دشمنان اتحادیه اروپا در پارلمان فرانسه
مسعود سلیمی *
با توجه به ناکارآمدی سیستم حکومتی فرانسه موسوم به جمهوری چهارم که براساس آن رییسجمهور یک مسوولیت تشریفاتی داشت و نخستوزیر مورد تایید پارلمان بود که در واقع در راس امور قرار میگرفت و گاهی اوقات حتی در عرض چند ماه نخستوزیر عوض میشد، در سال ۱۹۵۸ژنرال دوگل که از محبوبیت فراوانی نزد فرانسویها برخوردار و قهرمان جنگ و فرمانده نهضت زیرزمینی این کشور علیه نازیها بود، همراه با گروهی از سیاستمداران و با برگزاری همهپرسی، قانون اساسی فرانسه را عوض کردند و جمهوری پنجم را بنیاد نهادند. در این قانون اساسی، رییسجمهور، فرد اول کشور به حساب میآید، در حالی که ابزار و امکاناتی هم وجود دارد که به شهروندان فرانسوی، فرصت حقطلبی را در یک سیستم دموکراتیک اعطا کرده است، آن هم انتخابات مستقیم برای گزینش گردانندگان مملکت از شهر و شورای شهر گرفته تا پارلمان و ریاستجمهوری، درست مانند آنچه در یکی، دو ماه گذشته و به خصوص در انتخابات پارلمانی این کشور اتفاق افتاد.
دموکراسی برآمده از این قانون اساسی، هرچند به باور خیلیها، هنوز برای ارتقای آن تلاش زیاد لازم است، به مردم فرانسه این حق را داد که حتی یکی از قهرمانان بزرگ راه آزادی خود، ژنرال دوگل را پس از ۱۰ سال ریاستجمهوری در جریان نارضایتیهای می ۱۹۶۸ وادار به استعفا کند، همچنین که فرانسوا میتران یکی از مقتدرترین روسایجمهور در جمهوری پنجم را در دوره دوم مسوولیتش وادار کرد با توجه به برخورداری از اکثریت مطلق در پارلمان، تن به ائتلاف با راستمیانه دهد، یا اینکه ژاک شیراک رییسجمهور برآمده از نهضت گلیستها، در دور دوم حضور خود در کاخ الیزه، گرفتار رای مردم شد تا اکثریت راست میانه در پارلمان، جای خود را به سوسیالیستها و چپهای میانه بدهد تا این تعریف مرسوم که «تاریخ تکرار میشود» برای او هم مصداق پیدا کند، همچنان که امروز هم امانوئل ماکرون که در کمتر از دو ماه پیش، با وجود نارضایتی بخش زیادی از مردم، اما به خاطر جلوگیری از قدرت گرفتن راستافراطی و با اهرم برآمده از دموکراسی، دوباره راهی کاخ الیزه شد بود، این بار در انتخابات پارلمانی فرانسه به قول شطرنجبازها، «آچمز» شود، به طوری که به گفته نخستوزیر فرانسه، این کشور، یکی از سختترین بحرانهای حکمرانی را پیشرو دارد و تا مشخص نشود، فرانسه و به تبع آن اتحادیه اروپا پس از کرونا و جنگ در حال ویرانگری اوکراین با بحران بزرگتری روبهرو خواهند بود. در واقع همان دموکراسیای که ماکرون جوان را به کاخ الیزه فرستاد، امروز دست و پای او را بسته است تا تماشاگر بازی افراطیها شود.
***
با توجه به نتایج به دست آمده در انتخابات فرانسه به چند اتفاق بسیار مهم و البته ریشهدار، دستکم، در دو دهه اخیر میتوان اشاره کرد؛ اول و چهبسا، خیلی خطرناک، دستیابی حزب راستافراطی و شخص ماری لوپن به یک پیروزی بزرگ، نزدیک به نود نماینده، آن هم از مناطق جغرافیایی ممنوع از یک سو و ضعف تحلیلی حزب راستمیانه که روزگاری نهچندان دور، سردمدار رقابتهای سیاسی فرانسه بود که امروزه، به قول معروف به خالی نبودن عریضه تبدیل شده است.
و دوم اینکه، اتحاد چپها به رهبری ملانشون با عقیده و باور آنارشیستی، اگرچه به موقعیت مورد نظر خود رسید، اما آن قدر نماینده دارد که به هرجومرج پارلمان دامن بزند.
و سوم اینکه فرانسه به عنوان یکی از دو ستون «محورپاریس-برلین» و موتور محرکه اتحادیه اروپا در پنج سال آینده، اگر روی صندلی چرخدار نشیند، باید عصا به دست راه برود.
و اینکه، هیچگاه در عمر اتحادیه اروپا به اندازه امروز دشمنانش در قلب تصمیمگیری دولت فرانسه جمع نشده بودند.
* دکترای روابط بینالملل و روزنامهنگار پیشکسوت
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :