمدینژاد هم رخ داد بنابراین عقیم کردن کنشگران مرزی ارتباطی با دولتها ندارد بلکه حکومت آنها را به رسمیت نمیشناسد.
بیان حرفهای بیپایه و اساس
آزادارمکی درخصوص این دیدگاه که خسارت دولت روحانی بهخاطر کاربستهای الگوهای غربی در ایران و بهکارگیری نیروهای غربگرا در ایران است، اظهار کرد: اینکه برخی میگویند بیشترین خسارت دولت روحانی بهخاطر کاربستهای الگوهای غربی است کاملا اشتباه است. چهبسا در دولت روحانی و دیگر دولتهای قبلی هیچگاه الگوی غربی در جامعه بهکار گرفته نشده است. اگر قضیه برجام مدنظر است که اتفاقا آن هم به دستور رهبری بوده است و تمام حرفهای ضدبرجامی بیپایه و اساس است. به عقیده من بیان چنین حرفهای نشأت گرفته از فقدان نظام کارشناسی در کشور است. چرا که نظام سیاسی در ایران غیرکارشناسانه است و کشور به صورت غیرکارشناسانه مدیریت میشود به همین دلیل مشکلات بسیار است. اگر رییسجمهور هم دارای اختیارات و سواد کارشناسی باشد ولی افراد زیر دست او نظرات غیرکارشناسانه را بر کرسی بنشانند مشکلی در کشور حل نمیشود. مگر در این سالها مجلس چقدر مثمربهثمر بوده است!؟ مسوولان به صورت غیرکارشناسانه کشور را مدیریت میکنند.
کلام آخر
با این حال این نکته را باید در نظر گرفت که شکافها ممکن است با یکدیگر منطبق شوند؛ وضعیتی که میتواند باعث تشدید شکاف اجتماعی شود. تطبیق قومیت و مذهب و وضعیت اقتصادی، از جمله مواردی است که باعث تشدید شکافها در بسیاری از جوامع شده است. در نهایت باید گفت هرچند وجود برخی تفاوتها و شکافهای اجتماعی در هر کشور و دولتی، امری طبیعی است؛ اما گسست اجتماعی وضعیت نادری است که در صورت عدم تلاشهای منسجم و منظم توسط سیاستمداران برای کاهش شکافهای اجتماعی رخ میدهد و میتوان گفت با توجه به تحقیقات و آمارهای مختلف، کشور ایران دچار برخی معضلات و مشکلات اجتماعی است؛ اما اینکه برخی منتقدان مسوولیت وجود این گسست را به یکدگیر پاسکاری میکنند امری اشتباه است زیرا از لحاظ جامعهشناسی هیچ گسستی یکشبه رخ نخواهد داد.
اخبار برگزیدهلینک کوتاه :