دنیا به سازمان مللی فارغ از نفوذ قدرتهای بزرگ نیاز دارد
غلامرضا کیامهر *
حمله نظامی ابرقدرت روسیه به خاک کشور اوکراین بدون اطلاع و اجازه شورای امنیت سازمان ملل به خوبی نشان داد که علت وجودی و تاریخ مصرف سازمان ملل کنونی و شورای امنیت آن به پایان رسیده و جهان در سومین دهه هزاره سوم میلادی برای برخورداری از صلح و ثبات و جلوگیری از جنگافروزی این یا آن قدرت بزرگ به سازمان مللی مقتدرتر و مستقلتر از خواست و اراده این یا آن ابرقدرت نظامی نیاز دارد. سازمان ملل و شورای امنیتی که هیچیک از پنج کشور پیروز جنگ دوم جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا، روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سابق)، انگلیس، فرانسه و چین یعنی بنیانگذاران اصلی سازمان ملل در سال ۱۹۴۵و در شهر سانفرانسیسکوی آمریکا از حق ویژهای به نام حق وتو در تصمیمگیریهای شورای امنیت آن برخوردار نیستند. تجربه ۷۶ سال که از تاسیس سازمان ملل میگذرد نشان داده است که برخورداری پنج کشور مزبور از حق وتو در تناقض آشکار با ماموریت اصلی شورای امنیت در پاسداری از امنیت و صلح جهانی قرار دارد. جنگهای خونین، ویرانگر و پرتلفاتی چون جنگ کره، جنگ ویتنام و سه جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی و تازهترین آنها جنگ خونین منطقه بالکان و جنگ هشتساله رژیم صدام حسین علیه ایران و دیگر جنگهای منطقهای که طی دهههای گذشته در آفریقا و دیگر نقاط جهان شاهد آن بودهایم، بهترین گواه بر ناتوانی یا عدم تمایل پنج عضو اصلی و دائمی شورای امنیتسازمان ملل در حفظ و حراست از صلح و امنیت جهانی است و از دیگر ۱۰ عضو انتخابی و غیردائمی شورای امنیت بدون جلب رضایت اکثریت پنج عضو دائمی و برخوردار از حق وتو که در واقع حاکمیت نوعی سیاست آپارتایدی بر این شورا محسوب میشود، در انجام این ماموریت بزرگ کاری ساخته نخواهد بود. حق وتو حاکمیت روح آپارتاید بر شورای امنیتسازمان ملل را به وضوح نشان میدهد و هر یک از پنج عضو اصلی و ثابت این شورا از بدو تاسیس سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ تا به امروز هرجا که منافعشان اقتضا کرده با استفاده از همان حق آپارتایدی وتو به دفعات از تصویب قطعنامهای جلوگیری کردهاند، چه اعضای وابسته به اردوگاه غرب یا اردوگاه شرق یعنی چین و روسیه. اصولا به دلیل آنکه هر پنج عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل بزرگترین زرادخانههای جنگی و سلاحهای هستهای را در اختیار دارند و هر کدام از بزرگترین کارتلهای ساخت و فروش انواع سلاح و مهمات جنگی به دیگر کشورهای جهان محسوب میشوند، در عالم واقع تمایلی به وجود صلح و امنیت و آرامش در جهان ندارند، چه برقراری صلح و آرامش در جهان صنایع نظامی آنها را با رکود و فاجعه اقتصادی مواجه خواهد کرد. از دیگر دلایل تمام شدن تاریخ مصرف سازمان ملل کنونی که از روز اول به اشتباه نام سازمان ملل (متحد) را برای آن انتخاب کردهاند، افزایش چشمگیر تعداد اعضای آن از ۵۱ عضو در زمان تاسیس به ۱۹۲ عضو در حال حاضر است. یعنی بسیاری از کشورهایی که در زمان تاسیس و تصویب منشور ملل (متحد) مستعمره انگلیس و فرانسه و اسپانیا و پرتغال بودهاند و امروز کشورهایی مستقل و دارای حق حاکمیت هستند و برخی از آن کشورها همچون هند و آلمان شکستخورده در جنگ دوم جهانی و دیگر کشورهایی همچون برزیل و آرژانتین امروز از کشورهای برخوردار از قدرت اقتصادی و نظامی جهان محسوب میشوند، اما طبق منشور سازمان ملل نقش این قدرتهای اقتصادی و نظامی نوظهور در تصمیمگیریهای حیاتی سازمان ملل و شورای امنیت آن در حد کشورهای بندانگشتی از نوع کویت و قطر و امارات و ماداگاسکار مالدیو و موریس است که در تصمیمگیریهای مجمع عمومی سازمان ملل از حق رای برابر با سایر کشورها برخوردارند و ابرقدرتهای عضو شورای امنیت سازمان ملل هر زمان که به صلاح و منافع خودشان تشخیص دهند میتوانند آراء این کشورهای بندانگشتی را از آن خود کنند. هرچند که مصوبات این مجمع برای هیچیک از کشورهای عضو لازمالاجرا محسوب نمیشود که خود این موضوع بیخاصیت و بیتاثیر بودن مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل را در مسائل مختلف جهانی از جمله در مسائل مرتبط با جلوگیری از نقض حقوق بشر در برخی از کشورهای عضو سازمان ملل به وضوح نشان میدهد. در یک کلام سازمانی که نه تنها ملل عضو آن با هم متحد نیستند بلکه شمار زیادی از آنها در تخاصم بالفعل یا بالقوه با هم قرار دارند، با مجمع عمومی شورای امنیت و دیگر ارکان آن بعد از گذشت هفتاد و شش سال به سازمانی منفعل، نظارهگر و بیخاصیت در خدمت اجرای خواستها و منافع سیاسی و ژئوپلیتیک پنج عضو دائمی دارای حقوق آپارتایدی آن و هزینهتراش برای دیگر اعضای این سازمان تبدیل شده است که حتی خود قدرتهای پیروز جنگ دوم جهانی و طراحان اصلی منشور ملل به اصطلاح متحد کمترین ارزش و اهمیتی برای جایگاه این سازمان در حل مسائل حیاتی و بحرانهای جهانی امروز جهانی قائل نیستند، چه اگر غیر از این بود امروز شاهد وقایعی چون کشتار مسلمانان میانمار توسط دولت نظامی این کشور، جنگ خونین چندساله میان عربستان و حوثیهای یمن، سپرده شدن سرنوشت ملت افغانستان از سوی آمریکا به نیروهای قرون وسطایی طالبان و از همه غمانگیزتر و اسفبارتر حمله نظامی بیرحمانه ارتش روسیه تحت فرمان آقای ولادیمیر پوتین به خاک اوکراین و به راه انداختن حمام خون و ویرانی زیرساختها در این کشور بدون گذراندن قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل نبودیم. به همین سبب تا زمانی که اکثریت ۱۹۲ عضو کنونی این سازمان که در میانشان اقتصادهای بزرگ و دارای قدرت نظامی همچون هند، آلمان، کرهجنوبی، ژاپن، برزیل و آرژانتین به چشم میخورد به فکر اصلاح اساسی منشور آن و یا تاسیس سازمان مللی جدید و عاری از سیطره نفوذ آن پنج عضو دائمی شورای امنیت متناسب با نیازها و الزامات امروز جهان نیفتند و مقر پرمناقشه آن را از نیویورک به پایتخت یکی از کشورهای دارای استقلال رای در آفریقا یا آمریکای جنوبی منتقل نکنند، سازمان ملل کنونی قادر به ایفای هیچ نقشی در حلوفصل مناقشات و بحرانهای خطرناک جهانی نخواهد بود.
لینک کوتاه :