واقعیت کوآنتومی، مذاکرات هستهای و آینده اقتصاد ایران
ابوذر مرادی * طی دو دهه گذشته مطالعات فراوانی در حوزه علوم زیستی درباره ماهیت و عملکرد ذهن و مغز انسان انجام شده است. خروجی مطالعات این تئوری را قویا مطرح کرده است که اساسا مغز انسان یک پدیده کوآنتومی ماکروسکوپیکی است و اگر این فرضیه در مورد مغز انسان به اثبات برسد این بدان معنی است که انسان اساسا موجودی کوآنتومی است و کوآنتومی میاندیشد و تصمیم میگیرد. از سوی دیگر مطالعات تجربی سالهای اخیر درباره نحوه تصمیمگیری انسان منجر به پایهگذاری نظریه تصمیمگیری کوآنتومی شده است که اذعان میدارد رفتار بشر بیشتر به تابع موجی کوآنتومی شباهت دارد. حال اگر این مطالعات را مبنا قرار دهیم و انسان را موجودی کوآنتومی فرض کنیم یکی از پیامدهای آن زیر سوال رفتن اساس نحوه استنباط انسان از پدیدههای اجتماعی خواهد بود.
در رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک فرض بر این است که انسان موجودی عقلایی است بدین معنی که قادر است باورها و ترجیحات خود را که برگرفته از واقعیات عینی بیرونی است به طور صحیح مرتبسازی و آشکار کند و در گام بعدی در یک دنیای همراه با نااطمینانی مطلوبیت انتظاری خود را حداکثرسازی کند (قاعده وان نیومن). این نگرشی است که امروزه از علم اقتصاد به حوزههای دیگر علوم اجتماعی سرایت کرده است. اگر بپذیریم که انسان موجودی کوآنتومی است رویکرد نئوکلاسیک درباره نحوه استنباط پدیدههای اجتماعی که آن را امری عینی فرض کرده و ذهن انسان را دارای قابلیت مرتبسازی درست ترجیحات خود میداند، رد میشود.
با این توضیحات مقدماتی در ادامه در نظر دارم که رویکرد جایگزین (کوآنتومی) درباره نحوه ادراک واقعیت و عملکرد ذهن در انتخاب را به اختصار توضیح دهم و سپس به موضوع مذاکرات هستهای بپردازم که با منطق کوآنتومی چگونه باید به آن بنگریم و تاثیرات آن بر آینده اقتصاد چگونه خواهد بود. مهمترین درس نظریه کوآنتومی آن است که برخلاف دنیای کلاسیک، ما نمیتوانیم از واقعیت عینی پایدار صحبت کنیم بدین خاطر که ذرات زیر اتمی شدیدا به بافت تجربی خود حساساند. به زبان سادهتر پدیدههای کوآنتومی از قاعده X در C میشود Y، تبعیت میکنند که در آن X تابع موج یا یک ابرحالت است که تمامی حالتهای ممکن برای موجود کوآنتومی را دربر میگیرد (اطلاعات کامل) و C محیط و بافتی است که ذره در لحظه اندازهگیری تجربه میکند و Y واقعیت کلاسیکی قابل مشاهده که یکی از حالات موجود در X است (شاید پراحتمالترین). مکانیک کوآنتومی تفاسیر گوناگونی دارد. یک تفسیر از آن که به نظر من میتواند با نتایج نظریه تصمیمگیری کوآنتومی همخوانی داشته باشد آن است که در فرآیند تصمیمگیری انسان دو نیروی تاثیرگذار وجود دارد، یکی نیروهای علت و معلولی (نیروهای مادی و موضعی) که تعداد حالات موجود در تابع موج (ابر حالت X) متاثر از آن است و دیگری نیروی اراده آزاد انسان، به تعبیر عرفا نیروی متعالی و به تعبیر جان مینیارد کینز روح حیوانی انسان، که آنی است و در وضعیت C انتخاب را رقم میزند تا Y پدیدار شود.
این به آن معنی است که برخلاف تصور کلاسیکی عملکرد مغز کوآنتومی به گونهای است که هیچ کلیت را به عنوان هنجار معیار نمیپذیرد و ترجیحات انسان کوآنتومی مرتبشده و از قبل آشکارشده نیست. انسان در محیط و بافت اکنونیاش (لحظه عمل اندازهگیری) تصمیم میگیرد و رویکرد تصمیمگیری او نیز رویکردی کلگراست و نهتنها خرد و عقلانیت او بلکه احساسات و ناخودآگاه او نیز در این تصمیمگیری دخالت دارند (مغز به واسطه انسجام کوآنتومیاش دارای چنین توانایی است). در واقع دلیل اتخاذ چنین رویکردی نیز تطبیقپذیری با محیط است و به انسان این اجازه را میدهد تا بهترین کنش خود را با توجه به شخصیت منحصربهفرد خود و محدودیتهای زمینهای (شرایط موجود در C) انجام دهد هر چند که چنین تصمیمی ممکن است از نظر یک ناظر بیرونی غیرعقلایی باشد و یا اینکه در آینده برای خود آن شخص نیز غیرعقلایی به نظر برسد. با این اوصاف اصل عدم قطعیت در مکانیک کوآنتومی بیانگر وجود داشتن حالتهای ناسازگار در ابرحالت X و توانایی بینظیر موجود کوآنتومی (اراده آزاد) در انتخاب بهترین تصمیم با در نظر گرفتن شرایط محیطی در لحظه اندازهگیری است.
حال برمیگردیم به موضوع مذاکرات هستهای و تاثیر آن بر آینده اقتصاد با به کارگیری منطق کوآنتومی. در شرایط کنونی کشور کارشناسان مختلف ممکن است نظریات گوناگونی درباره علل شکلگیری وضعیت اقتصادی موجود به ویژه طی ۱۰ سال گذشته داشته باشند، تحریم خارجی، تحریم داخلی (ناکارآمدیهای داخلی) و تا آخر و بر اساس آن نیز راهحلهای متفاوتی را ارائه دهند. شکی نیست همه این دیدگاهها میتوانند دلایل منطقی قابل قبولی را پشت سر خود داشته باشند. با این همه از منظر کوآنتومی هیچکدام از این دیدگاهها واقعی نیستند اینها تنها یکی از حالات موجود در ابر حالت X هستند. آنچه که در این شرایط به نظر سیاستگذار باید به دقت مد نظر قرار دهد صرفا حالات موجود در ابرحالت X نیست بدین خاطر که شرایط موجود در C است که واقعیت را در نهایت رقم میزند. بدین معنی که اکثریت جامعه در شرایط کنونی کدام عامل را به عنوان مهمترین عامل بیثباتی اقتصادی قلمداد میکنند. اگر برآورد اکثریت جامعه در شرایط کنونی آن باشد که تحریمها مهمترین عامل بیثباتی است، به نظر میرسد اینگونه است. به عنوان مثال واکنش نرخ ارز به مذاکرات هستهای، در آن صورت تمام تلاشها برای اصلاحات ناکارآمدیهای داخلی (اصلاح ساختار بودجه، کنترل نقدینگی، کنترل تورم و…) محکوم به شکست خواهد بود هر چند که چنین اقداماتی از منظر روابط علی و معلولی حاکم بر علم اقتصاد درست باشد. بنابراین آنچه که در شرایط کنونی آینده شرایط اقتصادی کشور را رقم میزند نه روابط علی و معلولی بلکه ذهنیت اکثریت جامعه از شرایط موجود است که کدام فاکتور مهمترین عامل بیثباتی اقتصادی است.
نکته آخر آنکه با تفسیر کوآنتومی از زندگی بشر، مهمترین عامل در فرآیند توسعه هر کشوری همذهن شدن آن جامعه هست. این همذهن شدن است که واکنش طبیعی و ذاتی انسان را که از اعماق وجود او برمیخیزد نسبت به عدم قطعیتهای حاصل از تغییرات اجتماعی بهینه میسازد. همذهنی نیز محصول تفویض اختیار و مشارکت فعال جامعه در تدوین برنامههای توسعهای است. بدون این تفویض اختیار و مشارکت فعال جامعه در برنامههای توسعهای هر کشوری، آن برنامهها شانس چندانی برای موفقیت نخواهند داشت حتی اگر توسط مجربترین کارشناسان تهیه شده باشد. به عنوان نمونه میتوان به برنامه توسعه اقتصادی ایران در قبل از انقلاب اشاره کرد که با مشارکت کارشناسان ایالات متحده تدوین شده بود، این برنامه هر چند در دهه ۱۳۴۰ از نظر کمی (آمار و ارقام رشد اقتصادی) بسیار موفق بود اما در ادامه به واسطه آنکه جامعه با آن همراه نشد به شکست انجامید، مسالهای که متاسفانه بعد از انقلاب هم از آن درس نگرفتیم و با تمرکز قدرت در بالا مشارکت واقعی مردم در بسیاری از حوزهها نادیده انگاشته شد، برنامههایی که در آن منافع تمام اقشار جامعه در نظر گرفته نشد. در کنار آن فشار مضاعف تحریمها نیز جامعه را در وضعیت بسیار شکنندهای قرار داده است به طوری که در چنین شرایطی هرگونه تلاش برای اصلاحات از بالا به پایین و بدون مشارکت واقعی مردم به مثابه ریختن بنزین بر آتش خواهد بود. با توجه به شرایط پیچیده کنونی و محدودیتهای خاص دولت جهت مداخله، پیدا کردن کانونهای اثربخش جهت افزایش سرمایه اجتماعی جامعه بسیار حیاتی است. با توجه به ذهنیت جامعه نسبت به تاثیر تحریمها بر آینده اقتصادی کشور جدیت بیشتر دولت سیزدهم برای رسیدن به توافق را میتوان به عنوان یک کانون اثربخش در این شرایط برشمرد تا بسترهای لازم برای اصلاحات بنیادین فراهم شود.
* دکترای فیزیک و دانشجوی دکترای اقتصاد
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :