گزارش اکونومیست از حضور اقتصادی- سیاسی چین در قاره آفریقا/ مشارکت نابرابر
به گزارش جهان صنعت نیوز: بسیاری از وامهای چین با هدف احداث زیرساختهایی نظیر راه، راهآهن و تاسیس بندر و فرودگاه به کشورهای آفریقایی اعطا میشود. چین همراه با پول، نیروی متخصص، ماشینهای صنعتی و حتی کارگران خود را هم صادر میکند. دولتهای آفریقایی در بسیاری از موارد امکان بازپرداخت به موقع وام و بهره را ندارند. به این ترتیب این کشورها بیشتر و بیشتر به چین بدهکار و در نتیجه وابسته میشوند. چین، با در اختیار داشتن منابع مالی سرشار، ریسک عدم بازپرداخت وامها را میپذیرد و به منافع اقتصادی و حتی سیاسی و ژئوپولیتیک وابستگی آفریقا به خود آگاه است.
هیچ کشور دیگری به اندازه و عمق تعامل چین در آفریقا نزدیک نیست. این کشور بزرگترین شریک تجاری آفریقا، طلبکار دوجانبه و منبع حیاتی سرمایهگذاری زیرساختی است. شرکتهای چینی حدود یک هشتم تولید صنعتی این قاره را تشکیل میدهند. زیرساختهای دیجیتالی ساخته شده توسط چین برای پلتفرمهایی که آفریقاییها با آنها ارتباط برقرار میکنند بسیار مهم است. روابط سیاسی، نظامی و امنیتی در حال نزدیکتر شدن است. برای درک روابط چین و آفریقا، درک این قاره و جاهطلبیهای جهانی شی جین پینگ کلیدی است.
تاریخ مدرن این رابطه دارای سه مرحله است. در طول جنگ سرد، چین کمک کرد، راهآهن یا ساختمان پارلمان را ساخت و سعی کرد مائوئیسم را صادر کند، اما محور اصلی این رابطه سیاسی بود. چین کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته را متحدان بالقوه میدید. در سال ۱۹۷۱، زمانی که سازمان ملل به چین رای داد تا کرسی خود را از تایوان بگیرد، ۲۶ کشور آفریقایی در کنار مائو قرار گرفتند. مائو آن زمان گفت: «این برادران آفریقایی ما هستند که ما را به سازمان ملل بردند.»
فاز دوم، از دهه ۱۹۹۰ به واسطه اقتصاد تعریف شد. برای چین در حال رشد، آفریقا اهمیت داشت. نفت و فلزات از این قاره وارد میشد. مازاد پول و تولید به سمت دیگری رفت. چین به کشورهای آفریقایی که به تازگی حکومت تکحزبی را کنار زده بودند و به سالهای رکود پایان داده بودند، زیرساختهای مفیدی را ارائه کرد. در کتاب جدیدی با عنوان «بانکداری در پکن» نوشته اکسل درهر و همکارانش، چین از دریافتکننده خالص کمک به «اولین وامدهنده» تبدیل شد. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ کمکهای چینی و بهویژه وامها به این معنا بود که فقط آمریکا بودجه توسعه بیشتری را ارائه میکرد. بیش از نیمی از پروژههای توسعه چین در آفریقا بود.
این دوره هنوز تفکر در مورد روابط چین و آفریقا را شکل میدهد. اما، همانطور که دنیل لارج از دانشگاه اروپای مرکزی در کتاب دیگری استدلال میکند، «عصر جدید» در زمان شی جین پینگ که چهار تور آفریقایی را به عنوان رییسجمهور و در مجموع ۹ سفر انجام داده است، پدیدار شد، در حالی که باراک اوباما آخرین رییسجمهور آمریکا بود که به این کشور سفر کرد.
روابط اقتصادی هنوز اهمیت دارد، اما از سال ۲۰۱۶ وام چین به آفریقا کاهش یافته است. این پروژه کلان پروژههای کمتری را ایجاد میکند و تاکید بیشتری بر تجارت و سرمایهگذاری دارد و سیاست دوباره به یک نیروی محرک تبدیل شده است. نگرش چین به آفریقا بخشی از سیاست خارجی قاطعانه شی جین پینگ است. رویکرد او نقش بیشتری به حزب کمونیست چین میدهد؛ حزبی که تعداد اعضای آن بیشتر از جمعیت همه کشورهای آفریقایی به جز چهار کشور است.
در این میان، غرب نگران است. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه اوباما، از یک «استعمار جدید» سخن گفت. مایک پمپئو که در دوره دونالد ترامپ وزیر امور خارجه بود، از «وعدههای توخالی» چین صحبت کرد. در سال ۲۰۲۱، دولت بایدن به عنوان تلاشی برای مقابله با چین – تلاشی «ارزشمحور» برای تامین مالی زیرساختها در کشورهای فقیر، طرح «بازسازی بهتر آمریکا» را پیشنهاد کرد. اتحادیه اروپا «دروازه جهانی»، طرحی مشابه را راهاندازی کرده است. اورسولا فون درلاین، رییس کمیسیون اروپا میگوید که برخلاف چین، اتحادیه اروپا میخواهد پیوندها و نه وابستگی ایجاد کند.
با این حال این تلاشها دارای نواقصی است. طرح «بازسازی بهتر آمریکا» چیزی بیشتر از یک برچسب جدید برای همکاری بینسازمانی در واشنگتن است. طرح «دروازه جهانی» در جزئیات ناچیز است. اما شکست بزرگتر در دیدگاه غرب نسبت به رابطه چین-آفریقا، مفهومی است. گاهی اوقات نقش چین را به نقش یک شرکت ساختمانی غولپیکر تقلیل میدهد و گاهی غرب در این زمینه اغراق میکند و محاسباتی بیش از آنچه که شایسته است به پکن نسبت میدهد، مانند اتهامات گسترده و گمراهکنندهای مبنی بر اینکه این کشور عمدا «دیپلماسی تله بدهی» را دنبال میکند.
گرایش عمومی این است که رویدادهای آفریقا را به عنوان بخشی از بازی قدرتهای بزرگ ببینیم. برخی از کارهایی که چین انجام میدهد مانند ساخت پایگاههای نظامی، انحصار استخراج کبالت جای نگرانی دارد. اما دیگران این کار را نمیکنند مانند ساخت فرودگاه و فروش تلفنهمراه. سیاستمداران آفریقایی از حمایت شدن خوششان نمیآید و به انگیزههای غرب بدبین هستند. سران آفریقا میخواهند دیگران بدانند که آنها اغلب هیچ گزینهای جز معامله با چین ندارند و این کار را با چشمان باز انجام میدهند.
اکثر آفریقاییها به چین خیلی فکر میکنند. یک نظرسنجی از ۳۴ کشور آفریقایی در سال گذشته توسط یک گروه تحقیقاتی، نشان داد که ۶۳ درصد از پاسخدهندگان احساس میکردند چین تاثیر «بسیار» یا «تا حدودی» مثبت دارد- بیش از ۶۰ درصد که در مورد آمریکا همین را میگفتند. نظرسنجی در هفت کشور آفریقایی که در ماه آوریل انجام شد، نتایج مشابهی را نشان داد. در هر کشوری تعداد بیشتری از پاسخدهندگان احساس میکردند که چین تاثیر «خوب» دارد تا «بد».
هیچکدام از این موارد به معنای پذیرش پروپاگاندای چین نیست. بیهوده است که ادعا کنیم انگیزه این کشور نوعدوستی است. چین به طور بیرحمانهای به منافع خود میاندیشد. اگرچه ترکیب اعتبار و ساخت و ساز آن باعث افزایش رشد شده، اما فساد و اغلب حکومتهای خودکامه را تقویت کرده است. برخی از شرکتهای چینی با کارگران آفریقایی بدرفتاری میکنند و به اکوسیستمها آسیب میرسانند. دیپلماتهای این کشور برای جلوگیری از پوشش انتقادی در رسانهها تلاش میکنند و در ازای حمایت از سازمان ملل، کمکها را متوقف میکنند.
تحلیلگران بر «آژانس» آفریقایی در تعامل با چینیها تاکید میکنند. دولتهای آفریقایی تلاش میکنند تا با موفقیتهای متفاوت، در مورد معاملات بهتر مذاکره کنند. اما آژانس نمیتواند عدم تقارن در روابط را پنهان کند. آفریقا و چین هر دو ۴/۱ میلیارد نفر جمعیت دارند، اما چین یک دولت تکحزبی منضبط و بیرحمانه است و اقتصاد آن تقریبا ۲۰ درصد از تولید جهانی را تشکیل میدهد. آفریقا قارهای متشکل از ۵۴ کشور عمدتا ضعیف است و اقتصاد آن تنها سه درصد از اقتصاد جهان را تشکیل میدهد.
چین میخواهد جنوب جامعه جهانی را به عنوان همکار بپذیرد. این امر در سختافزار مانند زیرساختها، تجارت، مخابرات موثر است، اما تاثیر بدتری بر نرمافزار مانند موسساتی که برای آینده آفریقا حیاتی هستند، دارد. در نظرسنجیهای انجامشده، کشورهای بسیار بیشتری آمریکا را نسبت به چین به عنوان مدل مورد نظر خود در آینده معرفی میکنند (۲۳ در مقابل پنج). در نظرسنجی ما اکونومیست، تنها دو کشور اتیوپی و تانزانیا، چین را مطلوبتر از آمریکا دیدند. به زبان ساده، آفریقاییها از نقش اقتصادی چین قدردانی میکنند اما دموکراسی و آزادی را به اقتدارگرایی ترجیح میدهند.
بهای دوستی
چین چیزهای زیادی برای ارائه به دولتهای آفریقایی دارد، اما در ازای آن چیزهای زیادی نیز میخواهد. وزیر کشور غنا در سال ۲۰۱۹ در واشنگتن دیسی، برای هموطنان خود در خارج از کشور سخنرانی کرد. از او پرسیده شد که چرا یک زن چینی که به دلیل استخراج غیرقانونی طلا دستگیر شده بود به جای محاکمه به چین بازگردانده شد. پاسخ او به یک رسوایی ملی تبدیل شد. وی گفت: «ما روابط بسیار خوبی با چین داریم. بنابراین وقتی این نوع ترتیبات وجود دارد، چیزهای دیگری در پشت صحنه وجود دارد. قرار دادن آن خانم در زندان غنا مشکل اقتصادی شما را حل نمیکند.»
برادری چین با دولتهای آفریقایی که ریشه در صفبندی انقلابی دوران مائو دارد، به شکل جدیدی از حمایت تبدیل شده است. چین در قرن بیست و یکم ثروتمندتر است، اما در عین حال خواستههای بیشتری از زمان مائو دارد. چیزهای بیشتری برای ارائه دارد، اما در ازای آن چیزهای بیشتری نیز میخواهد. جامعه مدنی در آفریقا از پیامدهای آن نگران است. برای رژیمهای اقتدارگرا، حمایت چین و پیوند با نخبگان سیاسی میتواند منبع قدرت باشد. در تانزانیا یکی از اعضای حزب حاکم با افتخار کشورش را «درب ورودی» چین به آفریقا مینامد. در اتیوپی، چین با یک تغییر پرآشوب در دولت مقابله کرد و با کمک به حزب حاکم در مبارزه با شورشیان تیگرایان، حسن نیت تازهای را از حزب حاکم به دست آورد.
چین رویکرد پیچیدهتری را در دموکراسیهای چندحزبی آفریقا اتخاذ میکند. ایدئولوژی مانعی در سر راه آن نیست. در جاهایی مانند غنا و کنیا، دپارتمان بینالملل حزب کمونیست چین سالها را صرف ایجاد روابط نه تنها با حزب حاکم، بلکه با هر رقیبی کرده است که شانس کسب قدرت را داشته باشد.
کمک به قدرتمندان
مقامات میگویند که چین در کمک به سیاستمداران به ماندن در قدرت، به ویژه از طریق تامین مالی پروژههای زیربنایی، ماهرتر از رقبای غربی است. این امر در کشورهای تکحزبی آشکارتر است، اما حتی رهبران دموکراتیک نیز به آن اذعان دارند. گابی آساره اوچره دارکو، یکی از اعضای حزب حاکم غنا، استدلال میکند که چین به دولتها کمک میکند تا به «فشارهای اجرایی در یک دموکراسی» واکنش نشان دهند. با این حال، نظرسنجیها نشان میدهد که آفریقاییهای عادی کمتر نسبت به این موضوع متقاعد شده باشند. در نظرسنجی اکونومیست، مشخص شد که اکثریت در هفت کشور (برخی اقتدارگرا و برخی دموکراتیک) فکر میکنند که کشورشان از این رابطه سود میبرد، در حالی که چین سود بیشتری کسب کرده است. در غنا ۶۲ درصد از پاسخدهندگان موافق بودند. غنا همچنین با ۲۵ درصد (در مقابل ۳۵ درصد در کنگو) دومین سهم از نظر پاسخدهندگان را به ثبت رسانده است که میگویند کشورشان هیچ منفعتی کسب نمیکند.
اپیزودهایی مانند اظهارنظر وزیر در مورد عدم پیگرد قانونی معدنچی طلای چینی به دلایلی برای چنین نارضایتی اشاره دارد. دهها هزار کارآفرین چینی در طول سالها برای انجام استخراج غیرقانونی طلا به این کشور آمدهاند و اغلب غنائیها را استخدام میکنند. آنها این روش را صنعتی کردهاند، بیل مکانیکی وارد میکنند، زمین را خرد میکنند و رودخانهها را آلوده میکنند. برخی از معدنچیان چینی مسلح به سلاح هستند و گهگاه گزارشهایی از آتشسوزی به گوش میرسد. با این حال، برای سالها معدنچیان چینی به ندرت دستگیر یا زندانی میشدند (اگرچه در یک سرکوب نادر در ژوئن و جولای ۲۰۱۳، رقمی معادل ۴۵۹۲ معدنچی چینی اخراج شدند).
در خلیج گینه، تراولهای چینی سالهاست که ماهیها را بسیار فراتر از محدودیتهای قانونی جمعآوری میکنند تا به چین برگردند و ذخایر ماهیگیران غنا را تحلیل میبرند. در چنین مواردی، فعالان محیطزیست میگویند که کارآفرینان چینی با مصونیت از مجازات، قوانین را زیر پا میگذارند و از تنظیمکنندههای ضعیف سوءاستفاده میکنند. مردم غنا آنقدر به این امر عادت کردهاند که وقتی دادستان کل سال گذشته اعلام کرد که ۱۰ شهروند چینی که به دلیل استخراج غیرقانونی معدن دستگیر شدهاند، تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت و زندانی خواهند شد، این موضوع به تیتر خبری تبدیل شد.
اگر اقتصاد غنا تا این حد نامطلوب و با تورم بالا و کاهش ارزش پول نبود، ممکن بود مردم این کشور، نگران استخراج طلا و صید بیرویه چین میشدند، این در حالی است که برای حزب حاکم، افزایش سرمایهگذاری چینی از نظر سیاسی مفید بوده است.
حامیان حکومتداری خوب نگرانند که اگرچه نفوذ سیاسی و مالی چین ممکن است به پیروزی در انتخابات کمک کند، اما دموکراسی را تضعیف میکند. اگر رایدهندگان، جادهها و نیروگاههای تامین شده توسط چین را دوست داشته باشند، فشار بر رهبران سیاسی برای رفع مشکلات دیگر کاهش مییابد.
بسیاری فکر میکنند که پول چین به واسطه آمدن بدون شرایط سخت کمکهای غربی، سیاستمداران را فاسد و هنجارهای دموکراتیک را تضعیف میکند.
در کشورهای اقتدارگرا، دیپلماتهای چینی عمدتا به جز تمجید از دولتها سکوت میکنند. پیش از انتخابات تانزانیا در سال ۲۰۲۰ که به طور گسترده نه آزاد و نه عادلانه تلقی میشد، سفیر چین از سیستم انتخاباتی تمجید و سیاست عدم مداخله چین را تکرار کرد و چین به طور فزایندهای مایل است خواستههای سیاسی خود را مطرح کند. در طول همهگیری، رهبران سیاسی تشویق شدند تا قدردانی خود را به طور علنی از لطف چین در تحویل واکسنها و تجهیزات حفاظت فردی اعلام کنند. چنین دیپلماسی مبادلاتی حتی در سازمان ملل بدتر است.
دیپلماتها میگویند که چین در ازای حمایت از سازمان ملل، به ویژه در مورد رفتارش با اویغورها در سین کیانگ، قول کمک یا تامین مالی داده است. چین تهدید میکند که علیه دولتهایی که از سوابق حقوق بشری آن انتقاد میکنند، اقدام تلافیجویانه انجام دهد و به دنبال متحدانی برای دوستی بیشتر نظم جهانی با استبداد است.
در ژوئن ۲۰۲۱، هیچ کشور آفریقاییای از بیانیه انتقادی شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره چین حمایت نکرد. در واقع، ۳۴ کشور آفریقایی در دفاع از چین بیانیهای متقابل امضا کردند.
اعداد و ارقام حاکی از آن است که حمایت از چین به صرفه است. محققان در AidData تجزیه و تحلیل آماری را انجام دادهاند که آرای مجمع عمومی سازمان ملل را بین سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۱۶ با تعهدات مالی رسمی چین مقایسه میکند. آنها دریافتند که به طور متوسط، افزایش ۱۰ درصدی در همسویی رای با چین، ۲۷۶ درصد افزایش در کمک و اعتبار را به همراه داشته است.
این موضوع ممکن است دلیل حمایت نسبتا قوی چین از سوی کشورهای آفریقایی در سازمان ملل را توضیح دهد، اما همچنین به خطر وابستگی بیش از حد به پول چین اشاره میکند.
چنین بودجهای میتواند به راحتی از بین برود و یک کشور دریافتکننده را در تنگنا قرار دهد. چیزی شبیه به این ممکن است در غنا در حال انجام باشد. در سال ۲۰۱۸، دولت غنا با «ساینوهیدرو»، یک شرکت چینی، قراردادی به ارزش دو میلیارد دلار در پروژههای زیرساختی منعقد کرد. اما دولت امیدوار بود که این پول را از طریق استخراج و فرآوری بوکسیت، از جمله از یک ذخیره گاه حساس، جنگل آتیوا، به دست آورد. محیطبانان برای جلوگیری از استخراج معادن در جنگل شکایت کردند. طرح ساخت پالایشگاه بوکسیت ممکن است عملی نباشد.
شاید چین راه دیگری برای کمک به غنا بیابد، زیرا با مشکلات مالی عمیقی مواجه است. اما این یادآور اهرم فشار آن بر کشورهای آفریقایی است که توسط رهبران سیاسی آنها به خوبی درک شده است. اگر چین بتواند با ساختن جادهها به آنها کمک کند تا در انتخابات آفریقا پیروز شوند، با عدم ساخت آنها نیز میتواند به قیمت شکست در انتخابات برای آنها تمام شود.
لینک کوتاه :