گزارش اکونومیست از تلفات نظامی و زرهی ارتش روسیه در جنگ اوکراین/ارتش پوسیده پوتین
به گزارش جهان صنعت نیوز: قرار بود قدرت ارتش مدرن روسیه به جهان نشان دهد که ولادیمیر پوتین، رییسجمهور این کشور پس از تحقیر فروپاشی شوروی کشورش را به عظمت بازگرداند. در عوض، پیشرفت ضعیف و خسارات سنگین در اوکراین، نقصهای عمیقی را در داخل روسیه آشکار کرده است. برای کسانی که از تجاوزات پوتین تهدید میشوند، کاهش قدرت ارتش مایه آرامش است. متاسفانه، برای یک قدرت دارای سلاح هستهای یک نکته برای اثبات باقی میگذارد.
تاکنون، حمله به اوکراین برای نیروهای مسلح روسیه یک فاجعه بوده است. بر اساس تخمین دولت بریتانیا، حدود ۱۵۰۰۰ سرباز طی دو ماه درگیری کشته شدهاند که در عرض دو ماه از تلفات شوروی در یک دهه جنگ در افغانستان بیشتر است. حداقل ۱۶۰۰ خودروی زرهی به همراه دهها هواپیما و گل سرسبد ناوگان دریای سیاه منهدم شده است. حمله به پایتخت (کییف) یک شکست بینظم بود.
در آستانه جنگ، نیروی تهاجم روسیه بسیار مهیب تلقی میشد. سازمانهای اطلاعاتی آمریکا تخمین زدند که کییف در چند روز سقوط خواهد کرد. برخی از مقامات اروپایی فکر کردند که ممکن است چند هفته به طول بینجامد. هیچ کس فکر نمیکرد که شهر دو ماه پس از شروع جنگ، پذیرای شخصیتهایی مانند آنتونی بلینکن و لوید آستین وزرای خارجه و دفاع آمریکا باشد. اعتقاد بر این بود که روسیه همان کاری را که آمریکا با عراق در سال ۱۹۹۱ انجام داده بود، با اوکراین انجام خواهد داد؛ در یک کارزار قاطع و سریع آن را شوکه کرده و وادار به تسلیم میکند.
این باور بر این فرض استوار بود که روسیه همان اصلاحات نظامی ریشهای را اعمال کرده است که آمریکا در دوره ۱۸ساله بین شکست در ویتنام و پیروزی در جنگ اول خلیج فارس انجام داد. در سال ۲۰۰۸، جنگ با گرجستان، کشوری با جمعیت کمتر از چهار میلیون نفر، اگرچه در پایان موفقیتآمیز بود، کاستیهای ارتش روسیه را آشکار کرد. روسیه تجهیزات منسوخ را در اختیار گرفت، برای یافتن توپخانه گرجستان تلاش کرد و فرماندهی و کنترل خود را ناکام گذاشت.
لئون تروتسکی در این خصوص نوشت: «ارتش یک نسخه از جامعه است و از همه بیماریهای آن رنج میبرد، معمولا در دمای بالاتر.» نبرد در شرق و جنوب اوکراین طی چند هفته آینده نه تنها مسیر جنگ را تعیین میکند، بلکه تعیین خواهد کرد که ارتش روسیه تا چه اندازه میتواند آبروی خود و شهرت جامعهای را که مظهر آن است حفظ کند.
گزارش جدید اکونومیست در این هفته نشان میدهد که ارتش روسیه تا چه اندازه پوسیده بوده است. بودجه دفاعی روسیه که بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار قدرت خرید دارد، تقریبا سه برابر بریتانیا یا فرانسه است، اما بیشتر آن هدر رفته یا دزدیده شده است. هزینههای نظامی روسیه بین سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۲۱ تقریبا به دو برابر افزایش یافت و به بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار رسید که تقریبا سه برابر سطح بریتانیا یا فرانسه است. حدود ۶۰۰ هواپیمای جدید، ۸۴۰ هلیکوپتر و ۲۳۰۰ پهپاد بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ به زرادخانه اضافه شد. تانکها و موشکهای جدید در رژهها در مسکو به نمایش درآمدند. روسیه پس از اولین تهاجم به اوکراین در سال ۲۰۱۴ و در سال بعد در کمپین حمایت از بشار اسد، تاکتیکها و تجهیزات جدیدی را در دونباس آزمایش کرد.
پوتین و فرماندهان ارشد او برنامههای تهاجم خود را از افسران ارشد دور نگه داشتند که نشاندهنده یک عدم اعتماد فلجکننده است. نیروهای ناراضی که از جیرههای قدیمی تغذیه میشوند، وسایل نقلیه خود را ترک کردهاند. یگانها شکنجه، تجاوز و قتل را انجام دادهاند تا کرملین به آنها احترام بگذارد. روسیه نتوانسته است کنترل آسمان را به دست آورد یا نیروی هوایی را با تانک، توپخانه و پیاده نظام ترکیب کند. ژنرالهای ناامید آن که در فساد غوطهور بودند، قادر به پرورش ابتکار عمل یا درس گرفتن از اشتباهات خود نبودند، دکترین نظامی پیشرفته را کنار گذاشتند و دوباره به ویران کردن شهرها و ترساندن غیرنظامیان بازگشتند.
نیروهای بسیار باانگیزه اوکراین سرکوفتی برای این شکستهای روسیه هستند. آنها باوجود اینکه تعدادشان کمتر بود و مسلح نبودند، با واگذاری تصمیمگیری به واحدهای محلی کوچک و سازگار با اطلاعات دقیق، در برابر ارتش مهاجم مقاومت کردند. حتی اگر لشکرکشی روسیه، که اکنون تحت یک فرمانده واحد است، در دونباس دستاوردهایی به دست آورد، این کار را عمدتا به لطف گردآوری ارتش خود انجام خواهد داد. ادعای روسیه به عنوان یک نیروی پیشرفته مدرن تنها به اندازه یک برجک تانک در حال زنگ زدن در یک میدان اوکراینی متقاعدکننده است.
برای پوتین این یک شکست سخت است. این شکست تا حدی به این دلیل است که اگرچه او یک ماشین تبلیغاتی قدرتمند را برای کمک به سرکوب منتقدان خود کنترل میکند، اما احساس حقارت، جایگاه او را در خانه تهدید میکند. بیشتر به این دلیل است که استفاده از نیروی نظامی در استراتژی او برای به حساب آوردن روسیه در جهان نقش اساسی دارد. در هفتههای اخیر مقامات و کارشناسان درباره علل شکست روسیه بحث کردهاند. برخی این شکست را با فروپاشی ارتش فرانسه در سال ۱۹۴۰ مقایسه کردهاند. کریستوفر دوگرتی، یکی از برنامهریزان سابق پنتاگون، میگوید که این قیاس مناسب نیست. او میگوید: «فرانسه شکست خورد زیرا از دکترین بد پیروی کرد. روسیه تا حدی به این دلیل شکست میخورد که دکترین خود یا اصول اولیه جنگ را دنبال نمیکند.»
روسیه ممکن است از نظر جغرافیایی سرزمینی وسیع باشد، اما یک کشور متوسط است که هنوز آرزوی ابرقدرت شدن را دارد. جمعیت آن بین بنگلادش و مکزیک، اقتصاد آن بین برزیل و کره جنوبی و سهم آن از صادرات جهانی بین تایوان و سوییس قرار دارد. اگرچه روسیه در کشورهای غیرمتعهد مانند آفریقای جنوبی و هند از همدردی برخوردار است، اما قدرت نرم این کشور رو به افول است که با نمایش بیکفایتی و وحشیگریاش در اوکراین تسریع شده است.
پوتین برای پرکردن شکاف بین قدرت و آرزوهایش- و مقاومت در برابر آنچه به عنوان تجاوز آمریکا میداند- بارها به تنها حوزهای روی آورده است که روسیه هنوز میتواند ادعا کند در کلاس جهانی است؛ نیروی نظامی. او در ۱۴ سال گذشته دو بار به گرجستان و اوکراین حمله کرده و در سوریه جنگیده است. مزدوران او در لیبی، جمهوری آفریقای مرکزی، سودان و اکنون اوکراین مستقر شدهاند. پوتین یک قلدر جهانی است که به بیکفایتیهای کشورش وسواس دارد. در مقایسه با چین، که جاهطلبی نیز دارد، اما تاکنون توانسته است با استفاده از رشد اقتصادی و دیپلماتیک خود به نتایجی دست یابد.
تحقیر در اوکراین آخرین ادعای روسیه برای داشتن موقعیت ابرقدرت را تضعیف میکند. جنگ ممکن است هنوز ادامه یابد و در حالی که روسیه به این جنگ ادامه دهد، نمیتواند عملیات بزرگی را در جای دیگری انجام دهد. تجهیزات، مهمات و نیروی انسانی به سرعت در حال هزینه شدن است. بازگرداندن نیروهای روسیه به قدرت کامل و آموزش آنها برای اجتناب از اشتباهات در اوکراین ممکن است سالها طول بکشد. اگر به دلیل اینکه پوتین همچنان در قدرت است، تحریمها باقی بماند، این کار به زمان بیشتری نیز نیاز دارد. موشکهای روسی مملو از اجزای غربی هستند. فرار روسهای بااستعداد و روشنفکر بر اقتصاد این کشور تاثیر خواهد گذاشت. در تمام این مدت، هرچه روسیه کمتر بتواند قدرت نظامی خود را نشان دهد، کمتر میتواند بقیه جهان را مختل کند.
این امر مورد استقبال قرار خواهد گرفت. با این حال، تهاجم به اوکراین نیز درسهایی دارد که کمتر آرامشبخش است. یکی از آن موارد، نشان میدهد که در تعقیب این استراتژی، پوتین مایل است ریسکهایی را بپذیرد که برای بسیاری دیگر- از جمله بسیاری از روسها- معنایی ندارد. کاهش بیشتر قدرت روسیه میتواند به تهاجم بیپرواتر منجر شود.
اوکراین همچنین نشان میدهد که در جنگهای آتی، اگر نیروهای روسیه نتوانند در میدان نبرد پیروز شوند، به جنایات متوسل خواهند شد. ارتش ضعیفتر روسیه میتواند حتی وحشیانهتر عمل کند. برای کسانی که در سراسر جهان با تجاوز روسیه مواجه هستند، این یک چشمانداز وحشتناک است.
در نهایت، ضعف ممکن است روسیه را به آخرین عرصهای برساند که در آن همچنان یک ابرقدرت مسلم است: سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و هستهای. از آغاز این جنگ، ولادیمیر پوتین و دولتش بارها تهدید به استفاده از سلاحهای کشتار جمعی کردهاند.
پوتین از این نظر منطقی است که میخواهد رژیماش زنده بماند، بنابراین احتمال استفاده از آنها کم است. اما با تمام شدن گزینههای متعارف نیروهای مسلح روسیه، وسوسه تشدید آن مطمئنا افزایش خواهد یافت.
پیام برای جهان گستردهتر این است که فرصتطلبی نظامی پوتین در اوکراین باید از منظر افسران و استراتژیستهای او شکستخورده باشد که پس از آن ممکن است طرح سرسختانه بعدی او را تعدیل کنند. بنبست در دونباس صرفا مبارزه بعدی را به وجود میآورد و میتواند حتی تهدیدکنندهتر از نبرد امروز باشد.
با این حال، حتی اگر پوتین شکست بخورد، همچنان خطرناک خواهد بود. پیام ناتو این است که باید سیستم دفاعی خود را به روز کند. این مساله بر این ایده استوار است که تلاش روسیه برای بیرون کشیدن مثلا کشورهای بالتیک ممکن است در ابتدا موفق شود، اما جنگ گستردهتری را آغاز خواهد کرد که در نهایت ناتو پیروز خواهد شد. این دفاع مستلزم خطر محاسبات نادرست و تشدید تنش است که در صورت ضعیف بودن نیروهای متعارف روسیه، غنیتر از هر زمان دیگری است. بهتر است نیروی رو به جلوی بزرگی داشته باشیم که شکست آن از همان ابتدا برای روسیه سخت باشد. بهترین راه برای در امان ماندن از دست پوتین و ارتش پوسیدهاش این است که او را از جنگیدن منصرف کنید.
اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهلینک کوتاه :