xtrim

مسوولان معلولان را دریابند

میترا اسلامی شهربابکی *

از زمان زاده شدن فردی به عنوان یک دختر در ایران رویکردها و فرهنگ مرتبط بر آن اثرگذار خواهد بود. عواملی مثل نوع پوشش، نحوه حضور در اجتماع، محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های شغلی و ورزشی و ازدواج. حال تصور کنید در کنار ویژگی انتسابی دختر بودن، یک ناهنجاری فیزیکی (جسمی) که این مورد هم انتسابی است نیز به او اضافه شود. به این فرد از بدو تولد طور دیگری می‌نگرند و حداقل یک پله از جامعه خود عقب‌تر قرار خواهد گرفت.

 او باید در طول این زندگی تلاش کند و بجنگد تا بتواند برخی موانع را پشت‌سر بگذارد تا به عنوان فردی عادی (فرد بدون معلولیت) در جامعه مورد پذیرش قرار گیرد. اما یکی از اصلی‌ترین موانعی که امروزه معلولان، به ویژه معلولان دختر با آن مواجه هستند مساله اشتغال است. دختران معلولی که مجبور بودند تاکنون چندین برابر بیشتر از افراد عادی تلاش کنند تا بتوانند به جایگاه یکسان با آن فرد در جامعه برسند اکنون با مانعی روبه‌رو هستند که به راحتی قابل عبور نیست؛ یعنی اشتغال خود مساله اشتغال نیز موانعی دارد از قبیل اینکه آیا حق ثبت‌نام در آزمون دارند یا خیر؟ در مصاحبه افراد معلول چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ آیا سهمیه سه درصدی استخدام معلولان رعایت می‌شود؟ حد نصاب جمعیتی برای لحاظ شدن این سهمیه چگونه اعمال می‌شود؟ از این موارد می‌گذریم و جنبه تبعیض‌آمیز آن، یعنی دختر بودن به علاوه معلولیت در جامعه ایرانی بیان می‌شود. در جامعه معلولان، نیز اگر قرار بر پذیرش باشد در درجه اول برای آقایان اجرا می‌شود. با نگاهی دقیق‌تر به کلمات فرهنگ، مذهب، دختر بودن و معلولیت درمی‌یابیم که افراد حس بهتری نسبت به معلولان مرد دارند تا خانم‌ها. این پذیرش به دلیل وجود رگه‌هایی از از مردسالاری و پسر دوست بودن و اینکه طبق قوانین داخلی ایران، ریاست خانواده با مرد است، ناشی می‌شود. اما باید توجه داشت که همسو با تغییرات فرهنگی و رشد مساله برابری جنسیتی در دنیا و اینکه همه با هم برابر هستند، لازم است به این موضوع نیز رسیدگی شود. برای مثال، دختری که در این فرهنگ رشد یافته است می‌داند که وابستگی بیشتری به خانواده دارد، امنیت او کمتر از یک مرد است و در برخی مکان‌ها نباید حاضر شود. همچنین از نظر روانشناسان، به لحاظ فیزیکی و روانی نیز مرد و زن تفاوت‌هایی دارند که باعث می‌شود زنان حساس‌تر، عاطفی‌تر و شکننده‌تر از مردان باشند. تا چه زمانی باید معلولان وابسته به خانواده خود باشند یا به نوعی خود را باری بر دوش آنها بدانند؟ چگونه ممکن است که در جامعه کنونی بدون امنیت شغلی و امنیت مالی زندگی کنند؟ با این شرایط برای معلولان دختری که خانواده‌ای ندارند یا خانواده آنها از پذیرش آنها امتناع می‌کنند چه کنند؟ آیا زندانی کردن افرادی که دارای معلولیت هستند عادلانه است؟ آیا معلولیت و دختر بودن جرم است که بخواهد جرم‌انگاری و تعیین مجازات شوند؟ آیا نوعی جدید از معلولیت به نام دختر بودن ارائه شده است که در نتیجه آن، دختران این سرزمین اگر دارای معلولیتی هستند به واسطه دختر بودن، چندمعلولیتی تلقی شوند؟

opal

زندان، جایی نیست که فقط به واسطه انجام جرم، مجرمان در آن حضور دارند. بلکه به یک چهاردیواری که فردی در آن است و نه محیط بیرون برای حضورش مناسب‌سازی شده است و نه فرهنگ برخورد مردم رشد یافته است و نه شغلی دارد و سال‌هاست در این چهاردیواری گرفتار شده است و با شمارش روزهای زندگی به انتظار مرگ می‌نشیند، چراکه کاری از دست او ساخته نیست. او ناخواسته دچار معلولیت شده است؛ درد و رنجی فراوان کشیده و سختی‌های زیادی به جان خریده است تا بلکه بتواند به آن زندان محکوم نشود. اما این مبارزه تاکنون سرانجام خوشی نداشته و سرنوشت دختران معلول در همان چهاردیواری خلاصه خواهد شد. در دنیای کنونی، در برخورد با جرائم (جرائم کیفری و مدنی) رویکردهای مختلفی وجود دارد. همان‌طور که گاهی این جرائم مشمول عفو و بخشش می‌شوند و برای بازگرداندن این افراد به جامعه تلاش می‌کنند، به نوعی مانع از مرگ مدنی آن فرد می‌شوند؛ به طریق اولی اعطای حقوق شهروندی به دختران دارای معلولیت که جرمی هم مرتکب نشده‌اند و صرفا یک ویژگی انتسابی که خارج از حوزه اختیارات آنهاست را دارند، اهمیت دارد. به واقع ظالمانه است که وضعیت دختران دارای معلولیت از مجرمان بدتر است. بدون تشکیل دادگاه و در اصل بدون وقوع جرمی و وجود مجرمی، طبق یک قانون نانوشته که بیشتر در ذهن مسوولان حک شده است آنها به مجازات‌هایی محکوم می‌شوند.

 حبس خانگی در شرایطی که مجازات زندان به دلایل مختلف مناسب به نظر نمی‌رسد و بیشتر برای جرائم سیاسی استفاده می‌شود به معنای محدودیت آزادی یک شخص به محل سکونت او توسط قدرتمندان است که در این شرایط ارتباط با دنیای خارج ممنوع یا بسیار محدود است. با ملاحظه قوانین و رویکرد کشورها در برخی موارد استثنایی ممکن است فردی را بدون داشتن وکیل قانونی و بدون هیچ‌گونه حکم قضایی تحت بازداشت خانگی قرار دهند که بسیار شبیه به وضعیت دختران معلول است و در جهان مصداق بارزی از نقض حقوق بشر شناخته شده است. ‌ای‌کاش مدیران و مسوولانی که دم از عدالت و برابری می‌زنند به این وضع اسفبار توجه می‌کردند و به توانایی‌های معلولان به ویژه معلولان دختر اعتماد می‌کردند که به یقین نتایج خوبی نیز ایجاد می‌شد.

هر آنچه بیان شد به معنای درخواست معلولان برای لطف و ترحم نبود بلکه آنها خواستار باز کردن ذهن‌های بسته و محدودی هستند تا توانایی‌هایشان را ببینند و به دلایل پوچ، مورد ظلم واقع نشوند. با اطمینان می‌توان گفت فردی که موانعی بیشتر از سایرین دارد اما موفقیت‌های مساوی یا حتی بیشتر از دیگران به دست آورده است، نیازی به دلسوزی و لطف ندارد بلکه درگیر عقاید خشک و کهنه‌ای شده است که به آنچه حق اوست، نمی‌رسد.

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 246897
لینک کوتاه :