آیندهنگری و چالش وجودی
کورش الماسی * به گواه انبوه و انواع چالشهای اجتماعی و ملی در عرصههای اقتصادی، روابط خارجه، بهداشت و درمان، آموزش، اشتغال، اخلاق سیاسی و… مدیریت کلان نیازمند بروز، کاربردی و کارآمد شدن است. بنا بر همه قواعد منطقی، هیچ «نظم سیاسی کلانی» نمیتواند با وجود این همه چالشهای اجتماعی و ملی «پایدار و کارآمد»، باشد. در جهان معاصر خرد بنیاد، جا و مکانی برای افراد، گروهها، ملتها و جوامع ناآشنا با «ابزار خرد» به عنوان کاربردیترین بستر یک نظم سیاسی «پایدار»، وجود ندارد.
این موجز تبیینی بسیار کلی و مختصر از رابطه انبوه و انواع چالشهای اجتماعی و ملی با امکان و خطر ناپایداری نظم مدیریت کلان است.
«تشخیص عینی شرایط اجتماعی و سیاسی، بستر اندیشهها، راهکارها و راهبردهای کاربردی و کمهزینه است.» از آنجا که شرایط عینی بنابر قواعد فرا ارادی، پیوسته در حال تغییر، تحول و تکامل است، اندیشهها و راهکارهای کاربردی، به ضرورت باید متحول و بهروزرسانی شوند.
افراد، گروهها، ملتها و نظامهای سیاسی که «درکی از پویایی» انسان و جامعه، نداشته باشند، بیتردید متحمل ناپایداری و هزینههای گزاف خواهند شد. در عصر معاصر برخلاف جوامع ابتدایی قرون پیشین، ارادههای(جمعی) مبتنی بر فهم و تشخیص شرایط عینی انسان، جامعه «زیستجمعی مبتنی بر همکاری» و جهان پیرامون کنونی «و نه» ارادههای مبتنی بر انواع تمایلات روانشناختی، آرمانها و اهداف رومانیک و آرمانهای متافیزیکی، خاستگاه نظامهای سیاسی توسعهیافته، کارآمد و پایدار، است.
حکمرانی مبتنی بر منافع جناحی و ارادههای گروهی و فردی، روش حکمرانی در قرون پیشین است. اینکه در جهان معاصر به دلایل بیشمار، هیچ نظم سیاسی با هر توان و امکانات «اتحاد جماهیر شوروی»، قادر نخواهد بود به شکلی پایدار، کارآمد و کمهزینه، یک کشور را مبتنی بر منافع جناحی و گروهی، مدیریت کنند. به همان دلیل که در عصر کنونی نمیتوان با شمشیر و نیزه، بقا و تداوم یک نظم سیاسی یا یک کشور را تضمین کرد، مدیریت یک کشور با اندیشهها، راهکارها و راهبردهای مبتنی بر منافع جناحی که روش رایج نظامهای سیاسی در جوامع ابتدایی قرون پیشین است، غیرکاربردی و در نتیجه پرهزینه و ناپایدار است.
دور از واقعیت نیست اگر اشکال یا ساختار حکمرانی در گذشته و حال را به دو نوع تقسیم کنیم: «حکمرانی پایدار و کارآمد»، مبتنی بر ارادههایی که ریشه در درک، تشخیص و پویایی شرایط عینی انسانها و جوامع دارند و «حکمرانی پرچالش و ناپایدار»، مبتنی بر برخی آرمانهای متافیزیکی و رویاگونه و انواع منویات جناحی، فردی و… .
تحولات سیاسی ساختاری میتواند مبتنی بر دو گونه: ۱- درونزا (مدیریت نشده یا بدون برنامه و صرفا مبتنی بر آزاد شدن هیجانات تودهها) و مبتنی بر تشخیص، درک، پذیرش و مدیریت ملی تحولات اجتماعی ۲- یا مبتنی بر انواع عوامل و اهرمهای بیرونی(خارجی) باشد.
تنها مسیر «ممکن» و کمهزینه، کارآمدی مدیریت کلان که شرط تداوم هر نوع مدیریت کلان (ساختاری) است، تغییر جهت از مدیریت مبتنی بر منافع گروهی و جناحی به مدیریت مبتنی بر منافع ملی(جمعی) است. به گواه شواهد تاریخی و تجربی بیشمار، نظامهایی که به هر دلیل نتوانند متناسب با تحولات عینی اجتماعی، کاربردی و متحول شوند، نمیتوانند کارآمد و در نتیجه پایدار باشند.
«پایداری یک نظم سیاسی» منوط به بروز و کاربردی شدن، مبتنی بر تشخیص عینی شرایط و تحولات اجتماعی و بینالمللی و نه جابهجایی کارگزاران از یک منصب به منصب دیگر یا تغییرات سطحی در برخی نهادهاست. به عبارتی، جابهجایی کارگزاران و تغییرات سطحی در برخی نهادها، منجر به «کارآمدی و پایداری» نظم مدیریت سیاسی نخواهد شد. بلکه فهم و تشخیص این حقیقت بدیهی و انکارناپذیر که در جهان معاصر خرد بنیاد، خلاف قرون پیشین، حکمرانی مبتنی بر منافع ملی(جمعی) «و نه» منافع جناحی تنها سازوکار کاربردی «به منظور پایداری و کارآمدی» یک نظم سیاسی است.
* پژوهشگر فلسفه سیاسی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :