صعود مقتدرانه یوزها و شادی کم‌فروغ ایرانیان

دکتر صلاح‌الدین هرسنی *

از همان هنگامی که گشودن دروازه مارک بوسنیج دروازه‌بان استرالیا در بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی ۱۹۹۸ توسط ‌غزال تیزپای فوتبال ایران آن هم بعد از بیست سال انتظار حسرت‌بار منجر به خلق حماسه ملبورن و حضور ایران در جام‌جهانی ۱۹۹۸ فرانسه شد، آمدن مردم ایران از هر قوم و طایفه‌ای با پرچم سه‌رنگ کشورمان به خیابان‌ها و کوچه‌ها، به بخشی از سنت و یادمان فرهنگی ما ایرانیان تبدیل شده است. با توجه به چنین پیشینه‌ای و همچنین با توجه به شادی‌های معنادار مردم ایران در دوره‌های قبلی راهیابی تیم ملی فوتبال ایران به بزرگ‌ترین تورنمنت رقابت‌های فوتبالی یعنی جام‌جهانی، انتظار بر آن بود که وقتی تیم ملی فوتبال ایران با درخشش یوز‌های غیور خود طومار عراقی‌ها را فرو پیچید، مردم یکسره و به همان روش و سیاق پیشین به خیابان‌ها بیایند. اگرچه این پیروزی لبخند شادی و هیجان غرورآفرین را به ایرانیان هدیه داد و تا میزانی توانست به استرس‌ها و اما و اگرهای راهیابی به جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر پایان دهد، اما این راهیابی همانند راهیابی‌های دیگر موجب خلق حماسه از طرف مردم در خیابان‌ها نشد. حال با توجه به سطح انتظارات بابت عدم حماسه‌سازی و شادی‌های ایرانیان، پای برخی از پرسش‌ها به میان می‌آید. برای نمونه آنکه آیا هوای سرد، برفی و بارانی و سرمای ناجوانمردانه زمستان موجب شادی کم‌فروغ ایرانیان بوده است؟ آیا ترس از ابتلا به شیوع سویه غالب کرونا یعنی جولان اومیکرون از حجم شادی‌ها و حماسه‌سازی‌ها کاسته است؟ آیا تصور آنکه چون ایران از رهگذر شکست تیم‌های نه‌چندان مطرحی مانند سوریه، لبنان و عراق جنگ‌زده به جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر راه یافته، نیازی به شادی و پوز نداشته و ندارد؟ آیا ایرانیان جشن و شادی و حماسه‌های خیابانی را  به پایان بازی‌های دور مقدماتی یعنی پیروزی بر ‌کره‌جنوبی و امارات و کسب و درو همه امتیازات موکول کرده‌اند؟ و اساسا آنکه چون ایران قرار است زنگ تفریح سایر تیم‌های قدرتمند در  مراحل بازی‌های جام‌جهانی باشد، نباید شادی کرد و کارناوال‌های خیابانی به راه انداخت؟ و آیا پای مساله مهمتری مانند عدم ایجاد ترافیک بابت عبور فوری و آسان آمبولانس‌ها و ماشین‌های آتش‌نشانی در میان بوده است؟ وقتی فوتبال برای برخی ایرانیان حکم مرگ و زندگی را پیدا کرده و معمولا ایرانیان عادت کرده‌اند که راهیابی یا قهرمانی در فوتبال را تا دو هفته قبل از پایان مسابقات جشن بگیرند، وقتی ایرانیان می‌توانند از آب کره بگیرند، از هیچ‌ خود چیزی بسازند، سرانجام چه شده است که حالا نه اشکی جاری می‌شود و نه لبخند معناداری دیده می‌شود؟ به واقع بعد از صعود مقتدرانه تیم ملی فوتبال ایران به جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر و درخشش کم‌نظیر یوز‌های ایرانی، همچون گذشته دیده نشد که ایرانیان در آن آبادی‌ها و البته خیابان‌ها و کوچه‌ها، در پی نوری، ریگی و لبخندی بگردند و از اتومبیل‌های خود، بوق‌ها به صدا درآورند و از پنجره‌های آن، پرچم‌ها به اهتزاز در آورند؟ و یا آنکه چرا از خوشحالی زایدالوصف، در خیابان‌ها پر نکشیدیم و به پرواز در نیامدیم و اگر هم بوده، بسیار کمرنگ و کم‌فروغ بوده است.

آنگونه که از برخی شواهد و نشانگان پیداست، شاید هر یک از دلایلی که در بالا در شادی کم‌فروغ ایرانیان نقش داشته، اما یقینا همه آنها نیست. به نظر می‌رسد شادی کم‌فروغ ایرانیان بیش از همه متاثر از رویداد‌هایی است که در فاصله دو جام‌جهانی یعنی جام‌جهانی ۲۰۱۸ روسیه به مدت چهار سال تا به امروز رقم خورده است. در این ارتباط کافی است که اتفاقات طی این چهار سال مرور شود تا دیده شود که این اتفاقات چهار ساله چه تاثیر ناگوار و مخربی بر مردم گذاشته است؟ واقعیت آن است که دولتمردان و اغلب دست‌اندرکاران امر با سطح انتظارات مردم رفتار نکردند و رفتارشان بابت سامان دادن معیشت، مدیریت تورم و گرانی، بحران‌های مالباختگی، بحران کرونا، سوء‌مدیریت و گره زدن مشکلات به تحریم‌ها، سامان دادن رفاه، تبعیض ویرانگر، عدم مدیریت در بحران کم‌آبی، سقوط هواپیمای اوکراینی، بحران مطالبات اجتماعی، مطالبات بابت ارتقای دستمزد‌ها و حقوق‌های دریافتی و در نتیجه امید از آینده منتج به یاس و حرمان شده و گویی دولت و مجلسیان و اغلب دست‌اندرکاران امر در فاصله این سال‌ها کارکردی چون افسرده‌سازی جامعه و پمپاژی جز ناامیدی به جامعه نداشته و ندارند. در واقع می‌توان گفت که حال ایران بابت اینگونه اتفاقات خوب نیست. آن‌سوتر هم اگر صدا‌هایی بابت گشایش‌های اقتصادی از رهگذر مذاکره شنیده می‌شود، برخی محافظه‌کاران و دلواپسان آن را برنمی‌تابند و مغایر با منافع خود می‌پندارند و  خود را مالک کشور و آن را یکسر ملک خود می‌پندارند و همواره یا هشدار می‌دهند و یا آنکه نسخه می‌پیچند. قطعا مردم کشوری که در مناسبات مختلف حماسه آفریدند و در کنار دولتمردان خود بوده‌اند، شایسته و لایق رفتار‌های بهتری از سوی مسوولان خود هستند. در واقع کشوری که از منظر نعمات طبیعی روی گنجی نشسته، تولید شادی بخشی از جهان و شرایط بهبود زیست آن است و چنین زیستی نباید به جهت سلیقه‌ها و اهمال‌ها، کمرنگ شود. نباید از مردمی که رنج‌دوران‌ها برده‌اند تا ایران ‌خانه خوبان شود، انگیزه شادی‌ها را بگیریم.

* کارشناس و تحلیلگر علوم‌سیاسی

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 244067
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا