پوتین دستاوردهای پایدار نخواهد داشت
حشمتالله فلاحتپیشه *
در تحلیل وضعیت فعلی و درگیری روسیه و اوکراین همچنین قضاوت درباره درستی یا نادرستی مواضع کشورهای دیگر باید به نکاتی توجه داشت. اولا، شرایطی که الان شکل گرفته حاصل تبانی مقامات واداده روسیه سابق با غربیها است. در واقع قبل از اینکه گورباچوف شوروی را دچار فروپاشی کند و بعد از آن در زمان یلتسین مقامات روس عملا فقط یک تعهد را به غرب بهجا میآورند و آن هم نگهداری از تاسیسات هستهای بود. حتی چرنوبیل هم به نحوی کماکان در اختیار روسها بود و این روسها یعنی کشورهای جدا شده از شوروی مثل اوکراین، قزاقستان و دیگر کشورها بودند که به تبع آن شرایط نیروگاههای هستهای را به غرب واگذار کردند. پس این وضعیت حاصل تبانی و وادادگی روسیه و در عین حال توافق آنها با غرب بود.
البته کشورهای غربیها هم واقعا قابل اعتماد نیستند و هیچ قراردادی با آنها ثابت نیست. حتی در موضوع برجام هم همیشه اعتقاد داشتم که میتوانستیم محکمتر ادامه دهیم و کمک کنیم که ریشه بدواند. الان هم باید با همین نگاه پیگیری کنیم چون با ریشه دواندن یک قرارداد است که اجرایی شدن آن محقق میشود.
نکته دوم اینکه، برخی معتقدند اگر روسیه برنده باشد، کشورهایی که موضع میانه گرفته و به تعبیری در وسط لحاف هستند باید جایابی دوباره انجام دهند! با این نگاه اصلا موافق نیستم چون معتقدم که در شرایط کنونی عصر روابط راهبردی سپری شده و همه کشورها در قالب منافع ملی عمل میکنند. شاید ترامپ از نخستین افرادی بود که در آمریکا این بحث را به اثبات رساند. آمریکایی که همگان تحت عنوان تعهدات ابرقدرتی او را وادار میکردند در دنیا به خصوص در کشورهای متحد خود حضور داشته باشد. لذا ما میبینیم که موضوع اس۴۰۰ روسها قبل از اوکراین وارد کشورهایی مثل ترکیه که غربی به حساب میآمدند، شد. پس کشورها روابط متکثری را شکل میدهند و عصر روابط راهبردی نیست.
نکته سوم اینکه، اقدام پوتین در اوکراین در درجه دوم به ناتو مربوط بود و قبل از آن به حفظ قدرت پوتین ربط داشت. پوتین همه ابزارهای لازم همچون تغییر جا با ممدوف، تغییر قانون اساسی و سرکوب مخالفان در داخل را در پیش گرفت تا در قدرت بماند. هر کدام از این سیاستها همزمانی را داشتند. الان پوتین به ناسیونالیسم روسی رو آورده است. ناسیونالیسمی که تحت عنوان جلوگیری از نفوذ ناتو و احیای اقتدار روسیه دنبال میشود.
اما معتقدم که اتفاقات تازهای رخ خواهد داد و شرایط را از گذشته متفاوت میکند و سبب میشود که عمر سیاسی پوتین حتما کمتر از عمر سیاسی استالین باشد چون در دنیای کنونی جذابیتهای ایدئولوژیهای چپ و راست از بین رفته است. شاخصی که مردم دنیا به آن عادت کردهاند، شاخص زندگی شاد است. یعنی مردم معتقدند که یک بار به دنیا آمدهاند و باید زندگی شادی داشته باشند. اتفاقا با نگاهی به تاریخ متوجه میشوند که همین ایدئولوژیهای افراطی شادی را از آنها گرفته است. مردم حتی حاضر نیستند که زندگی خود را فدای ناسیونالیسم کنند. ناسیونالیسمی که یک بار در روسیه و با جدا شدن ۱۵ کشور دیدهاند. این مردم هم مردم بیقدرتی نیستند چون در زمانی که مخالفان شوروی سابق در سیبری سرکوب میشدند، مردم هر چند سال یکبار اگر رمانی و داستانی بر اساس واقعیات مخوف روسی مثل قلعه حیوانات، ۱۹۸۴ و… میآمد اطلاعاتی پیدا میکردند اما الان در عصر فضای مجازی شاهد همدردی دنیا با مردم اوکراین هستیم. دنیا نسبت به بیدار شدن خرس قطبی روسی نگران است. ضمن اینکه در دنیای امروز روسها قبل از حمله به اوکراین از غرب برای احیای اقتصادی خود استفاده کردند و ضربات اقتصادی جدی وارد خواهد شد. روسیه در عصر کنترل فیزیکی نتوانست امپراطوری خود را حفظ کند، طبیعتا در شرایط کنونی که دولتها روزبهروز اقتدار و کنترل خود را از دست میدهند، پوتین دستاوردهای پایداری نخواهد داشت.
من معتقدم که در ادامه این جنگ کشورها به دو دسته تقسیم میشوند. ۱- کشورهای دارای رژیمهای اقتدارطلب که به سیاستهای سرکوب و جنگ تسلیحاتی و جنگ سرد روی میآورند تا بمانند و قدرت کسب کنند. ۲- کشورهایی که در آن مردم صاحب تاثیر هستند و این مردم اجازه نمیدهند که دوران جنگ سرد توسط زمامداران بر آنان تحمیل شود. این واقعیتی است که باید در تحلیلهای آینده ببینیم.
* تحلیلگر مسائل بینالمللی
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :