اصلاحطلبی در پایان راه نیست
حسن رسولی *
در ترسیم چشمانداز و آینده جریان اصلاحطلبی باید به دو نکته مقدماتی توجه داشت. نخست اینکه، حیات و ادامه حضور یک جریان سیاسی همانند سایر پدیدهها تابعی از شرایط محیطی و زیست بوم آن تفکر است. به گونهای که یک جریان سیاسی از ابتدای پایهگذاری یک دوره عمر را آغاز میکند و طی آن با فرازوفرودها، فرصتها و محدودیتهای گوناگونی مواجه میشود. چنانچه که بتواند در مسیر گذر از گلوگاههای عمر خود در مواجهه با موانع و تنگناها رفتار و عکسالعمل کارآمد و مناسبی را نشان دهد، امکان این را خواهد داشت که بر موانع و چالشها فائق آمده و به حیات خود ادامه دهد.
نکته دوم اینکه، یک جریان فکری ممکن است از منظر ساختاری، تشکیلاتی و سازماندهی در شرایطی که با موانع جدی روبهرو میشود موقتا کمکار شود و یا حتی به تعطیلی کشیده شود اما هیچ تفکر سیاسی از بین بردنی نیست.
با این دو مقدمه درباره وضعیت و آینده جریان اصلاحطلبی باید گفت که جریان اصلاحات برای نقشآفرینی موثر و کارآمد در فضای امروز ایران، باید در سه عرصه تفحص کرده، چالشها و فرصتهای فراروی خود را در این سه ساحت به صورت واقعبینانه شناسایی کند و برای افزایش میزان اثربخشی به یک نظریه پیشبرنده و یک نقشه راه عملیاتی برسد. این وظیفه مهم البته امروز برعهده جبهه اصلاحات ایران است.
عرصه اول؛ جامعه، اکثریت مردم، افکار عمومی، سلایق، مطالبات مردم، تنگناها و مشکلات جامعه است. در این عرصه به مدد آمارها و شاخصهای ملی باید بتوانیم تصویری گویا- به صورت کمی و کیفی- از باورها، نگرشها، انتظارات و مطالبات واقعی اکثریت مردم به دست آوریم و متناسب با این انتظارات و مطالبات مردم تلاش کنیم که ضربات وارده به پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات که تحت تاثیر مولفههای گوناگونی وارد شده را جبران کنیم و مجددا در مقام نمایندگی اکثریت مردم در عرصه قدرت و سیاست بروز و ظهور پیدا کنیم. چراکه هیچ جریان و حزب و سازمان سیاسی بدون اتکا به پشتوانه مردمی و استفاده از ظرفیت پایگاه اجتماعی و اقتصادی مربوطه نمیتواند مدعی مداخله در مقوله قدرت باشد.
عرصه دوم؛ فضای حاکم بر نظام حکمرانی کشور است. امروز که برای بار دوم ظرف دهههای اخیر هر سه قوه از یک مشرب فکری برخوردار هستند، ما با یک قوای سهگانه یکدست و همسو مواجه هستیم. این نظام حکمرانی یکدست در مواجهه با مردم و جامعه و نیز در ارتباط با منتقدان و جریانات سیاسی از جمله اصلاحطلبان از دیدگاهی نسبتا مشترک تبعیت میکنند. به ویژه در روزهای اخیر به نظر میرسد که با تغییر و تحولاتی که در برخی نهادها شاهد بودیم، مجددا ازسرگیری شدت برخورد با منتقدان در دستور کار این قوای سهگانه یکدست قرار گرفته است. دستگیری آقای تاجزاده که من افتخار همکاری و رفاقت طولانی با ایشان را دارم به عنوان یکی از صادق و سالمترین منتقدان دولت، در کنار جلب و بازداشت هنرمندانی مثل آقایان رسولاف، آل احمد و پناهی، همچنین کسان دیگری که در استانها دستگیری میشوند، نشان از آن دارد که به جای آنکه از مزیت یکدستی که عبارت است از در اختیار داشتن امکان اتخاذ تصمیمات سخت و دشوار در جهت حل مسائل مردم، حسن استفاده از این موقعیت را ببرد، به دلیل کم یا ناتوانی از ایفای این نقش با بحران دستاورد و کارآمدی مواجه است. متاسفانه برخورد شدیدتر با منتقدان را دستور کار قرار دادهاند. ولو منتقدانی که در مقابل براندازان ایستادهاند و نیز همه آنچه که گفتهاند و نوشتهاند آشکارا در منظر افکار عمومی و کاملا منطبق بر قانون اساسی است. علیایحال صرف نظر از اینکه در روابط و مناسبات جامعه و مردم به ویژه در حوزه معیشتی با چه تنگناها و بحرانهایی مواجه هستیم، به نظر میرسد که قوای سهگانه یکدست به دنبال آن است که بیش از پیش و برخلاف شعارهای انتخاباتی، عرصه فعالیت را برای منتقدان سیاسی و اصلاحطلبان محدودتر کنند. در این عرصه فراتر از چند گزارهای که به آن اشاره کردم، جریان اصلاحات نیازمند تصویگری واضحتر بینش و نگرش حاکمیت به حوزه سیاست و قدرت به خصوص در تنظیم ارتباط با اصلاحطلبان و منتقدان است.
عرصه سوم که ساحت تکمیلکننده این سه عرصه است، جامعه اصلاحطلب ایران است؛ ارکان مختلف جامعه اصلاحطلبان، پایگاه اجتماعی، تفاوتهای نسلی که حاصل شده است، همچنین کامیابی و ناکامیابیهایی که جریان اصلاحات داشته است. به عنوان مثال موفقیتهای دوره هشت ساله ریاستجمهوری آقای خاتمی یا نواقص دوره دوم آقای روحانی که با سرمایهگذاری و حمایت اصلاحطلبان رییسجمهور شد.
دوره ریاستجمهوری آقای روحانی که چنانچه کنارهگیری دکتر عارف و تمرکز جریان اصلاحات بر حمایت از او نبود، با آن میزان رای بیشتر رییسجمهور نمیشود، عرصه محک دیگری برای جریان اصلاحات است. او در چهار سال نخست بسیار خوب درخشید و در قامت یک رییسجمهور ملی پا به حساسترین موضوعات امنیت ملی گذاشت و به برجام رسید. اما در دوره دوم به واسطه خطاهایی و مقاومتها و کارشکنیهای جریان رقیب که واهمه داشتند اگر روحانی با همان دست فرمان دوره اول پیش برود به یک رجل سیاسی معتبر تبدیل میشود که رقیبی سخت برایشان باقی میماند؛ اسباب ناکامی خود را فراهم کرد. در نتیجه همه این هزینهها و خسارات به پای اصلاحات نوشته شد. در همین شرایط در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ نیز دستاندرکاران اداره امور کشور در حوزه سیاست داخلی به ویژه امر انتخابات چنان فضا را با تکیه بر ابزار نظارت استصوابی بستند که حتی آقای دکتر علی لاریجانی، آخوندی، شریعتمداری و جهانگیری هم نتوانستند از این صافی عبور کنند.
در سال ۹۸ نیز همین انسداد در میان انتخابشوندگان حاصل شد و در نتیجه مردم ناامید از نهادهای انتخاباتی شدند و کمتر مشارکت کردند. در پی آن نقاط ضعف اصلاحطلبان بروز کرد.
اکنون اما کمتر از یک سال از روی کار آمدن این دولت گذشته و جریان اصلاحات در تعامل با سه عرصه پیشگفته یعنی جامعه آسیبدیده از منظر معیشتی، حاکمیت متمرکز کمترکارآمد و ساختار جریان اصلاحات اعم از رهبری آن، سازماندهی و تشکیلات وظیفه دارد که واقعبینانه و بدون تعصب نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کند. این جریان در مرکزیت این سه ساحت مفروض به این سوال جواب بدهد که گفتمان پیشبرنده برای جریان اصلاحات به نحوی که بتواند عزتمندانه و در چارچوب قانون اساسی و متکی بر اصالت فکری و گفتمانی خود با حاکمیت وارد گفتوگو بشود و حاکمیت را مجاب کند که هرقدر در جهت سرکوب جریان اصلاحات حرکت شود، نه تنها بر قوام و اعتبار آنها افزوده نمیشود بلکه آب به آسیاب دشمن یعنی براندازان ریخته خواهد شد؛ چیست.
جریان اصلاحات باید در تعامل با جامعه با اعتمادبهنفس از نقاط قوت خود دفاع کرده و با واقعبینی و خضوع و خشوع نسبت به اشتباه تاریخی خود در حمایت بیچون و چرا از آقای روحانی از اکثریت مردم به ویژه جامعه اصلاحطلب ایران عذرخواهی کند و قول بدهد که بنای جبران دارد.
این گفتمان، گفتمانی است که باید بتواند هم در تعامل با جامعه و هم در نسبت با حاکمیت و در ارتباط با روابط و مناسبات سازمانی و داخلی جامعه اصلاحطلب ایران قدرت پیشبرندگی و مجابکنندگی ایجاد کند تا در دو انتخابات پیشرو سال آینده با نقشه راه جدید و واقعبینانه برخلاف تصورات منتقدان و مخالفان که فکر میکنند چون امروز هیچیک از اصلاحطلبان در هیچیک از قوای سهگانه نیستند و در ساختار رسمی قدرت غایب هستند، پایان عمر اصلاحطلبی و اصلاحطلبان فرارسیده است، با تکیه بر گفتمان خود شرایطی را فراهم کنند که در دو انتخابات مجلس و خبرگان آتی مطابق با اصول و مبانی اندیشه اصلاحطلبان که همان حرکت در مدار قانون و پرهیز از خشونتطلبی و تکیه بر ظرفیتهای داخلی است، بر اثربخشی و کارآمدی خود بیفزایند.
در آن صورت فکر میکنم که امیدوارتر شدن جامعه، منسجمتر شدن جریان اصلاحات سبب میشود که شاهد انعطاف بیشتری از سوی حاکمیت باشیم و آن نقطه تعادل همان نقطهای است که هم مصلحت ایران در آن نهفته است و هم مصلحت همه جریانات سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا که دل در گرو انقلاب و امام و ایران دارند.
علیایحال تئوریسینهای اصلاحطلب و کنشگران و فعالان سیاسی این جریان نباید با عمده کردن این افت و خیزها منفعل شوند، چرا که اساسا جریانی مثل اصلاحات که حداقل سابقه صد ساله در تاریخ معاصر ایران دارد، نباید در مواجهه با یک موفقیت مثل هشت سال ریاستجمهوری آقای خاتمی و یا یک ناکامی مثل ضعف عملکردهای دوره روحانی بیش از حد شادمان و یا منفعل و غمگین شود. بنابراین در مواجهه با این سه عرصه میتوان با توکل به خدا شرایط را تغییر داد.
* فعال سیاسی اصلاحطلب
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :