عزتالله ضرغامی و چاهی که به آب نمیرسد
محمد تاجالدین * 10 سال رییس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بود اما همه میدانستند دوست دارد جلوی دوربین باشد؛ نه جزو عوامل پشت صحنه.
عزتالله ضرغامی از آن دست مدیرانی است که در چند سال گذشته و با افزایش فعالیت شهروندان در شبکههای اجتماعی، رفتاری به اصطلاح جوانپسند داشته و سعی دارد خودش را همرنگ جماعت کند؛ تلاشی که مشخصا راه به جایی نبرده و نمیبرد. رییس سابق سازمان صداوسیما و کاندیدای بالقوه و همیشگی پست ریاستجمهوری، وقتی از صحنه رقابتها کنار کشید، میدانست سهمی از دولت آینده خواهد داشت؛ دولتی که بیشتر شبیه یک شرکت سهامی خاص است نه مجموعهای منسجم و دارای برنامه.
این سهمخواهی نهایتا به آنجا منجر شد که ضرغامی بدون هیچ پشتوانه علمی و مدیریتی به پست وزارت میراث فرهنگی و گردشگری رسید.
زمانی که نمایندگان مجلس قبل پای خود را در یک کفش کرده و با اصرار، سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی را تبدیل به وزارتخانه کردند، توجیحشان این بود که این سازمان حیاط خلوت دولت است و نمایندگان نظارتی بر عملکردش ندارند.
حالا اما این وزارتخانه تازه، یک مرحله عقبتر رفته و تبدیل شده به میزی برای هِبه به شرکای سیاسی غیرمتخصص و البته شکستخورده. ضرغامی پس از واگذاری پست مدیریت موزه فرش به فردی عجیب که حتی لفظ غیرمتخصص هم برای شخصیت و عملکردش ترکیب دهانپرکن و زیادی است، حالا به سراغ تعیین و تکلیف حریم آثار باستانی رفته است.
همه میدانیم- البته به جز آقای ضرغامی- کشور درگیر خشکسالی است. تعداد رودخانهها، تالابها، دریاچهها و سدهای خشکشده در دو سال گذشته از حساب در رفته است. نابودی جنگلها، استفاده بیرویه از آبهای زیرزمینی، احداث سدهای بدون کارشناسایی و نامدیریت منابع آب، کشور را به مرز بحران رسانده و همه نگران آینده هستند.
در این شرایط و در حالی که انتظار میرود سال پربارشی هم در پیش نداشته باشیم، ضرغامی پس از سفر به شیراز گفته باید ضوابط تعیین محدوده حریم آثار باستانی تغییر کند تا مردم بتوانند به زندگی و کارشان برسند و در پاسارگاد با برداشت از چاههای آب، کشاورزی کنند.
نگارنده چند سال پیش برای تهیه گزارشی از فرونشستهای دشت مرودشت راهی شیراز شد. آن زمان شایعه شده بود زمینهای اطراف تخت جمشید دچار فرونشست شده و اوضاعش خوب نیست؛ شایعهای که متاسفانه حقیقت داشت. مرودشت که جایگاه تمدن ایران باستان و جلوه شکوه تاریخ این کشور است، خشکیده، زمینهایش ترک برداشته و هر لحظه منتظر فاجعه است.
اما نکته تاسفآور، ادامه برداشت غیراصولی آب از منابع زیرزمینی و همچنین کشت ذرت و برنج در استانی است که خطر فرونشستهای پیدرپی بیخ گوشش قرار دارد؛ خطری که فقط مختص به آثار باستانی چون تختجمشید، نقش رستم و مقبره کوروش نیست، بلکه جان شهروندان ساکن منطقه را هم تهدید میکند. (میزان فرونشست در استان فارس سالانه ۵۴ سانتیمتر و ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی است!)
این دست رفتارها که بین اصولگرایان مرسوم است، ریشه در تجربه بروز و ظهور احمدینژاد به عنوان سیاستمداری پوپولیست دارد. ضرغامی و امثال ضرغامی شبها قبل از خواب، به این فکر میکنند که اگر احمدینژاد با طرح شعارهای دهانپرکن، دادن وعدههای بدون پشتوانه و توخالی و همچنین حرکات عجیب و غریب توانست رییسجمهور شود، چرا آنها نتوانند؟!
شاید در مجموع خواب و خیالشان درست باشد اما شرایط با ۱۶ سال پیش تفاوتهای بسیاری دارد. کشور دیگر توان و تحمل سوءمدیریت و خرابکاری ندارد. به عنوان مثال در همین موضعگیری آخر، ممکن است حفر چاههای بیشتر در آن منطقه و برداشت غیراصولی از منابع زیرزمینی، ظرف مدت چند ماه به فاجعه منجر شود.
کشور به نقطهای رسیده که نمیتواند آزمون و خطا و دادن وعده توسط سیاستمداران ورشکسته را تحمل کند. آقای ضرغامی اگر به دنبال کندن چاه در پاسارگاد و بعد از آن استفاده تبلیغاتی از آن است، باید بداند این چاه به آب نمیرسد بلکه خاکستر نصیبش میکند.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :