تهران شهری برای موتوریها
بهزاد طهماسبی * با کاهش نسبی شعلههای سوزان کرونا در یکی، دو هفته اخیر، کف خیابانهای کلانشهرها دوباره به صحنه رویارویی ستیزهآمیز سواره و پیاده تبدیل شده است. این ترافیک بههمتنیده و ملالآور در تهران و چند کلانشهر دیگر در حالی رمق شهروندان را گرفته که هنوز درب مراکز آموزشی، مدارس و دانشگاهها نیمهباز است و به استناد گفتههای مسوولان امر به زودی رفتوآمدهای آموزشی هم از سرگرفته خواهد شد. پاییز دلربا و جاذبههایش برای ساکنان شهرهای بزرگ موسم به صدا درآمدن زنگ خطر هم هست؛ وارونگی هوا و اجرای طرحهای اضطرار و پهن شدن چتر خاکستری روی آسمان دودآلود شهرها.
البته شاید با وزش باد مناسب و نزول باران رحمت الهی در روزها و ماههای پیشرو کمی از وخامت اوضاع کاسته شود اما یقین داشته باشید خطر چابکسواران بیپروا در خیابانها و پیادهروها از آنچه در ذهن دارید به شما نزدیکتر است. گویی با آغاز روز زنگ مسابقه برای هزاران راکب جان بر کف موتورها به صدا درمیآید و شما پای در میدانی گذاشتی که از هر سو در محاصره موتورسواران هستی. در میان این کلاف سردرگم هیچیک از کاربران وسایل نقلیه و حتی عابران در امان نیستند. کسبوکار گروه کثیری از مردمی که در شهر میبینی وابسته به کار با موتور و یا مسافرکشی با خودرو شخصی شده و معاش آنان در گرو همین مبارزه بیامان در کف خیابانهاست.
به احتمال قوی ارتباط تنگاتنگی میان فشارهای اقتصادی، بیکاری و تورم موجود در جامعه و صف ورود روزافزون موتورسواران در پوشش پیکهای موتوری وجود دارد. در پی این هجمه تمامعیار موتورسواران با چاشنی کسبوکار به عرصه خدمات شهری بایدها و نبایدها از دیدگاه مدیران و مسوولان شهری از حد تئوری و حرف فراتر نمیرود و چالشهای این بخش سالهاست که به قوت خود پابرجاست. ردپای کرونا هم در یکی، دو سال اخیر در وخامت مضاعف این آشفتگی پیداست، به عبارتی با تعطیلی بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و افزایش هزینهها، پیکهای موتوری و به اصطلاح بیرونبرها به جمع کاربران سنتی موتورسیکلتها پیوستند.
همزمان با شیوع کرونا و تبعات فاجعهبار اقتصادی، اجتماعی و… شاهد نرمش و مماشات بیشتری از طرف متولیان آمدوشدهای شهری نسبت به موتورسواران متخلف بودیم. فرهنگ استفاده اجباری از کلاه ایمنی برای موتورسواران به تدریج رنگ باخت و راکبان گریزپا با حداقل ایمنی آزادانه راه خود را به خیابانها باز کردند.
دیگر حتی استفاده دکوری کلاه ایمنی روی فرمان موتورسیکلت هم از مد افتاد و باکسهای حمل غذا و کالا در باربند موتورها جا خوش کرد. ایمنی نسبی جمع کثیری از موتورسواران قربانی نان شبی شد که گاهی نهتنها نانی در پی نداشت بلکه مصدومیت، ازکارافتادگی و مرگ دلخراش را به ارمغان آورد. آسیبپذیرترین اقشار در معرض مخاطراتی هستند که خواسته و ناخواسته حاصل نادیده گرفتن قانون را به بدترین شکل ممکن تجربه میکنند و این به معنای تحمیل هزینههای غیرقابل جبران به خانواده و جامعه است.
شاید با برنامهای جامع حداقل بتوان صاحبان کالا، خدمات و به ویژه اغذیهفروشان را که جمع کثیری از موتورسواران را به خدمت گرفتهاند، ملزم به تبعیت از قانون ایمنی موتورسواران کرد و به جای برخوردهای فیزیکی و بگیروببندهای کف خیابان و میادین با موتورسواران سهلانگار، نسبت به ساماندهی فعالیت صنوف مرتبط با موتورسیکلت، نظم و انضباط و ایمنی را جایگزین هرجومرج و آشفتگی و حوادث مترتب آن کرد.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :