تهران و آمریکا در فاز مفاهمه و حرکت در مسیری درست
دکتر صلاحالدین هرسنی * بالاخره و پس از آخرین مرحله از نشستهای وین، شاهد آمادگی و قرار گرفتن تهران و واشنگتن و همچنین تروئیکای اروپایی در فاز مفاهمه و رسیدن به درک مشترک در سیاست احیای برجام هستیم. بنابراین اگر عزم مقامات تهران و واشنگتن در سیاست احیا و حفظ برجام جدی باشد که به نظر میرسد اینگونه است، باید نشست آینده و نشستهای محتمل دیگر را همانند نشست ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵، نقطه عطفی در سیاست احیا و حفظ برجام بدانیم. تحت این شرایط، تردیدی وجود ندارد که رسیدن به درک مشترک در نشستهای آتی، تابعی از انعطاف و نرمش و همچنین وجود هیچگونه پیششرطهاست و اگر میزانی از نرمش و انعطاف در سر میز مذاکره مشاهده نشود و یا بروز ننماید و پیششرطها جای منطق مذاکره را بگیرند، طبیعی است که آنها در مرحله پیشابرجام و یا همان نقطه صفر و (تنش صد) قرار گیرند. البته بروز و ظهور برخی تغییرات در وضعیت و شرایط راهبردی و راهکنشی طرفین، یک دلیل عمده برای قرار گرفتن طرفین در فاز مفاهمه و میز مذاکره برای احیا و حفظ برجام است، چراکه دولت بایدن به این درجه از آگاهی رسیده که با ادامه مسیر ترامپ، به نتیجه بهتری نمیرسد. ضمن آنکه بایدن و وزیر امور خارجهاش آنتونی بلینکن، سخت به این نکته واقفند که سیاست کارزار فشار حداکثری در قبال صبر حداکثری تهران به شکست انجامیده و ادعای آمریکا برای اعمال «مکانیسم ماشه» هیچگاه در مجامع بینالمللی پذیرفته نشد و در عمل و نظر، بطلان آن اعلام شده است. افزون بر این، چه بایدن و چه بلینکن آگاهند که چندین دور مذاکرات در وین برای برجام در اوایل سال جاری شکست خورده و آنگونه که از سطح برداشتها و افق نگرشهای آنان پیداست لزومی ندارد که اختلافنظرها در مورد توالی اقدامات متقابل، لغو تحریمهای آمریکا و موارد دیگر، حل نشده باقی بمانند. به همین خاطر بود که بایدن گامهای نمادینی را به بهانه قرار دادن ایران در شرایط ذهنی و ادراکی بابت لغو تحریمها در حوزههایی چون خودروسازی، کشتیرانی، بیمه، فولاد و آلومینیوم در دستور کار قرار داد و با روشن نگه داشتن چراغ سبز به سوی ایران، از معضل تعارف و قاعده بازی (اول تو) عبور کرد. در این سوی ماجرا ایران نیز با کاهش تعهدات برجامی توانست این پیام را به واشنگتن مخابره کند که دستش در قبال پروژه ایرانآزاری و امحای برجام خالی نیست و با تعلیق موقتی از تعهدات خود در پروتکل الحاقی یا همان (پادمان هستهای) توانست راهبرد (گریز هستهای) را به منظور موازنه تهدید و وحشت، در قبال واشنگتن و تروئیکای اروپایی برجام برای رسیدن به درک مشترک و آمدن دوباره به پای میز مذاکره فراهم کند. در این میان، باید خاطرنشان کرد که آنچه سبب میشود کشورها به توازن روی آورند، میزان تهدیدی است که درک میکنند. به عبارت دیگر، موازنه تهدید را باید تابعی از درک و احساس تهدید دانست. بر این اساس، افزایش قدرت یک دولت آن هم از رهگذر پروژه و قابلیتهای هستهای، به افزایش احساس تهدید از سوی دیگران و بهکارگیری اقدامهای موازنهای میانجامد. به این ترتیب آمادگی واشنگتن و تروئیکای اروپایی برجام را باید نتیجه درک تهدیدی چون «گریز هستهای» از سوی تهران دانست. حال با توجه به فراهم شدن همه شرایط ذهنی و ادراکی امر مفاهمه و مذاکره، مانعی که بیش از همه میتواند در شرایط جدید مشکل ایجاد کند، افزونطلبی و زیادهخواهیهای خارج از عرف و برنامه امر مذاکره است. در این ارتباط چه تهران و چه واشنگتن و تروئیکای اروپایی برجام، افزونطلبی و زیادهخواهیهایی را میتوانند دستمایه تاخیر و تعلیق امر مذاکره قرار دهند. در این ارتباط، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه دولت رییسی قویا تاکید کرده است که از «نقطه وین» وارد مذاکره نمیشویم. معنی و مفهوم این موضع دستگاه دیپلماسی این است که عندالزوم برای مذاکره نیازمند درافکندن طرح تازهای بر مبنا و معیارهای ایران هستیم، چراکه ایران در یک شرایط نامتوازن و بر اساس دیپلماسی اجبار و تقاعد، برجام را پذیرفت و همواره متعهد به برجام بوده و حتی از زمان خروج واشنگتن از برجام کوشید از طریق راهحلهای دیپلماسی، برجام را حفظ کند و از منافع آن بهرهمند شود. اما تروئیکای اروپایی برجام فارغ از استقلال عمل، تعهدات خود را به تصمیمات واشنگتن گره زد و هیچ اقدام ملموسی برای حفظ برجام انجام نداد و در مفهوم دقیق خود، به بیعملی و حتی بدعملی روی آورد. اما عوامل بازدارنده تعلیق و تاخیر امر مذاکره از طرف واشنگتن و تروئیکای اروپایی برجام به نظر میرسد که جدیتر است. قطعا مقامات تهران میدانند که اگر در نشستهای آتی بر سر خواستههای خود سرسختی نشان دهند، چه واشنگتن و چه اعضای اروپایی برجام، برنامههای بالستیکی موشکی و رفتارهای منطقهای ایران را دستمایه ایرانآزاری و عقیمسازی و در نتیجه امحای کامل برجام میکنند. حال با توجه به تمامی جوانب امر در مذاکرات آینده، ایران بهتر است به جای مذاکره با اروپا، مذاکره مستقیم با آمریکا را در دستور کار قرار دهد، چراکه اروپا قطعا مواظب منافع خود در قبال آمریکا در نزدیکی با ایران است و هراس از آن دارد که شاید به جهت نزدیکی با ایران، مورد مجازات اقتصادی واشنگتن قرار گیرد. در سطح دیگر مسائل اقتصاد ایران اقتضا میکند که تهران بخواهد با تن دادن به یک «نرمش قهرمانانه»، مناقشه خود با واشنگتن و غرب را کاهش دهد، چراکه حال اقتصاد ایران خوب نیست، اعتراضات ادواری را پایانی نیست، گرانی و تورم و ناامیدی از آینده و شرایط کرونایی حال مردم ایران را ناخوش کرده است. در غائله حمله سایبری به سامانههای سوخترسانی دیده شد که چه شوک و تکانه بزرگی بر جامعه و افکار عمومی وارد شده است. از منظر سیاست خارجی نیز شرایط به نفع ما نیست. رفتارهای مسکو و پکن در قبال ما فرصتطلبانه و منفعتجویانه و سینوسی است. نفتالی بنت نخستوزیر تلآویو، همواره درصدد اغوای واشنگتن بر سر برهم زدن برجام و پیوسته در حال یارگیری و ائتلافسازی علیه ایران است و بر پروژه عادیسازی روابط محافل کلاسیک دنیای عرب با اسراییل تاکید میکند. مرزهای شمال غربی ایران دستخوش ماجراجوییهای نوعثمانیگرایی رجب طیباردوغان و سیاست پانترکیسم و تجزیهطلبانه رییسجمهوری متوهمی چون الهام علیاف شده است. در مرزهای شرقی نیز پاکستان به همراه چین و با قدرتیابی دوباره طالبان به دنبال برقراری تئوری آشوب است و برقراری (امارت اسلامی) در خراسان در زمره آمال و آرزوهای آنان قرار گرفته است. در منطقه غرب آسیا نیز بوی بهبودی اوضاع به مشام نمیرسد. در لبنان دولت تکنوکرات نجیب میقاتی موافقتی با نقشیابی ایران در کنار حزبالله ندارد و در عراق نیز نتایج انتخاباتی پارلمانی این پیام را به ایران مخابره کرده که «ایرانستیزی» جریان سائرون جای «آمریکاستیزی» مقتدی صدر را گرفته و شاید ما باید شاهد چرخش احتمالی بغداد در قبال ایران باشیم. آنسوتر، میل به مذاکره از سوی مقامات ریاض با ایران نیز بیشتر ابزارگرایانه و فرصتطلبانه آن هم متاثر از تغییر در ژئوپلیتیک منطقه است. بنابراین ایران از رهگذر مذاکره مستقیم و البته سالم با آمریکا بهتر میتواند به نتایج لازم راهبردی خود نائل آید.
* کارشناس مسائل بینالملل
لینک کوتاه :