۳۸ درصد کودکان زیر خط فقر
به گزارش جهان صنعت نیوز: این گزارش که از سوی وزارت رفاه منتشر شده به بررسی فقر آموزشی در ایران و علل ایجادکننده آن میپردازد. بررسیها نشان میدهد که هرچند سوادآموزی در ایران روند رو به رشدی داشته، اما از کیفیت مناسبی برخوردار نیست، به طوری که دانشآموزان ایرانی در آزمونهای بینالمللی در ردههای پایین در بین کشورهای مختلف دنیا قرار دارند. سطح پایین استانداردهای مدارس و کیفیت معلمان در کنار عدم توجه کافی به آموزش پیش از دبستان و مناسب نبودن محیط خانه برای آموزش کودکان از علل اصلی سطح پایین کیفیت آموزش در ایران است. سطح پایین تحصیلات والدین و محیط نامناسب خانه برای آموزش نشان میدهد که اتکا بر آموزش از راه دور به شدت میتواند بر کیفیت آموزش اثرگذار باشد.
کمیسیون اروپا در سال ۲۰۱۵ فقر آموزشی را به معنی عدم دستیابی درصدی از جمعیت جوان به حداقل استانداردها در زمینه دسترسی به آموزش و بهرهمندی از آموزش تعریف کرده است. برای سنجش هر یک از این دو، شاخصهایی تعریف میشود:
الف) دسترسی به آموزش: سطح سواد فارغ از اینکه چه کیفیتی دارد، میزان دسترسی به آموزش را سنجش میکند. در سطوح اولیه نرخ باسوادی و آموزش ابتدایی به عنوان شاخصی برای دسترسی به آموزش در نظر گرفته میشود و با عبور کشورها از سطوح آموزش اولیه، سطوح بالاتر به عنوان آستانه دسترسی به آموزش تعریف میشود. با وجود بهبود وضعیت دسترسی به آموزش در ایران و افزایش نرخ باسوادی و دسترسی به آموزش ابتدایی همچنان در حدود ۳۰ درصد از جمعیت ۱۸ تا ۲۴ سال تحصیلات متوسطه دوم ندارند که این میزان بسیار بالاتر از متوسط کشورهای اروپایی (۳/۱۰ درصد) است.
ب) بهرهمندی از آموزش: پس از دسترسی به آموزش، بهرهمندی از آموزش مطرح میشود کــه در آن کیفیت آموزشهای دریافتی مهم است؛ یعنی صرف داشتن سواد ابتدایی یا متوسطه کافی نبوده و باید کیفیت آموزش دریافتی نیز سنجش شود. یکــی از شاخصهای قابل اتکا برای مقایسه استانها و شهرستانها و همچنین رصد تغییر کیفیت آموزش و یادگیری طی سالها، آزمونهای هماهنگ کشوری در پایان مقطع متوسطه دوم است. میانگین نمرات آزمون نهایی در تمامی رشتههای نظری در سال تحصیلی ۱۳۹۸- ۱۳۹۷، ۷/۱۲ است. دادههای استانی اختلاف ۶/۳ نمرهای را بین شهر تهران (با بهترین میانگین نمره: ۴۹/۱۴) و استان کهگیلویهوبویراحمد (با بدترین میانگین نمره: ۹/۱۰) نشان میدهند.
شاخصهای بینالمللی
متناظر با شاخصهای بینالمللی هم میتوان از نتایج آزمون بینالمللی تیمز و پرلز برای سنجش کیفیت تحصیلی و مقایسه بین کشوری استفاده کرد. نتایج آزمون تیمز و پرلز نشان میدهد که ایران در مقایسه با کشورهایی که در این آزمون شرکت کردند، وضعیت نامناسبی داشته و دانشآموزان ایرانی از کیفیت مناسب آموزش و یادگیری برخوردار نیستند. جدیدترین آزمون استاندارد این مرکز در دو درس ریاضیات و علوم (تیمز) در دو پایه چهارم و هشتم در سال ۲۰۱۹ در ایران برگزار شد. مطابق با دادههای درس ریاضیات پایه چهارم (و همینطور پایه هشتم)، ۳۲ درصد از دانشآموزان نمرهای کمتر از ۴۰۰ (کمترین سطح به عنوان آستانه فقر آموزش) دریافت کردند. این شاخص در سطح بینالمللی ۸ درصد است و ۵۰ کشور از ۵۸ کشور صلاحیت سنجش شده، از منظر این شاخص وضعیت بهتری نسبت به ایران دارند. به این ترتیب، در زمینه سواد و دسترسی به آموزش پایه (ابتدایی) نظام آموزشی در ایران عملکرد نسبتا مطلوبی از خود نشان داده است، اما در مورد آموزش متوسطه و به خصوص در زمینه کیفیت تحصیلی (دو زمینه مهم در تعریف فقر آموزشی توسط کمیسیون اروپا) شاخصها وضعیت نامطلوبی را نشان میدهند. در بررسی عواملی که منجر به فقر آموزشی میشوند، میتوان از دو دسته «عوامل مربوط به خانه» و «عوامل مربوط به مدرسه» نام برد.
مجموعه شاخصهای مربوط به خانواده و محیط خانه کودک نشان میدهد که درصد بالایی از کودکان ما در خانوارهایی زندگی میکنند که دچار فقر پولی (۳۸ درصد از کودکان زیر خط فقر در سال ۹۸) هستند. این رقم برای سال گذشته ۲۵ درصد است. دادههای هزینه- درآمد خانوار سال ۱۳۹۸ نشان میدهد که حدود ۵۰ درصد از والدین تحصیلات متوسطه دوم ندارند که این عدد برای سیستان و بلوچستان در حدود ۷۰ درصد است؛ دادههای تیمز و پرلز به ما میگوید که حدود ۲۵ درصد از دانشآموزان پایه چهارم در سال ۲۰۱۹ با کمبود منابع یادگیری در خانه مواجه هستند (رتبه ۶ از بین ۵۴ کشور). مجموعه این عوامل میتواند بر کیفیت یادگیری و دسترسی آموزشی کودکان بسیار تاثیرگذار باشد.
مجموعه شاخصهای مرتبط با مدرسه نشان میدهد که در کنار عوامل خارج از مدرسه، امکانات مناسب در مدرسه میتواند برای کودکان دچار فقر مالی و فاقد منابع یادگیری، نقش جبرانکننده و یاری دهنده ایفا کند؛ اما در شاخصهای مربوط به مدرسه نیز ایران وضعیت مناسبی در مقیاس بینالمللی ندارد. بر اساس دادههای آزمون تیمز، تنها ۲۶ درصد از دانشآموزان پایه هشتم تحت تعلیم معلمی با تحصیلات بالاتر از کارشناسی هستند که این شاخص در سطح بینالمللی رقم ۳۵ درصد را نشان میدهد و ایران رتبه ۲۲ از بین ۳۹ کشور را داراست؛ نسبت دانشآموز به معلم در ایران در دو مقطع ابتدایی و متوسطه اول بسیار بالاتر از متوسط جهانی است؛ تراکم کلاس در دو مقطع ابتدایی و متوسطه اول بالاتر از متوسط کشورهای OECD است.
شاخص تمرکز فقر نیز یکی از شاخصهای مهمی است که در بررسی عوامل موثر بر فقر آموزشی ناشی از مدرسه مورد بررسی قرار میگیرد؛ این شاخص نشاندهنده درصدی از دانشآموزان است که در مدارس با تمرکز فقر بالا (اگر بیش از ۷۵ درصد از دانشآموزان مدرسه در خانوارهای پنج دهک کمدرآمد زندگی کنند)، تحصیل میکنند.
دو دیدگاه در مورد فقر
در تعیین آستانه برای هر یک از شاخصها، در مورد فقر آموزشی نیز همچون فقر درآمدی، دو دیدگاه فقر مطلق و نسبی آموزش وجود دارد. در مورد فقر مطلق آموزشی از منظر مقایسهای بینالمللی بحث میکنند و بیسوادان را فقیر آموزشی تعریف میکنند. این شاخص شاید در کشورهایی که درصد بالایی از جمعیت کــه اصلا تحصیلات رسمی کسب نکردهاند، مفید باشد اما در کشورهایی که درصد بالایی از مردم تحصیلات رسمی دارند و باسواد هستند، کاربردی به نظر نمیرسد، ضمن آنکه سواد عملکردی و دارا بودن مدرک تحصیلی برای شمول اجتماعی و مشارکت در بازار کار در بسیاری از کشورها از درجه اهمیت بسیار بالاتری برخوردار است. در ایران و مطابق با آمار شاخصهای عملکردی وزارت آموزشوپرورش در پایگاه سازمان اداری استخدامی (۱۳۹۸) نرخ باسوادی افراد ۱۵ سال و بالاتر ۶/۸۷ درصد است که هرچند با میانگین کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا (۹۶ درصد در سال ۲۰۱۹) فاصله دارد، اما در حدود متوسط جهانی آن (۴۸/۸۶ درصد در سال ۲۰۱۹) قرار دارد.
از طرفی بررسی نرخ عدم برخورداری از مدرک ابتدایی در بین افراد ۱۷- ۱۲ سال نیز نشان میدهد که وضعیت کشور در این شاخص نیز راضیکننده است، چرا که مطابق با دادههای هزینه- درآمد خانوار (۱۳۹۸) تنها ۹۹/۰ درصد از کودکان ۱۷- ۱۲ ساله فاقد مدرک ابتدایی هستند و البته استانهای سیستانوبلوچستان، یزد، زنجان، قزوین و خراسانرضوی با نرخی بالاتر از ۵/۱ درصد بدترین وضعیت را دارا هستند. همچنین نرخ بازماندگی از تحصیل (که به معنای عدم ثبتنام کودک در مدرسه است) برای کودکان ۱۱- ۶ سال برای سال تحصیلی ۱۳۹۸- ۱۳۹۷ نرخ ۳/۱ درصدی را نشان میدهد که مقداری بسیار کمتر از نرخ ۰۲/۸ درصدی متوسط جهان و نرخ چهار درصدی «کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط» در سال ۲۰۱۹ است. مطابق با دادهای هزینه- درآمد خانوار ۱۳۹۸، ۹/۲۹ درصد از جمعیت ۲۴-۱۸ ساله در ایران (بسیار بالاتر از نرخ ۳/۱۰ درصد اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۹) فاقد مدرک تحصیلی متوسطه دوم هستند. دادههای استانی این شاخص نشان میدهد استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کردستان و گلستان بدترین وضعیت و استانهای مازندران، سمنان و تهران بهترین وضعیت را از نظر برخورداری از مدرک متوسطه دوم در بین افراد ۲۴-۱۸ ساله دارا هستند.
عوامل موثر بر فقر آموزشی و وضعیت ایران
فقر آموزشی با برخی از عوامل تعیینکننده اساسی، از جمله وضعیت اقتصادی- اجتماعی، زمینه خانوادگی، محیط یادگیری در خانه و عوامل مرتبط با مدرسه مرتبط است. به این ترتیب میتوان علل فقر آموزشی را ذیل دو مجموعه کلی عوامل مربوط به خانوار کودک و عوامل مربوط به محیط مدرسه دستهبندی کرد و بر اساس آن به تفصیل به هر یک پرداخت. مطالعات نشان میدهد که وضعیت اقتصادی-اجتماعی ضعیف خانوار بر مشارکت در آموزش تاثیر منفی میگذارد، درحالی که یک محیط حمایتی یادگیری در خانه بر رشد مهارتهای اساسی تاثیر مثبت دارد.
نرخ فقر پولی کودکان
تحقیقات حاکی از آن است که زندگی در فقر، در کودکی، با عملکرد تحصیلی پایینتر از متوسط همراه است که از مهدکودک آغاز میشود و تا دبیرستان گسترش مییابد و منجر به پایین آمدن نرخ اتمام تحصیل میشود. نتایج طرح سرشماری کودکان بازمانده، به راهبری معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز نشان میدهد که فقر مالی یکی از عمده دلایلی است که در اظهارات والدین، علت عدم حضور کودک در مدرسه عنوان شده است. شاخص ایجادشده برای نشان دادن این عامل، درصدی از کودکان (زیر ۱۸ سال) را نشان میدهد که در خانوارهای فقیر زندگی میکنند که با استفاده از دو معیار فقر مختلف اندازهگیری شده است. مطابق با دادههای پایگاه رفاه ایرانیان و بر مبنای شاخص فقر تعریف شده، در سال ۱۳۹۹، ۲۵ درصد از کودکان در خانوارهای فقیر زندگی میکنند. از منظر این شاخص و آستانه تعریف شده برای آن، بیش از نیمی از کودکان سیستان و بلوچستان در فقر زندگی میکنند. استانهای خراسانشمالی، گلستان، آذربایجانغربی و هرمزگان به ترتیب با مقادیر بالاتر از ۳۰ درصد در رتبههای بعدی قرار دارند. از طرفی استانهای یزد و تهران نیز با مقادیری کمتر از ۱۰ درصد بهترین استانها از نظر این شاخص هستند.
همچنین محاسبه این شاخص با استفاده از دادههای هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار ایران سال ۹۸ و شاخص فقر مشترک مرکز پژوهشهای مجلس و معاونت رفاه وزارت تعاون نشان میدهد که ۳۸ درصد از کودکان زیر ۱۸ سال در خانوارهای فقیر زندگی میکنند. دادههای هزینه- درآمد خانوار از سال ۹۰ نیز نشان میدهد که این نرخ در حال افزایش بوده است. مجموعه شاخصهای مربوط به خانواده و محیط خانه کودک نشان میدهد که درصد بالایی از کودکان ما در خانوارهایی زندگی میکنند که دچار فقر پولی و فقر منابع یادگیری در خانه هستند و این میتواند بر کیفیت یادگیری و دسترسی آموزشی کودکان بسیار تاثیرگذار باشد. ضعف امکانات یادگیری در خانه، احتمال بالای ناکارایی طرحهای آموزش از راه دور و متکی بر حمایت والدین (به خصوص در استانهای محروم) را در پی دارد. از طرفی شرایط نامناسب اقتصادی- اجتماعی خانوار برای تحصیل کودکان و وضعیت نامطلوب آموزشهای پیش از دبستان نشان میدهد که نرخ بالاتر از متوسط جهانی پوشش پیشدبستان در ایران، نباید برای نظام آموزشی راضیکننده باشد و با توجه به اهمیت آموزش کودک در سنین سه تا شش سال، باید تحصیل در این مقطع اجباری باشد.
شاخص کمبود منابع یادگیری در خانه، شاخصی است که به نوعــی شاخصهای پیشگفته (فقر پولی، عدم دسترسی تحصیلی والدین) را دربر گرفته و توسط مرکز بینالمللی تیمز و پرلز محاسبه میشود. این مرکز، ضمن ارزیابی علمی نمونهای از دانشآموزان هر کشور در دروس ریاضیات، علوم و درک مطلب مواردی از ویژگیهای خانواده و محیط خانه، مدرسه و معلمان را مورد پرسش قرار میدهد. یکی از این موارد با عنوان شاخص منابع یادگیری (آموزش) در خانه روی خروجی این مرکز قرار دارد که در اینجا از درصدی از دانشآموزان با منابع کم یادگیری (تعداد کم کتب عمومی و کتب کودک در خانه، وضعیت ضعیف تحصیلی و شغلی والدین) در خانه به عنوان یکی از نشانگرهای موثر بر فقر استفاده شده است. مطابق با دادههای ۲۰۱۹ آزمون تیمز، ۲۵ درصد از دانشآموزان پایه چهارم و ۳۱ درصد از دانشآموزان پایه هشتم منابع کمی برای یادگیری در خانه دارند. متوسـط بینالمللی این شاخص هشت درصد است و وضعیت ۴۸ کشور از ۵۴ کشور سنجش شده از منظر این شاخص بهتر از ایران است.
عوامل مرتبط با مدرسه
بسیاری از محققان عوامل مرتبط با مدرسه را نیز مهم ارزیابی کردهاند. مشخص شده که کمبودهای سیستم مدرسه گاهی حتی در نسبت با عوامل اقتصادی مهمترین مانع در مشارکت کودکان در مدارس است. از طرفی مدرسه میتواند برای کودکان دچار فقر مالی و فاقد منابع یادگیری، نقش جبرانکننده و یاریکننده ایفا کند. دستیابی و بهرهمندی شدیدا با محیط آموزشی و فضای آموزشی ایجاد شده از ناحیه دیگر دانشآموزان مدرسه مرتبط است. دانشآموزان از یک زمینه خاص خانوادگی وقتی در یک مدرسه با ترکیب اجتماعی مختلف وارد میشوند به سطح متفاوتی از دستیابی تحصیلی نائل خواهند آمد. در این باره گفته میشود که دانشآموزان غیرفقیری که در مدارس با تمرکز فقر بالا ثبتنام کردهاند محتملتر است که از دانشآموزان فقیری که در مدارس با تمرکز فقر کم تحصیل میکنند، به لحاظ تحصیلی عقب بمانند. بنابراین شاخص تمرکز فقر در بررسی چرایی کم بهرهمندی تحصیلی دانشآموزان یک مدرسه بسیار اهمیت دارد. در این گزارش با استفاده از دادههای در دسترس، این شاخص برای سه شهر تبریز، مشهد و هرسین که دادههای آن در اختیار بوده محاسبه شده است. به این ترتیب که هر مدرسه که بیش از ۷۵ درصد از دانشآموزانش در خانوارهای پنج دهک پایین درآمدی زندگی میکردند مدرسه با تمرکز فقر بالا تشخیص داده شده و تمام دانشآموزان آن مدرسه در نسبت تمرکز فقر قرار گرفتند. به عنوان مثال، اگر بگوییم شاخص تمرکز فقر در تبریز ۲/۱۳ درصد است، به این معناست که ۲/۱۳ درصد دانشآموزان در تبریز در مدارس با تمرکز فقر بالا تحصیل میکنند.
شاخص تمرکز فقر در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ (درصد)
شهر |
شاخص تمرکز فقر |
تبریز |
۲/۱۳ |
مشهد |
۲/۹ |
هرسین |
۳۲ |
نرخ اتصال به شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات که از نشانگرهای ارزیابی نظام آموزشوپرورش است، میزان دسترسی مدارس به شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات را نشان میدهد. شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات، شبکهای مبتنی بر قرارداد اینترنت (شبکه) به همراه سوئیچها و مسیریابها و مراکز دادهای و متناسب با نیاز آموزشی و تربیتی در محیطهای آموزشی است که به صورت درخواستهای دسترسی داخلی و اخذ اطلاعاتی که در مرکز داده داخلی نگهداری میشوند، به هیچوجه از طریق خارج مسیریابی نمیشود و امکان ایجاد شبکههای اینترنت، خصوصی و امن داخلی در آن فراهم میشود. بیشتر بودن این شاخص مطلوب است، زیرا امکان بهرهگیری بیشتر از منابع آموزشی و پژوهشی را در محیط مدارس فراهم میکند و به ارتقای بهرهوری نظام آموزشی کمک خواهد کرد. این شاخص کــه از تقسیم تعداد مدارس متصل به شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات بر تعداد کل مدارس حاصل میشود، مطابق با گزارش عملکرد وزارت آموزشوپرورش روی سایت سازمان اداری استخدامی (۱۳۹۸) نرخ ۷۴ درصد را برای کل کشور نشان میدهد. استانهای گلستان، خوزستان، چهارمحالوبختیاری و بوشهر با نرخ اتصال بیش از ۹۰ درصد بهترین عملکرد را از منظر این شاخص نشان میدهند. همچنین استان کهگیلویهوبویراحمد با نرخ ۳۰ درصدی و با اختلاف بسیار از بهترین استان و میانگین کشوری، بدترین وضعیت را دارد.
یکی از شاخصهایی که در چارچوب دسترسیپذیری و سهولت دسترسی به رایانه با اهداف آموزشی برای دانشآموزان اشاره دارد، نسبت تعداد دانشآموزان به رایانه است. این شاخص متاسفانه در ایران محاسبه نمیشود و بنابراین، در این گزارش از شاخص جایگزین «نسبت مدارس مجهز به کارگاه رایانه به کل مدارس» که سازمان اداری- استخدامی منتشر میکند استفاده شده است؛ یعنی نسبتی از مدارس که دارای کارگاه رایانه هستند. مقدار این شاخص در سال ۱۳۹۸، برای کل کشور برابر با ۷/۱۲ درصد بوده است. استانهای فارس، مازندران، اصفهان، زنجان و سیستانوبلوچستان از منظر این شاخص بدترین عملکرد (کمتر از سه درصد) را دارند و استانهای خراسانرضوی، تهران و مرکزی نیز بهترین عملکرد را ثبت کردهاند.
با توجه به شاخصهای سختافزاری و نرمافزاری مرتبط با مدرسه، به نظر میرسد که مدرسه میتواند بخشی از کیفیت پایین عملکرد دانشآموزان در آزمونهای بینالمللی را توضیح دهد. تراکم بالای کلاسها، نسبت بالای دانشآموز به معلم، نسبت بالای مدارسی که به کارگاه رایانه دسترسی ندارند، نشان از نسبت بالای مدارس غیراستاندارد دارد. علاوه بر کیفیت پایینتر از متوسط معلمان در ایران، تغییرات مکرر کتب درسی و عدم تطبیق معلمان با کتب درسی جدید، باعث کاهش کیفیت آموزش در ایران شده است. البته باید به این نکته توجه شود که شاخصهای مرتبط با مدرسه و قضاوت در مورد آنها را باید با نگاه به سایر شاخصها مورد سنجش قرار داد. برای مثال، در مدارسی که در آنها دانشآموزان به لحاظ منابع یادگیری در خانه ضعیف هسـتند، حتی نباید به دستیابی به استانداردهای مصوب ملی در زمینه شاخصهای مربوطه اکتفا کرد؛ این گروه از دانشآموزان نیازمند کیفیت بالاتری از عرضه آموزشی هستند.
در مجموع، مساله اصلی برای سیاستگذاری مناسب برای هر منطقه و استان، در ابتدای امر شناسایی فقر و نوع فقر آموزشی آن است. ضعفهای متولی نظام آموزشی در رصد و گزارشدهی فقر آموزشی به دو دسته کلی قابل تفکیک است: اول کمبودهایی که متوجه شاخصهایی است که در حال حاضر گزارش میشوند؛ در مورد برخی از شاخصها- مانند «نسبت کارکنان تخصصی» و یا «نسبت مدارس چندپایه»- مقادیر شهرستانی (یا بعضا استانی)توسط دستگاه متولی گزارش نمیشود. همچنین برخی از شاخصها-با وجود دادههای مورد نیازشان- در هیچ سطحی گزارش نمیشوند مانند شاخص بسیار مهم شعاع دسترسی. دوم، شاخصهایی که با وجود اهمیت در پایشهای جهانی فقر آموزشی و اهمیت تاثیر آنها در فقر آموزشی به طور کلی مورد غفلت نظام آموزشی قرار میگیرند، مانند شاخص کمبهرهمندی؛ بنابراین با توجه به وضعیت کشور از منظر شناسایی فقر آموزشی، مهمترین اقدام، بازنگری در شاخصهای مرتبط با عملکرد ستاد آموزشوپرورش و سازمان توسعه و نوسازی مدارس با تاکید بر شاخصهای ذیل مساله فقر آموزشی و جمعآوری و گزارش شاخصها تا پایینترین سطح (دانشآموز و مدرسه) است.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانلینک کوتاه :