درسهایی که باید از واقعه تلخ ایلام آموخت
پوراندخت نیرومند *
در این روزهای سخت که دولت سیزدهم به طور ناگهانی تصمیم به اجرای شوک اقتصادی براساس یک تصمیم عجولانه گرفت، کاش حادثه دردناک ایلام که در ادامه قتلهای منحصربهفرد ایران از قتل بابک خرمدین در پایتخت گرفته تا قتل خانوادگی در گرگاب اصفهان و استان فارس، قلب ناتوان شهروندان عادی را به درد آورده نیز مورد توجه جدی قرار میگرفت. دردهای برخاسته از این رخدادها وقتی قابل توجه و درک است که یک شهروند معمولی باشید. مساله دردناکتر این است که درخصوص بحرانهای پیچیده و غیرقابل تصوری از جمله این وقایع تلخ هنوز هم رسانهها و سخنگوی دستگاههای متولی با نگاه یک یا دو عاملی- جزئی به عنوان مثال با استناد به سابقه خشونت فردی و خانوادگی و عزل یک مدیر عملیاتی (در حد رییس یک اداره که نقش تصمیمگیری و تصمیمسازی هم ندارد) برای مردم سخنوری میکنند تا خیال مسوولان امر را راحت کنند. این رفتار که بدون آسیبشناسی و پاسخگو کردن کیفری و مدنی مسببان مستقیم و غیرمستقیم ملی، استانی و سازمانی میشود زود به فراموشی سپرده شده و ختم به خیر میشود. اما تاثیرات این خبرهای تاسفبار از ذهن و جان شهروندان بیرون نمیرود و این نوع نگاه رسانهای، مدیریتی و پوپولیستی آنها را بسیار آزار میدهد، شاید چون احساس میکنند شعورشان به سخره گرفته شده است. در این نوشته از ریاست بنیاد مستضعفان که به دلیل موقعیتهای مختلف شغلی با اعضای هیات دولت دوستی نزدیک دارند، انتظار میرود با توجه به ظرفیتهای مالی و پژوهشی بنیاد، برای یک بار هم که شده، موضوع نوظهور و مستمر قتلهای جنایی- اداری سالهای اخیر ایران را در اولویت مطالعاتی و به تبع آن اصلاحات قابل انجام در بنیاد تحت مدیریت خود قرار دهد و زیست تجربه تغییرات مبتنی بر پژوهشهای واقعی را به سایر مدیران منتقل کند.
سازوکار اجرایی
پیشنهاد میشود ریاست بنیاد مستضعفان ایلام با استفاده از ظرفیت مسوولیت اجتماعی دانشگاه ایلام در قبال حوادث اجتماعی از جمله حادثه بنیاد مستضعفان ایلام، یک تیم پژوهشی از رشتههای مختلف روانشناسی بالینی، روانشناسی خانواده، روانشناسی سازمانی، جامعهشناس، اقتصاد توسعه، تعلیم و تربیت، مردمشناسی، روانشناسی سلامت، حقوق اداری، انسانشناسی مزین به فضائل خردمندی، عدالت، میانهروی، شجاعت و پرهیزکاری تشکیل دهد تا به صورت مطالعه موردی این حادثه بررسی عمیق و همهجانبه شود. البته حادثههای دیگر مثل حادثه قتل شهردار چاهدادخدا در سال ۱۳۹۹، آتش زدن رییس و معاون شرکت برق ناحیه ۲ مشهد در سال ۱۳۹۶ و خودکشی فرزند شهید برازیده یاسوج در سال ۱۴۰۰ و قتل یکی از کارمندان اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام در سال ۱۳۹۴ و خودسوزی آبدار آب و فاضلاب کهگیلویه (۱۴۰۱) هم میتواند در این بررسی در کانون توجه قرار گیرد. همچنین پرخاشگری کلامی- خشونتبار معدنچیان استان گلستان به حضور رییسجمهور وقت، شعار علیه شهردار تهران در مراسم تشییع آتشنشانان پلاسکو، ناسزاگویی به وزیر راه و سایر مسوولان پس از تصادف قطار در نیشابور و حالا حمله مردم به شهردار آبادان در حادثه فرو ریختن برج متروپل آبادان دوم خرداد امسال نیز باید بررسی شوند. در این بررسیها باید در ابعاد مختلف اعم از سیاستهای کلان اقتصادی و اداری و تبعات این تصمیمات، سیاستها و سیاستگذاریها بر بروز و شیوع اختلالات جسمی و روانی فردی، خانوادگی و اداری و تداوم و توسعه نسل ایرانی صورت پذیرد. – براساس نتایج پژوهشی علمی و فاقد سوگیری طرح پیشنهادی، ابتدا باید آسیبها و به تبع آن راهکارها اعم از سازوکارها و بازطراحیهای مورد نیاز برای اصلاح فرآیند تصمیمگیری کلان و خرد اعم سیاستهای کلان اقتصادی تا از سیاستهای کلان استخدامی و بهکارگیری نیروی انسانی و مدیریتی در آن نهاد را ارائه کنند.
انتظار داریم ریاست بنیاد گزارشها را یک بار با دقت بخواند و با حضور در جلسات هیات دولت، شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی، تشخیص مصلحت نظام، شورای امنیت ملی، شورای عالی اقتصاد، شورای اداری، شورای عالی قوه قضاییه و شورای اداری ایلام و خوزستان حاضر شود و مساله را طرح کند. با بررسیها معلوم میشود آیا به عنوان مثال سیاست آزادسازی قیمت کالاهای اساسی و صرفهجویی ۱۶ میلیارد دلاری مورد نیاز تامین کالاهای اساسی ارزش این همه سلب امنیت فکری، اقتصادی و امیدزدایی از جامعه را دارد؟ با چه مجوزی در دستگاههای دولتی و عمومی سرمایه انسانی تعدیل میشود؟ اگر تعدیل الزامی است چرا مدیران (سطوح عالی تا پایه) تعدیل نمیشوند؟ اگر بودجه کم است آیا نمیتوان از هزینههای غیرضروری از جمله سفرهای لاکچری خارجی و داخلی کاست و با منابع آن سرمایه انسانی را حفظ کرد؟ آیا این عدالت است که از سازوکار منسوخ و دهشتناک آزادسازی شوک- محور و جراحی اقتصادی جهت جبران منابع هدر از موسسات مالی اعتباری و تامین کسری بودجه دولت جیب ملت هدف قرار گیرد و به بهانههای مختلف از توسعه انرژیهای تجدیدپذیر گرفته تا «مالیات بر مالیات» با واژه علمی «مالیات بر ارزشافزوده» بیش از ۳۰ نوع مالیات و عوارض و آبونمان و… از مردم گرفت؟ آیا سیاستگذاران قوای مجریه و مقننه از تبعات این سیاستها، بر خشونت و جرمافزایی و روانگسستگی و فروپاشی و به تبع آن از دست رفتن جان انسانها مطلع هستند؟ اگر مطلعند که وامصیبتا و اگر نیستند که باز وامصیبتا.
آیا مسوولان از تاثیر تنشهای روانی بر ایجاد و بروز انواع اختلالات جسمی و روانی که هزینههای مورد نیاز برای درمان آن چندین برابر صرفهجوییهای کوتاهمدت است (و هم به دولت و هم به ملت تحمیل خواهد شد) آگاهی دارند؟ یا منافع حاصل از واردات دارو و… برای چند نفر و چند دستگاه آنقدر زیاد است که میتوان از این آسیبها چشمپوشی کرد؟حتی اگر ما فرض را بر این بگذاریم که نتیجه این همه فشار روانی فرساینده بر شهروندان ایرانی، همین یک حادثه باشد که در سادهترین شکل، تاکنون جان شش نفر (و چند نفر مصدوم) و در اصل جان چند خانواده را گرفته، کافی است تا متوجه شویم به کارگیری مدیران شایسته با توجه به تجربه، تحصیلات دانشگاهی، تجربه و ویژگیهای شخصتی سالم و متناسب مورد نیاز و فاقد سیاهه چهارگانه شخصیت و مزین به فضائل انسانی خردمندی، عدالت، میانهروی، پرهیزکاری (شفقت و سخاوت) و شجاعت جهت تصمیمسازیها و تصمیمگیرهای کلان، نه یک «انتخاب» بلکه یک «ضرورت» است تا در تصمیمگیریها در این شرایط، تکبعدی عمل نکنیم و پیامدهای انواع سناریوها را بسنجیم و بهینهترین تصمیمات با خطکش منافع ملی و حمایت از اقشار اقتصادی متوسط و پایین و توسعه ثروت تولیدکنندگان و سرمایهگذاران واقعی را در اولویت قرار دهیم. با یک پژوهش علمی دیگر، پیامدهای این فرضیه قابل ملموس جان مینیارد کینز با این مضمون که «اگر میخواهید ملتی را نابود کنید، کمهزینهترین، راحتترین و پنهانترین ابزار تورم- به قول فریدمن مالیات پنهان و از نظر خودم مصادره نرم داراییها، ثروت و درآمد شهروندان- است را با توجه به اینکه یک تورم بلندمدت آرامآرام تمام بنیانهای اخلاقی و اجتماعی یک ملت را نابود میکند» و شعر خردمندانه سعدی که «بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار» را بررسی و نتیجه را به دستاندرکاران تصمیمساز و تصمیمگیر ارائه فرمایید. همچنین مطالعهای به مفهوم واقعی و براساس روششناسی تحقیق، تعریف شود که چرا در تمدن عظیم ایلام که فقط از طریق رونق گردشگری تمدنی و باستانیاش، باید شاهد شایستهترین مشاغل برای شهروندانش باشیم، سرنوشت اینگونه رقم بخورد که با جان شهروندان اعم از قاتل و مقتول و خانوادههایشان بازی شود. چرا باید کاری کرد که آدمها دیگر احساس کنند چیزی برای باختن ندارند؟ در نهایت از جنابعالی انتظار داریم که در صورت صلاحدید و با طی روند قانونی و تامین زیرساختهای مورد نیاز، اموال مصادرهشده سرمایهگذاران را به خود یا ورثهشان برگردانید تا رفع «مصادره سخت» مقدمهای شود بر توقف «مصادره نرم» سرمایهها و ایجاد امنیت اقتصادی شهروندان و روستاییان و عشایری که نخواسته و یا نتوانستهاند از ایران مهاجرت کنند، یا اینجا از رانت جایگاه خود در دستگاههای دولتی و عمومی کسب درآمد کنند و در کشور دیگر خانه خریده و برای خانوادهشان بورس تحصیلی و تابعیت بگیرند. این اقدام و تصمیم زیرساختی همچنین منجر به افزایش امنیت سرمایهگذاری و به تبع آن ایجاد اشتغال و انتقال تکنولوژی به کشور در سالی که به همین نام نیز نامگذاری شده، میشود.
– امیدوارم همواره این فرمایش مولای متقیان را به یاد داشته باشیم که «فقر از مرگ بدتر است».
* تحلیلگر و پژوهشگر اقتصاد توسعه
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :