آیا ماکرون لویی چهاردهم است؟
دکتر صلاحالدین هرسنی *
مرحله اول انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۲ فرانسه امروز برگزار میشود. اقتصاد، مهاجرت و امنیت در زمره مهمترین مسائلی است که نامزدهای انتخاباتی آن را دستمایه رقابت در این انتخابات قرار دادهاند. پیشبینیها نشان میدهد که احتمالا سناریویی مانند پنج سال پیش اتفاق خواهد افتاد، به این معنی که امانوئل ماکرون نماینده حزب «جمهوری به پیش» و مارین لوپن رهبر حزب اتحاد ملی و راستافراطی به دور دوم راه پیدا خواهند کرد.
پیشتازی ماکرون در این انتخابات بیش از همه متاثر از شکاف در جناح چپ نامزدهای انتخاباتی یعنی ژان لوک ملانشون از حزب چپگرای افراطی «فرانسه تسلیمناپذیر» و یانیک ژدو از حزب سبزهاست. حالا و در شرایطی که همه پیشبینیها دلالت بر پیشتازی امانوئل ماکرون دارند، بسیاری از اصحاب نظر در فرانسه امانوئل ماکرون را به لویی چهاردهم شبیه میکنند، به این معنی که ماکرون میخواهد با قدرتیابی دوباره در الیزه از افول دیپلماتیک فرانسه که به یک قدرت متوسط در خاورمیانه تبدیل شده است، جلوگیری کند.
فراموش نکنیم که از لویی چهاردهم با القابی چون «پادشاه خورشید» و «لوئی کبیر» و همچنین مقتدرترین پادشاه فرانسه لااقل تا انقلاب کبیر فرانسه یاد میشد.
آنگونه که در شرح و احوال لویی چهاردهم در نظام سیاسی فرانسه یاد میشود، در طول دوران بلند پادشاهیاش، فرانسه به عنوان یکهتاز میدان قدرت در اروپا بود. سیاست خارجی لوئی مبتنی بر عملیات نظامی بود و چنین رویکردی حاصل شخصیت او بود.
با ترکیبی از تجارت، انتقام و انزجار، لوئی میپنداشت که جنگ راهی ایدهآل برای تقویت جلال و شکوه اوست. لویی در دوران صلح، خود را برای جنگ بعدی آماده میکرد. او به دیپلماتهای خود آموخته بود که وظیفه آنها ایجاد برتری راهبردی و تاکتیکی برای نظامیان این کشور است.
در این میان آنچه بیش از همه دستمایه شباهت ماکرون به لویی چهاردهم شده است، پشتیبانی حدود دوسوم رایدهندگان فرانسوی از ماکرون و انتخابش به عنوان جوانترین رییسجمهور تاریخ فرانسه از زمان جمهوری پنجم در سال ۲۰۱۷ است. در واقع از زمان ناپلئون بناپارت ماکرون، جوانترین رهبر فرانسه به شمار میآید. حتی والری ژیسکاردستن مبدع کنفرانس گواد لوپ نیز زمانی که به ریاستجمهوری رسید، ۱۰ سال از او مسنتر بود و شاید نوظهورترین بخش ماجرا این است که ماکرون عضو هیچیک از دو حزب اصلی فرانسه یعنی حزب سوسیالیست یا جمهوریخواهان نیست.
حالا که ماکرون این شانس را دارد که دوباره به الیزه راه یابد، انتظارها برای نجات اتحادیه اروپا و احیای فرانسه نوین روی کاریزمای ماکرون در نظام سیاسی فرانسه افزایش یافته است. از سوی دیگر خصوصیات و حالات شخصی ماکرون سبب شده که این انتظارات از سوی حامیان و ستایشگرانش در قدرتیابی دوباره در الیزه افزایش مضاعف یابد. آنچه که از حالات و خصوصیات شخصی ماکرون یاد میشود، خاص و ویژه ماکرون است و شاید این حالات مختص شخصیت سیاسی دیگر در نظام سیاسی فرانسه نباشد. برای نمونه ماکرون هنوز ۴۰ساله نشده بود که جنبشی را تحت عنوان «پیشرو» پایهگذاری کرده بود. در همان هنگامی که او جنبش «پیشرو» را پایهریزی کرد، همقطاران وی در کابینه به او اخم و تشر میکردند، چراکه هیجان و جاهطلبی وی، اعصابشان را بههم میریخت. آنها گمان میکردند او خیلی جوان و خام است، بیش از حد دست و پا چلفتی و بیتجربه است، بسیار مغرور است و بیش از اندازه حرص و ولع دارد. وی در خصوص چیزهایی که میخواست خیلی شفاف بود و آشکارا وقتی اوضاع طبق میلاش پیش نمیرفت انتقاد میکرد. در نقد خود مودب بود، اما با صدای بلند و صریح. همین حالات سبب شد که بیش از ۲۱ میلیون فرانسوی او را در انتخابات ۲۰۱۷ در ازای پس زدن مارین لوپن برگزینند و به نفع فرانسهای آزاد و پذیرا که ریشه در اروپا دارد، رای دهند. آنها با انتخاب ماکرون به خود اجازه ندادند گمراه شوند، نه توسط بریتانیاییها که در جنبش برگزیت به اروپا پشت کردند، نه توسط دونالد ترامپ و نه توسط وعدههای مارین لوپن.
اما واقعیت چیست؟ آیا آنگونه که ستایشگران ماکرون او را به لویی چهاردهم شبیه کردهاند، او درخور این تشبیه و همانندی است؟ به نظر نمیرسد آنچه را که ستایشگران در حق ماکرون گفتهاند معطوف به حقیقت باشد. کمی زود است که با توجه به رفتارها و روانشناسی سیاسی شخصیت ماکرون او را به لویی کبیر و پادشاه خورشید شبیه کنیم. شاید خود ماکرون هم بیخبر است که این طیف از ستایشگران قصد دست انداختن او را دارند، چراکه صرف جوانگرایی نمیتواند ادله کافی برای همانندی و شباهت به لویی چهاردهم باشد. امانوئل ماکرون آنگونه که از عملکرد و رویکردهای سیاسی او پیداست، او را میتوان یک نئوگلیست همانند نیکلاس سارکوزی در دوران جمهوری پنجم فرانسه دانست. نئوگلیست بودن ماکرون آنجاست که او سیاست خارجی فرانسه را از وضعیت استقلال به قید و بندهای سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تغییر داد. آن سنخ از سیاست خارجی که روسای جمهوری چون فرانسوا میتران، ژاک شیراک درصدد استقلال آن و رهایی از قید و بند آن بودهاند، اما ماکرون آن را وابسته به سیاست خارجی آمریکا کرد. افزون بر این ماکرون در بحران جلیقهزردها نشان داده است که او متهم ردیف اول در شکاف بین غنی و فقیر در نظام سیاسی فرانسه است. در حقیقت ماکرون سیاست نئولیبرالیسم و اقتصاد آدام اسمیتی را به بهای فقیر کردن بیشتر جامعه متوسط فرانسه برگزیده و انتخاب کرده است. از سوی دیگر سیاست خاورمیانهای ماکرون نشان داده است که رویکرد او در این باره خالی از اشتباه نیست. ماکرون آنگونه که از عملکرد او پیداست، در اغلب موارد ساز ناکوکی برای برجام نواخته است و یا آنکه برای خوشرقصی در نزد واشنگتن بارها نقش پلیس بد را بازی کرده و قویا اعلام کرده است که در صورت ترمیم و بازسازی برجام، واشنگتن باید منافع متحدان واشنگتن یعنی ریاض و تلآویو را نیز در نظر بگیرد و حتی طی دورهای قویا خواهان آن شده بود که هیاتهایی از ریاض یا تلآویو برای به سرانجام نشستن برجام در مذاکرات وین حاضر شوند. این دست از رفتارها نشان میدهد که ماکرون هوش دارد، اما فاقد وجاهت و روش و متدلوژی امر سیاسی لویی چهاردهم و به روایتی فاقد وجاهت پادشاه خورشید است.
* کارشناس مسائل بینالملل
لینک کوتاه :