تورم و سقوط ارزشهای انسانی
محمد بهشتیوند *
برخی آداب و آیینها در همه دوران زندگی آدمی و در هر سرزمینی پدیدار شدهاند که در ژرفای وجود همه آدمها با هر سن و سال و با هر گرایش و نگاه به زندگی، آداب پسندیدهای هستند و گرایشی در درون آدمی هست که این ویژگیها را داشته باشد. اگر گروهی از این آداب را در یک سبد بگذاریم میشود آنها را «ارزشهای انسانی» نامید. به طور مثال دلاوری، راستگویی، دوست داشتن دیگران، دستگیری از ناتوانان، ایستادگی در برابر ستمکاران، دوست داشتن خانواده، کوشش برای بهتر شدن روزگار مادی و آسایش خیال برخی از این ویژگیها هستند. پیش از پدیدار شدن برخی از مفاهیم و نمودهای اقتصادی مثل تورم و رکود این تصور وجود داشت که به دست آوردن این ارزشها و نگهداری از آنها و نیز گسترش دادنشان تنها به اخلاق و آدابهای باستانی و آموزههای دینی بستگی دارد. اما حالا و با تجربههایی که در جامعههای انسانی در دوره معاصر دیده شده و نیز نمود عینی آن در ایران میتوان با جرات گفت، نرخ تورم فزاینده و پایدار و بالاتر از رشد میانگین درآمد شهروندان و به ویژه پسافتادگی نرخ رشد درآمد از نرخ تورم برای یک دوره بلندمدت ارزشهای انسانی را به شکلهای گوناگون به گرداب انداخته و جامعه را از آن آداب ارزشمند دور و دورتر میکند. پدری را تصور کنید که در یک دوره میانمدت مثل دهه ۱۳۹۰ در ایران به دلیل کاهش پایدار قدرت خریدش توانایی برطرف کردن نیازهای خانواده و فرزندان خود را ندارد و دیگر نمیتواند دلاورانه از فرزندان خود بخواهد روش تربیتی او را بپذیرند. گروهی از شهروندان را که نتوانستهاند در برابر سیل تورم مهارنشدنی سد محکمی بسازند و از خانه اجارهای در شهرهای بزرگ به حاشیه شهرها رانده شدهاند و برای اینکه سرپناهی داشته باشند از بامداد تا شامگاه میدوند آیا میتوان انتظار داشت نسبت به جامعه و مدیریت آن اعتماد کنند. واقعیت این است که در دوره رشد فزاینده نرخ تورم و پایداری آن هر گروهی از فروشندگان کالا و خدمات در هر اندازه و در هر فعالیتی آزمند شده و به دیگر انسانها دلسوزی ندارند و میخواهند گلیم خود را از آب بکشند. بسیار دیدهایم و شنیدهایم که شهروندان رنجور و ناتوان از نظر مالی برای نگهداری از آبباریکهای که نمیگذارد زندگی آنها به خشکسالی برسد از همکاری و بیرون آمدن برای نقد دولتها خودداری میکنند. در کشوری که تورم فزاینده شهروندان را ناتوان کرده است مدیران کشور نیز هراس دارند و این هراس سویههای گوناگون دارد. بدترین و واقعیترین هراس مدیران این است که در هنگامه تنگنا شهروندان به آنها اعتماد نمیکنند و در راهی که حتی به امنیت ملی میرسد نیز مشارکت نمیکنند.
با تورم فزاینده در ایران در نیمسده سپریشده سربلندی، دلاوری، راستگویی، میهندوستی و دیگر آداب نیک و پسندیده از ذهن و دل آدمیان و جامعه دور و دورتر میشوند.
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :