دولت سیزدهم به اقتصاد چگونه نگاه میکند؟
مجید سلیمیبروجنی * چندهفتهای از تحویل کلید ساختمان پاستور به ابراهیم رییسی میگذرد. محمد مخبر به عنوان معاون اول رییسجمهور و کابینه ایشان نیز به مجلس شورای اسلامی معرفی شد. طی چند روز و هفتههای گذشته شاهد افزایش برخی امیدواریها برای ایجاد تحولات مثبت در عرصه اقتصاد کشور به عنوان کانون بحرانهای ایران امروز بودهایم. این در حالی است که تهدیدها و بحرانهایی هم پیشروی دولت و ملت به نمایش گذاشته شدهاند.
بسیاری از این تهدیدها هر چند از ژئوم رفتاری و عملکردی کابینه و وزرای پیشنهادی ناشی میشود لزوما نقطهضعف یا حاصل قصور و تقصیری از سوی آنان نیست، بلکه در بسیاری از موارد صرفا یک جهتگیری استراتژیک یا یک بینش و نگرش فلسفی در اعضای کابینه است که در جای خود محترم است، اما در ترکیب با شرایط و اقتضائات محیطی آسیبهای بسیار جدیای را متوجه اقتصاد ایران و معیشت ملت میکند.
دولت سیزدهم در روزهایی بر سر کار میآید که تنش ناشی از توسعه بازیهای جمع صفر در اقتصاد ایران که پیش از این به واسطه تحریمهای ظالمانه آمریکا به شدت تحت فشار قرار گرفته است، عاملی محدودکننده برای اعمال تغییرات جدی و اساسی به نفع اصلاحات ساختاری در نظام تخصیص منابع اقتصاد ملی و مناسبات تولید و تجارت است. در چنین شرایط سخت و متزلزلی ایجاد هژمونی و همدلی در مورد مشخصات نقشه راه اصلاحات اقتصادی و خلق همگرایی راهبردی میان بازیگران صحنه اقتصاد کشور برای حمایت از اقدامات اصلاحی مورد نیاز نه فقط یک امتیاز و تسهیلکننده بلکه یک ضرورت اجتنابناپذیر است. متاسفانه روند سیاسی یک تا دو سال گذشته و همچنین چگونگی انتخابات ریاستجمهوری که منجر به روی کار آمدن دولت جدید شد، طیف وسیعی از کارشناسان و متخصصان اقتصادی را دچار دلسردی و بیتفاوتی و به نوعی قهر سیاسی کرد و متاسفانه در کابینه معرفیشده نیز به این سرمایه اجتماعی نخبه عظیم توجهی نشد.
معمولا مغز سیاستگذاری اقتصادی دولتها را وزیر اقتصاد، رییس بانک مرکزی و سازمان برنامهوبودجه میدانند. البته بدیهی است که این سه جایگاه به دلیل اثری که روی سیاستگذاریهای اقتصاد کشور دارند، بسیار مهم هستند، اما در چند سال گذشته متوجه شدیم که همانقدر که این سه جایگاه دارای اهمیت هستند، وزیر امور خارجه هم میتواند تاثیرگذار باشد. مجموعه این افراد روی سیاستگذاری اقتصاد اثرگذار هستند اما در سوی دیگر وزرای اجرایی یا وزرای میدانی یا تصمیمگیران بخشی را هم داریم که نقش مهمی در چگونگی گردش کسبوکار دارند، از جمله وزرای صنعت، معدن و تجارت- جهادکشاورزی- تعاون، کار و رفاه اجتماعی- نفت و راهوشهرسازی.
آما آیا همه چیز برای رسیدن به یک اقتصاد پایدار و باثبات با همینها به دست میآید؟ جواب خیر است چون در نظام حاکمیتی کشورمان، از دولت فراتر نهادهای زیادی داریم که میتوانند بر روند اقتصادمان اثرگذار باشند. نهادهایی همچون مجلس شورای اسلامی، ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، قوه قضاییه و… که پایههای اصلی ساختار سیاسی هستند. پس با اطمینان میتوانیم بگوییم آنچه میتواند کشور را در یک ریل صحیح اقتصادی به پیش ببرد، هماهنگی همه این نهادها با مجموعه دولت است.
اقتصاد ایران اسیر ابرچالشهاست و اگر برای آنها هرچه زودتر فکر اساسی نشود و اصلاحات بنیادین و ساختاری در پیکره اقتصادمان صورت نگیرد، اوضاع سختتر و پیچیدهتر هم خواهد شد و شاید آن موقع مدیریت کردن تبعات اجتماعی و سیاسیاش به این راحتی، مقدور نباشد. باید بپذیریم که وضعیت اقتصادی ایران از فضایی که بتوانیم در داخل کشور و بدون نگاه به ظرفیتهای بینالمللی و ارتباطات با دنیا در مسیر اصلاح و توسعه اقتصاد پیش برویم، امکانپذیر نخواهد بود. ما پتانسیلهای داخلی بسیاری داریم، اما این ظرفیتها وقتی نتیجه مطلوب و بهینه میدهد که بنگاه ما در عرصه بینالملل یک نگاه منطقی، متعادل و مبتنی بر عزت، حکمت و مصلحت باشد. ضمن اینکه استقلال و منافع ملیمان محفوظ بماند.
در حال حاضر باید امیدوار باشیم که تیم بینالمللی دولت سیزدهم بتواند رویکردی متعادل و سازنده با اخذ یک دیپلماسی معقول در پیش بگیرد تا بلکه بتواند مسیرهای اصلاح و توسعه اقتصادمان را خیلی سریع فراهم کند. مردم و به خصوص دهکهای پایین این روزها نگران تورم هستند و تمام امیدشان به این است که دولت رییسی طی چند ماه آینده بتواند آن را مهار کند. تجربه دولت حسن روحانی مردم را به این نتیجه رساند که مساله تغییر افراد نیست، مساله تغییر رویکرد در ساختار سیاسی است.
متاسفانه دولت جدید سرمایه اجتماعی لازم را پشتسر خود ندارد و کابینه معرفیشده نیز اکثرا ناشناخته هستند و کسی از رویکردشان اطلاعی ندارد و این مسائل برای کارشناسان و مردم نگرانی ایجاد کرده است. متاسفانه در صحبتهای برخی از وزرای جدید دیدهایم که نگاه جدی به روابط بینالمللی و مساله کرونا ندارند و آنها را کماهمیت جلوه میدهند. این نگاه نمیتواند بر مبنای واقعیتهای امروز کشورمان باشد.
بنابراین نگرانکنندهترین موضوع ابتدا عدم باور به ناگواری و شکننده بودن شرایط در میان اعضای کابینه دولت و سپس عدم باور به ضرورت تجدیدنظر جهت بهبود روابط بینالملل با جهان است. ما باید قبول کنیم که با دیوارکشی دور کشورمان و جنگ و درگیری با دنیا و غرب نمیتوانیم اقتصادمان را زنده نگه داریم و حداقل رفاه نسبی را برای مردم فراهم کنیم. دوران آزمون و خطا دیگر گذشته و کشورمان بابت سعی و خطاهای گذشته تاوان بسیاری داده است. ما امروزه مشکلات بزرگی مانند فروش نفت داریم که تا چند سال پیش وجود نداشت. هم بازارهای جهانی متقاضی بودند و هم قیمتهای جهانی به نسبت خوب بود. ولی امروز همه آنها از دست رفتهاند. امروز حاکمیت و دولت سیزدهم باید از تجربه چهار دهه گذشته به خوبی استفاده کنند و فرصتها را بیش از این از دست ندهند. مقوله خودکفایی بدون ارتباط با دنیا دیگر جواب نخواهد داد. حاکمیت با ۴۳ سال تجربه دیگر امکان سعی و خطا را ندارد و اگر بخواهد همچنان بر همان مسیر قبلی اصرار بورزد به فاجعه منتهی خواهد شد، ضمن اینکه جامعه هم دیگر مشکلات رخ داده و تورمهای سنگین و… را به پای خطای سهوی نخواهد گذاشت. عصبانیت درونی مردم از شرایط موجود را نباید نادیده گرفت. گاهی زود دیر میشود.
* کارشناس اقتصادی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :