میراث بر شعر چندوجهی
رضا بازیبرون *
من کاجور سرخ جمه تلیمه/ من گدایون خرشه چاشنی مه/ فصل وهارون بلبولونه کلیمه/ فصل زمسون تش بن کلیمه
نیما که جسم و جانش مانوس و تنیده با طبیعت است، در شعر طبری خود را خاری مینامد که چاشنی غذای گدایان است. در بهاران لانه بلبلان و در زمستان آتش اجاق. در یک کلام و خیلی خلاصه، اما بر این باورم که اگر فردوسی جاویدان، جان زبان فارسیست، نیمای بزرگ هم سببساز رهایی و مروج شعر گسترده، زیبا، وزین و کهن فارسی به سوی شور و پویایی است و از سویی اگر به دیدن حضرت حافظ تفالی میزنیم و بر وفق مراد پاسخ میگیریم، نیما هم میراث بر شعر و اندیشه چندوجهی و فرازمانی و فرامکانی است که هر آنچه سروده، تاریخ اشعارش ماندگار است؛ از نیما فراوان میتوان گفت: بخشی از شعر مهتاب را با هم میخوانیم:
میتراود مهتاب/ میدرخشد شبتاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک/ غم این خفته چند/ خواب در چشم ترم میشکند
نگران با من استاده سحر/ صبح میخواهد از من/ کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را/ بلکه خبر
در جگر لیکن خاری/ از ره این سفرم میشکند/ نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم/ و به جان دادمش آب/ ای دریغا به برم میشکند
دستها میسایم/ تا دری بگشایم/ بر عبث میپایم/ که به در کس آید
در و دیوار به هم ریختهشان/ بر سرم میشکند/ میتراود مهتاب
میدرخشد شبتاب/ مانده پای آبله از راه دراز/ بر دم دهکده مردی تنها
کولهبارش بر دوش/ دست او بر در، میگوید با خود:
غم این خفته چند/ خواب در چشم ترم میشکند.
* صداپیشه و مستندساز پیشکسوت
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :