اقتصاد بیمار ایران چشمانتظار رفع تحریمها
مجید سلیمیبروجنی * با گذشت حدود سه ماه از روی کار آمدن دولت ابراهیم رییسی، حال و هوای سیاست خارجی دولت او نشان داد که برخلاف مناظرات انتخاباتی خردادماه، پرونده هستهای آن چنانکه باید با دولت سیزدهم سر سازگاری و صلح ندارد.
مذاکرات هستهای بعد از نزدیک به دو دهه کشمکش همچنان برای فعالان اقتصادی به مثابه گره کوری است که باید در تصمیمگیریها لحاظ شود. شاید هیچ کلمهای به اندازه «گره» در ترسیم وضعیت امروز اقتصاد ایران گویا و واضح نباشد. تورم، توقف رشد اقتصاد در دهه اخیر، مواضع تجاری، بیکاری گسترده، مهاجرت نیروی کار متخصص، مشکلات رنگارنگ بانکی، ورشکستگی آبی، آلودگی هوای کلانشهرها و صدها گره ریز و درشت دیگر اقتصاد ایران را در بند کشیدهاند.
میراث دولت حسن روحانی برای ابراهیم رییسی تقریبا روشن است و آن برجام بود؛ موفقیتهای ابتدایی این توافق تا پیش از خروج آمریکا از آن در دوره دونالد ترامپ که پس از یکسال، از این توافق خارج شد. در همان مدتی که برجام پابرجا بود، آثار مثبت خود در زمینه اقتصادی را برجای گذاشت اما بسیاری از آنها به طور کامل به نتیجه نرسید. خروج آمریکا از برجام و پیگیری مذاکرات توسط ۱+۴ باعث شد سه کشور اروپایی اصلی از این روند حمایت کنند. فرآیندی که برای احیای روابط اقتصادی که ایران به دنبال آنها بود تا از تنگنای اقتصادی خارج شود، حمایت سیاسی این سه کشور را به وجود آورد اما فرآیند کار برای بیاثر کردن یا حداقل، کماثر کردن تحریمهای آمریکا با ابداعات آنها همانند سیستم پرداختی که قصد داشتند ایجاد کنند، هیچیک به نتیجه خاصی نرسید. از این رو برای ایران دستاورد عمدهای از نظر اقتصادی حاصل نشد اما در حوزه مسائل سیاسی، شرایط بهگونه دیگری پیش رفت.
وقوع تحولات در فضای پیرامونی ایران به قدری سرعت گرفت که حتی توجه مردمی را که کمتر به مسائل سیاسی میپردازند، به خود جلب کرده است. این دگرگونیهای امنیتی- سیاسی که تازهترین آنها در ماجرای تنش جمهوری آذربایجان و ظهور دوباره طالبان بیش از هر زمان دیگری بازتاب پیدا کرد، همزمانی خاصی با تغییر دولت در ایران داشت. اگرچه هنوز برای پی بردن به سیاست خارجی و رویکرد دیپلماتیک دولت سیزدهم نسبت به مسائل منطقهای و حتی بینالمللی کمی زود است، اما شرایط کشور هم در حوزه سیاسی و هم در زمینه چالشهای فزاینده و کمرشکن اقتصادی، وضعیتی را رقم زده که ایران مجبور است برای باز کردن بند از دست و پای خود و پس زدن تحرکات تهدیدآمیزی که به طور فزاینده پیرامون جغرافیای آن در حال شکلگیری است نهتنها توان سیاسی- امنیتی خود را افزایش دهد بلکه با بهبود فضای اقتصادی از وضعیت شکنندهای که در آن گرفتار شده، خارج شود و ورق بازی را به سرعت به نفع خود برگرداند. مساله برجام یکی از مهمترین چالشهایی است که بازیگران منطقهای و حتی بینالمللی با اتکا بر آن فشار را بر ایران بیشتر و بیشتر کردهاند.
حسن روحانی و جواد ظریف در سال ۹۲ که وارد ساختمان پاستور شدند، سابقه زیادی در شناخت جزئیات پرونده هستهای داشتند و به محض استقرار، اقدامات دیپلماتیک خود را آغاز کردند. در حالی که نه آقای رییسی و نه امیرعبداللهیان شناخت قبلی از ابعاد مختلف پرونده هستهای نداشتند و برخلاف اسلاف خود در دولت قبلی علاقه چندانی هم به موضوع هستهای ندارند و آن را اولویت سیاستهایشان نشان ندادهاند. دولت آقای رییسی یک دولت اصولگرا و برآمده از نوع اجماع نظر در میان اصولگرایان است، از همینرو هر نوع توافق آن درباره احیای برجام به پای اصولگرایان نوشته خواهد شد. اصولگرایانی که در هشت سال گذشته در مقام اپوزیسیون همواره برجام را مورد نقد قرار دادهاند، اکنون باید نشان دهند توافق مطلوب از نظر آنها چه نوع توافقی است و چه برتریهایی نسبت به برجام دارد؟ و این کار آسانی نخواهد بود.
اگر دولت روحانی در هفتههای آخر عمر خود درباره احیای برجام توافق میکرد، حالا دولت رییسی میتوانست ضعفها و عیبها را به دولت قبلی نسبت دهد. اما اکنون که توافق به دولت ابراهیم رییسی محول شده است، باید نشان دهد توافق مطلوب اصولگرایان چیست؟ طی چند هفته اخیر شاهد بودهایم که قدرتهای بزرگ جهانی اعلام کردهاند که آمادگی دارند در صورت سازگاری ایران با کاستن شعار تهدیدآمیز خود نسبت به اسراییل و رعایت محدودیتهای توسعه هستهای برجام، متقابلا تحریمها را کاهش و امکان دهند که ایران بتواند اقتصاد بهنفسافتاده خود را احیا کند و با بازگشت به عرصه تعهدات بینالمللی از مواهب و منابع بینالمللی نیز برخوردار شود. هرگونه برنامهریزی اقتصادی مستلزم رفع تحریمها و رفع تحریمها مستلزم ارادهای تعاملی است که پذیرش آن برای اصولگرایان دشوار میباشد. ایران کشور بزرگی است و بدون ارتباط خارجی هم میتواند تا مدتی زنده بماند، اما هدف در کشوری بالقوه ثروتمند نباید «زنده ماندن» باشد بلکه «زندگی کردن» هم باید با هنجارهای زمان و در مقایسه، جوامع دیگر سازگار و قابل مقایسه باشد. اقتصاد ایران به شدت وابسته به نفت است و شعار اقتصاد بدون نفت به این زودیها محقق نخواهد شد. چرا اقتصاد ایران باید با افتادن در یک جنگ فرسایشی، روزبهروز ضعیفتر از همسایگانش شود؟ آیا شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز ایران توان گشودن جبهه جدیدی در منطقه را دارد؟ آیا برای حفظ اتحاد مردمانمان و زیرساختهای موجود اقتصادمان که در شرایط متعارفی میتواند به جهش اقتصادی فنر فشرده ایران منجر شود نمیتوان بهایی شرافتمندانه حاکی از رفع تهدید در مقابل رفع تحریم و انصراف از جنگهای فرسایشی و بازگشت به «نگاه درون» و فعال شدن در عرصه بینالمللی در شأن کشوری بزرگ و ثروتمند را تحمل کرد؟
دو محور اصلی اقتصادی در زمینه جلوگیری از وقوع تحریم کاهش آسیبپذیری کشور و افزایش آسیب طرف مقابل است. کاهش آسیبپذیری کشور در مقابل تحریم نهتنها خود دارای موضوعیت است و موجب کاهش اثرات سوء تحریمها میشود بلکه احتمال وقوع تحریم را نیز کاهش میدهد، پس اهمیتی مضاعف دارد. از طرفی بسیاری از اصلاحات مرتبط با مقاومسازی اقتصاد در مقابل تحریم آثار مثبتی در اقتصاد دارند و موجب بهبود وضعیت و گشوده شدن گرههای متعددی میشوند.
متاسفانه تحریمها نقش تاثیرگذاری در بحران موجود اقتصادی داشتهاند و رفاه مردم نیز به شدت کاهش یافته است. سیاستهای نادرستی که معمولا بهنام مقابله با تحریمها اتخاذ شدهاند، نتیجه عکس داشته و به کورتر شدن گره اقتصاد منجر شدهاند. دغدغه مردم در این حوزه نه محصول القای رسانهای و تاکید سیاستمداران بلکه نتیجه تجارب پیشین و آگاهی از شرایط فعلی است و در نتیجه با بیاعتنایی به مذاکرات یا سخن نگفتن و کاهش پوشش رسانهای کاسته نمیشود. اقتصاد ایران برای نجات نیازمند رفع تحریمها و شیوع مجدد مراودات تجاری و بانکی با جهان است. اینگونه است که میتوانیم به اصلاحات اساسی در پیکره اقتصادمان خوشبین باشیم و به مقاومسازی اقتصاد در برابر تحریمها و کاهش آثار آن به خصوص بر اقشار آسیبپذیر جامعه بپردازیم.
روش اصولی و منطقی برای کاهش نگرانی مردم از تحریمها اتخاذ سیاستهایی است که در راستای وطنپرستی و رشد و توسعه اقتصاد ایران باشد. مردم ایران طی چند دهه گذشته بود و نبود تحریمها و اثراتش را با پوست و گوشتشان حس کردهاند و خود بهترین قاضی برای تداوم تحریمها یا شکستن آن هستند.
* کارشناس اقتصادی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :