چه باید کرد؟
دکتر صلاحالدین هرسنی *
سفر چهارروزه بایدن به خاورمیانه به پایان رسیده است. هم در تلآیو برایش فرش قرمز پهن شد و هم در جده. به ویژه آنکه در جده اینگونه به نظر رسید که دیگر محمد بنسلمان به واسطه دیدارش با بایدن از انزوا و نفرت خارج شده و بایدن دیگر تلاش ندارد که از او چهرهای منفور در افکار عمومی جهانیان به نمایش بگذارد. در ایران افق و سمت و سوی برداشتها و همچنین تصورات غالب این است که نظم جدید معادلات قدرت در خاورمیانه تحتتاثیر سفر بایدن به معنای مرگ برجام نیست و پنجرههای دیپلماسی به رغم پروپاگانداهای رسانهای مجموعههای عبری- عربی برای انجام مذاکرات چه در وین و چه در دوحه باز است و میتوان امیدوار به احیای برجام بود، چراکه بایدن لااقل در اورشلیم به رغم آنکه هم یائیر لاپید نخستوزیر و هم اسحاق هرتزوگ رییسجمهور رژیم صهیونیستی درباره ایران صحبت کردند، طبق انتظارات مقامات تلآیو رفتار نکرد، به گونهای که با سکوت درباره ایران موجب ناخشنودی مقامات ارشد رژیم صهیونیستی شد. به ویژه آنکه بنیامین نتانیاهو به عنوان بزرگترین جریان اپوزیسیون علیه دولت یائیر لاپید که در کمین قدرت نشسته و منتظر برکناری لاپید از قدرت است، تمایل داشت که بایدن مواضع تند و رادیکالی در قبال ایران اتخاذ کند و گزینهای چون حمله نظامی به ایران را در دستور کار قرار دهد.
حال اگرچه میتوان مواضع بایدن در اورشلیم و جده را به معنای باز بودن پنجرههای دیپلماسی در انجام مذاکرات و در نتیجه احیای برجام دانست، اما کمی سادهنگری است که صرف ازسرگیری مذاکرات در جهت امید به احیای برجام، مخاطرات نظم ضد ایرانی مجموعههای عبری- عربی را تحت امید به ازسرگیری مذاکرات و احیای برجام نادیده گرفت. محققا مقامات تصمیمساز و تصمیمگیر دستگاه دیپلماسی پیامهای سفر بایدن به رژیم صهیونیستی و عربستان را دریافت کردهاند و به خوبی میدانند که شرایط منطقهای تحتتاثیر ائتلافهای عبری- عربی از فردای سفر بایدن به خاورمیانه به نفع آنها نیست و شاید چنین نظمی به جهت مهار و انزوای کامل ایران و بیشتر تحت مهندسی واشنگتن تداوم یابد. درستی و منطق چنین گمانهای در ارتباط با حضور بایدن در نشست (شورای همکاری خلیجفارس) یعنی عربستان، عمان، کویت، بحرین، قطر و امارات به همراه مصر، اردن و عراق در شهر بندری جده در کرانههای دریای سرخ است. با استناد به مجموعهای از قرائن و شواهد میتوان حضور بایدن در این نشست و دیدار معنادار با سران این کشورها را ابتدا تلاشی برای عادیسازی روابط بین رژیم صهیونیستی و عربستان و سپس تقویت موقعیت ایالات متحده و متحد کردن منطقه علیه ایران دانست. به ویژه آنکه واشنگتن تلاش دارد عراق را که عمیقترین و قویترین پیوندها را با ایران در میان تمام کشورهای عربی دارد، به مواضع عربی و به اصطلاح گروه عربی نزدیکتر کند و این نشانه خوبی برای ایران نیست. حال با توجه به دریافت پیامهای سفر بایدن به خاورمیانه از سوی مقامات ایران، این مقامات همچون گذشته ناچار به اتخاذ راهبرد نگاه به شرق شده و ظرفیتهای روسیه را به مثابه یک راهبرد تقابلی در قبال سیاستهای ایرانهراسی و ایرانآزاری مجموعههای عبری- عربی در دستور کار قرار دادهاند. سفر پوتین به تهران در آینده نزدیک یعنی در ۱۹ ژوئیه یعنی ۲۸ تیر در همین راستا قابل توجیه و تفسیر است. اما به نظر میرسد که دلیل تمایل مسکو به همکاری با تهران در شرایط جدید نظم منطقهای به دلیل نیاز روسیه به ایران در مسائل اقتصادی و سیاسی و تا حدی هم نظامی در باتلاق اوکراین است و میتوان گفت که این اعلام آمادگی روسیه در نزدیکی به ایران همچون گذشته نه تنها استراتژیک و راهبردی نیست بلکه ابزارگرایانه و فرصتطلبانه است. در واقع تلاش روسیه در این باره، بازی با کارت ایران است و تلاش دارد که با کارت ایران در منازعه خود با غرب به ویژه در بحران اوکراین، از غرب امتیاز بگیرد. تنها راه خنثیسازی و بیاثری مخاطرات غرب فراهم کردن زمینهها و شرایط ذهنی و ادراکی برای رفتن به پای میز مذاکره و احیای برجام است. قطعا احیای برجام تا میزان قابل توجهی سمت و سوهای موازنه قدرت را به زیان مجموعههای عبری و عربی تغییر خواهد داد. لازمه اجراییسازی چنین راهبردی، تجدیدنظر و جرح و تعدیل در برخی از سیاستهای برجامی از سوی تیم مذاکرهکننده است. اول آنکه مکان مذاکرات نه در دوحه بلکه در وین دنبال شود، چراکه مذاکرات در دوحه منطبق با انگارههای مجموعههای عبری و عربی خواهد بود و مقامات دوحه قطعا منافع متحدانی چون ریاض و تلآویو را در عصر عادیسازی روابط اعراب با تلآویو در نظر میگیرند. دوم آنکه، از حجم مزاحمتها و دلیلتراشیها و مانعسازیها از سوی برجامستیزان کاسته شود و از اعلام هشدارها به تیم مذاکره از سوی جریان اصولگرایی اجتناب شود. سوم آنکه در شرایط جدید برجامی محتاج به تفسیرهای مضیق از سوی برجامستیزان نیست. حرکت به سوی بازسازی، ترمیم و احیای برجام را میتوان در ذیل خوانش (نرمش قهرمانانه) دنبال و احیا کرد. در واقع برای مجموعههای عبری- عربی هیچ حادثه و رخدادی تراژیکتر از آن نیست که این مجموعهها ببینند سیاستهای ایرانآزاری و راهبرد مهار آنها با احیای برجام نقش بر آب میشود.
* کارشناس مسائل بینالملل
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :