xtrim

چرا فقر هر روز چتر خود را بیشتر بر سر جامعه ایرانی پهن می‌کند؟

مجید سلیمی بروجنی * دهه ۹۰ برای اقتصاد ایران، داستان دراماتیک دهه فقر و از دست دادن رفاه بود. این در حالی است که بسیاری از کشورهای دنیا و همسایگان‌مان با افزایش رفاه و درآمد سرانه تلاش کردند که رضایت‌خاطر مردمانشان را بیشتر تامین کنند. جامعه ایرانی سال به سال رفاه از دست داده و جمعیت بیشتری زیر خط فقر رفتند. با افزایش فشار اقتصادی حاصل از تحریم شاهد هستیم که شرایط سخت اقتصادی، فرصت‌های زندگی و انتخاب‌های افراد را محدود و محدودتر می‌کند. کسانی که تا دیروز از نظر اوضاع و احوال اقتصادی در شرایط پایداری به سر می‌بردند به خاطر مشکلات اقتصادی که برایشان پیش‌آمده یک یا چند پله از آنچه بوده‌اند، پایین‌تر آمده‌اند؛ حتی اگر آمارهای رسمی و غیررسمی را نیز کنار بگذاریم، افزایش فقر و کاهش رفاه را هر ایرانی بر سر سفره خود می‌تواند احساس کند. اقتصاد ایران طی یک دهه اخیر تورم‌های سنگین و رشدهای اقتصادی بسیار پایین و حتی منفی را تجربه کرده است. پس دور از واقعیت نبوده که در چنین وضعیت سختی، تعداد فقرا روز‌به‌روز افزایش پیدا کرده باشد. درآمد سرانه طی دهه ۹۰ حدود ۳۵ درصد کاهش یافته است. بنابراین در اقتصادی که درآمدهای جدید تولید نشده و ثروت جدیدی میان مردم توزیع نشده، واضح است که فقر همواره افزایش می‌یابد. هرچقدر که در دهه ۸۰ درآمدهای نفتی می‌توانست پیامدهای ناشی از رکود در بخش صنعت و نرخ‌های تورم بالا و تمایل سیاستگذار به افزایش پایه پولی و نقدینگی را بپوشاند، در دهه ۹۰ اقتصاد چهره بدون رانت نفتی خود را به سیاستگذار نشان داد. در حالی که در دهه ۸۰ درآمدهای بالای نفتی باعث ایجاد فاصله بین رشد نقدینگی و تورم شده و حجم عظیم کالاهای وارداتی ارزان‌قیمت، باعث افزایش رفاه شده بود، در دهه ۹۰ هر یک ریال نقدینگی اضافه نسبت به قیمت تورم بیشتر بود و تورم‌های بالا به خصوص از سال ۹۷ که همزمان با رشدهای اقتصادی منفی بود، باعث شده رشد درآمدهای خانوار متناسب با رشد هزینه‌ها نباشد. در یک کلام می‌توان گفت در دهه ۹۰ وضعیت اقتصاد کلان به نحوی بوده که خانوار ایرانی را به طور مرتب فقیرتر کرده است. اولا نرخ‌های تورم بالا در سال‌های ابتدایی و انتهایی این دهه، هزینه زندگی را افزایش داده است. به خصوص آنکه تورم گروه خوراکی‌ها در هر دو بازه ابتدا و انتهای دهه ۹۰ بیش از تورم کل است و این یعنی گروه‌های پایین درآمدی که سهم خوراک از هزینه آنها بالاست، رفاه بیشتری را از دست داده‌اند. با تشدید فشار اقتصادی حاصل از تحریم‌های بین‌المللی هر روز شاهدیم که شرایط سخت اقتصادی، فرصت‌های زندگی و انتخاب‌های افراد را محدودتر از قبل می‌کند. کسانی که تا دیروز از نظر وضعیت اقتصادی‌ در شرایط پایداری به سر می‌بردند به خاطر مشکلات اقتصادی‌ای که برایشان پیش‌آمده یک یا چند پله از آنچه بوده‌اند، پایین‌تر آمده‌اند؛ مسافرت، تفریح، رستوران و ده‌ها قلم دیگر از زندگی مردم حذف شده و متاسفانه بسیار دیده می‌شود که حتی خرید برخی مایحتاج خوراکی ضروری نیز محدود شده است. همه اینها گویای این واقعیت است که جامعه به سمت فقیر شدن در حال حرکت است. طبقه متوسط کشورمان از دهه ۴۰ و همزمان با رشد اقتصادی شکل گرفت. در نیمه اول دهه ۵۰ و نیمه دوم دهه ۸۰ به کمک دلارهای نفتی، اقتصادمان رشد پیدا کرد، اما طی یکی، دو سال گذشته شاهد بودیم که کارشناسان نسبت به کوچک شدن و حتی از بین رفتن این طبقه هشدار داده‌اند. یکی از خاصیت‌های این طبقه، سرمایه بالای فرهنگی‌اش است، به ‌طوری که می‌توان گفت پیشران و مغز متفکر هر جامعه‌ای طبقه متوسط آن است. به بیان دیگر فعالان اجتماعی و اقتصادی، صاحبان فکر و اندیشه و فرهنگی و دانشگاهی که می‌توانند در جایگاه خودشان پیشران باشند، در طبقه متوسط حضور دارند. آنهایی که می‌توانند ظرفیت‌ کارآفرینی ایجاد کنند و نهادهای ریسک‌پذیر و پیش‌برنده تفکر کارآفرینی را شکل دهند نیز در این طبقه قرار می‌گیرند. کسانی که توانایی شکل‌دهی به اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی را دارند، منتقدان اجتماعی و اقتصادی و همه کسانی که می‌توانند از ظرفیت خود در جهت اصلاح‌گری استفاده کنند، در این طبقه جا می‌گیرند. با این توصیفات می‌توان گفت رشد و توسعه هر کشوری با رشد طبقه متوسط‌اش ارتباط مستقیم دارد. متاسفانه طی چند سال گذشته به دلیل تحریم، افزایش نرخ تورم و بیکاری، مهاجرت نخبگان و سیاست‌های نادرست اجتماعی و فرهنگی و… طبقه متوسط‌مان کوچک و کوچک‌تر شده که این زنگ خطری برای جامعه ایرانی است. رشد اقتصادی صفر و حتی منفی، بیکاری و… باعث شد که این طبقه به سمت فقر سوق داده شود. از سوی دیگر کاهش سرمایه و امید اجتماعی زمینه‌ساز خروج تعداد بیشتری از این طبقه به سایر کشورها شده است. طبقه متوسط هر روز در حال کوچک‌تر شدن است و فشارهای اقتصادی باعث شده که دیگر نتواند پیگیر تحولات سیاسی و اجتماعی پیرامونش باشد. به جای اینکه به دنبال توسعه و رشد باشد، تمام فکر و ذهنش درگیر یک لقمه نان حداقلی شده است. برخی کارشناسان در مورد رفتار و نگرش و روحیه طبقه متوسط که به نقش و اثرگذاری در روند توسعه مربوط می‌شود، نگران هستند، چون دولت بدون همکاری با طبقه متوسط نمی‌تواند طرح‌هایش را پیش ببرد و به طبقات فرودست کمک کند. طبقه متوسط می‌تواند در اختلافات اقتصادی و اجتماعی نقش تاثیرگذاری داشته باشد. متاسفانه اکنون طبقه متوسط این‌قدر تحت فشارهای اقتصادی قرار گرفته که مجبور شده فقط به فکر خودش باشد. در مجموع آنچه در دهه ۹۰ برای اقتصاد کشورمان رخ داده این است که نتیجه واقعی سیاست‌های اقتصادی بدون روکش نفتی روی اصلی خود را به اقتصاد ایران نشان داده است. «رانت نفتی» در حال خداحافظی از اقتصاد ایران است و آنچه می‌ماند کمبود منابع در اقتصاد است که نشان می‌دهد هرگونه افزایش پایه پولی و نقدینگی بدون رشد اقتصادی، رشد بودجه بدون تامین منابع و عدم همکاری با کشورهای خارجی در دنیای درهم‌تنیده امروزی، نتیجه‌ای جز فقر و گرسنگی برای مردم در پی نخواهد داشت. واقعیت این است که اقتصاد ایران در دهه ۹۰ فقیر شده و بیش از نیمی از مردم کالری مورد نیاز خود را نمی‌توانند تامین کنند. قطعا بدون اصلاحات اساسی اقتصادی، دهه ۱۴۰۰ بدتر از دهه ۹۰ خواهد بود.

مجید سلیمی‌بروجنی

opal
اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 235157
لینک کوتاه :