آیا دره پنجشیر سقوط میکند؟
دکتر صلاحالدین هرسنی * دره پنجشیر نیز امروز همانند گذشته، تنها هسته مقاومت در برابر تسلط بیچون و چرای طالبان، در افغانستان امروزی شده است با این تفاوت که هسته امروزی این مقاومت به دست (احمد مسعود) فرزند (احمدشاه مسعود) رهبری میشود. اینکه چرا دره پنجشیر نتوانسته مانند سایر مناطق افغانستان سقوط کند ناشی از مختصات جغرافیای آن است. آنگونه که گفته شده است، این دره که اکثریت آنها از قومیت تاجیک هستند، در فاصله ۱۵۰ کیلومتری کابل در نزدیکی رشتهکوه هندوکُش قرار دارد. رود پنجشیر نیز این دره را تقسیم کرده و همچنین دره پنجشیر با کوههای پنجشیر در سمت شمال و کوههای موسوم به (کوهستان) در سمت جنوب، احاطه شده است. در تمام طول سال، قلههای این کوهها از برف پوشیده میشوند و همین مختصات نه تنها این دره را صعبالعبور، بلکه آن را تبدیل به یک کابوس برای مهاجمان میکند.
حال و با توجه به مختصات جغرافیایی دره پنجشیر و جنس اتفاقاتی که حول محور (احمد مسعود) در برابر طالبان در حال رقم خوردن است، پای این پرسش به میان میآید که دره پنجشیر نیز همانند سایر مناطق افغانستان به تصرف طالبان در میآید یا آنکه این هسته مقاومت با درایت و تدبیر احمد مسعود میتواند به رویاهای طالبان در تصرف تمام مناطق افغانستان پایان دهد؟
در نگاه نخست اینگونه به نظر میرسد که قرار است این دره (تاجیکنشین) به تنها مرکز سنتی مقاومت برابر ترکتازیها و سناریوی تصرفات طالبان مقاومت کند. منطق این گمانه نیز به جهت سوابق رویکردهای مقاومتی این دره به ویژه مقاومت ضدکمونیستی (احمدشاه مسعود) در زمان ریاستجمهوری (داود خان) و سپس در ماجرای تصرف افغانستان به ویژه کابل در سال ۱۹۹۶ قوت میگیرد. در واقع احمدشاه مسعود در سال ۱۹۷۹ توانسته بود با ایجاد یک جنبش مقاومت چریکی ضدکمونیستی هم حمایت آمریکا و هم حمایت پاکستان را به دست آورد و در سال ۱۹۹۶ نیز توانسته بود یک جبهه متحد از نیروهای ضدطالبان را در دره پنجشیر ایجاد کند که با آمریکا بر سر ایجاد جبهه موافقت داشت. اما ماجرای مربوط به تسلط طالبان بر افغانستان امروز درست روند معکوس را طی میکند و اتفاقات امروزی نه از جنس اتفاقات ۱۹۷۹ است نه از جنس اتفاقات ۱۹۹۶. در این اتفاقات جدید، هسته مقاومت دره پنجشیر به رهبری (احمد مسعود) نه تنها حمایت سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) را از دست داده است بلکه به لجستیک کمکهای نظامی و مالی طالبان در تسلط افغانستان به ویژه کابل تبدیل شده و از طرف دیگر در خلأهای نیروهای آمریکا به نظر میرسد که طالبان در سایه بربریت و توحش خود، قدرتمندتر و مجهزتر از گذشته برای تسلط کامل افغانستان و حتی تاسیس (خلافت خراسان) ظاهر شده است. بنابراین جنس طالبان امروزی که حاصل توافق ملاغنی برادر و زلمای خلیلزاد در توافقات دوحه است، با جنس طالبان گذشته رادیکالتر است و قطعا برنامههای بلندتری را در خلأ قدرت مرکزی افغانستان در اداره حیات سیاسی تدارک دیده است.
بعد تراژیک ماجرا آنجاست که منافعی که بازیگران واقعیتهای میدانی افغانستان به دنبال آن هستند، انگیزه طالبان در تصرف کامل افغانستان و در نهایت فتح دره پنجشیر را افزایش میدهد. در واقع منافعی که این بازیگران در افغانستان تعقیب میکنند، غیرهمگن، رقابتی و غیرهمسو است و بیشتر تلاشی است که برای ایجاد شرایط ناپایدار و بیثبات در افغانستان انجام میشود، چرا که این بازیگران به این نتیجه رسیدهاند که یک افغانستان پایدار به هیچوجه به نفع آنها نیست. در این رقابتها که بیشتر با هدف خنثیسازی اولویت و برنامههای راهبردی آمریکا از سوی ایران، روسیه و چین انجام شده است، طالبان با چراغ سبز ایران، روسیه و چین به ایجاد ارتباطاتی با آنها پرداختهاند که به نظر میرسد تلاشی برای مشروعیت دادن به طالبان باشد. آمریکا نیز با خروج نیروهای خود در افغانستان در پی برقراری تئوری آشوب در افغانستان و سپس بهانهای برای حضور در آسیای میانه برای مدیریت و کنترل بحران است.
تردیدی نیست که برقراری تئوری آشوب آمریکا در افغانستان به همراه سیاست سازش و مماشات ایران، روسیه و چین در مشروعیت دادن طالبان تا میزانی میتواند رویاهای احمد مسعود را بر باد دهد و رشتههای آن را پنبه کند. از طرف دیگر، هر گونه هدفمند شدن هسته مقاومت در پنجشیر بسته به حمایت مردمی است. صحنههای فرودگاه بینالمللی کابل و آویزان شدن مردم افغانستان به بدنه هواپیمای در حال (تیکآف) نشان داد که نمیتوان امیدی به تقویت مردمی هسته مقاومت دره پنجشیر داشت. در واقع ترس، فوبیا و کابوس مردم افغانستان از سیاست ارعاب و توحش طالبان سبب شد که دره پنجشیر نتواند اینبار همچون ائتلاف جبهه شمال در سال ۱۹۹۶ به عنوان هسته مقاومت در یک افغانستان تحت کنترل شدید طالبان تبدیل شود. بنابراین صرف ائتلاف امرالله صالح معاون اشرف غنی با احمد مسعود در استحکام و تقویت هسته مقاومت و گفتوگوهای معطوف به مذاکره عبدالله عبدالله و حامد کرزای با رهبران طالبان نمیتواند تضمینی برای تداوم هسته مقاومت در دره پنجشیر باشد. در واقع هسته مقاومت احمد مسعود با چهار مشکل اساسی روبهرو است. اول آنکه حمایت مردمی را به مانند سال ۱۹۹۶ ندارد. دوم آنکه هسته مقاومت احمد مسعود قائل به پذیرش تشکیل دولت افراطگرا و رادیکال در افغانستان نیست. سوم آنکه به نظر نمیرسد تمایل به مذاکرات ائتلاف احمد مسعود یعنی امرالله صالح، عبدالله عبدالله و حامد کرزای با طالبان برای عادیسازی شرایط و تقسیم قدرت معطوف به نتیجه باشد، چراکه طالبان جز به تصرف کامل افغانستان و تسلط بیچون و چرا بر قدرت رضایت نمیدهد و چهارم آنکه برخی از این چهرهها مانند عبدالله عبدالله و اشرف غنی متواری و حامد کرزای جاه طلب نه حل مساله بلکه بخشی از مساله در افغانستان هستند. در واقع عدم مفاهمه آنها در روندهای تقسیم قدرت و عدم وجود یک دولت مرکزی کارآمد موجب قدرتیابی دوباره طالبان شده است. حال باید منتظر ماند که آیا دره پنجشیر با درایت احمد مسعود و گفتمان معطوف به مذاکره با طالبان میتواند معطوف به نتیجه و ناجی افغانستان از کابوس طالبان باشد یا آنکه هسته این مقاومت به زودی همانند کابل و ارگ ریاستجمهوری فرو خواهد پاشید؟ به نظر نمیرسد که با توجه به شرایط موجود و جاری بتوان به حیات هسته مقاومت در جلوگیری از تسلط کامل طالبان بر افغانستان، امیدوار بود.
اخبار برگزیدهیادداشت
لینک کوتاه :