کشته شدن ایمن الظواهری: چه مبارک خبری!!
دکتر صلاحالدین هرسنی *
ایمن الظواهری مرد شماره دوم القاعده در حمله پهپادی ارتش آمریکا در کابل کشته شد. کشته شدن الظواهری اولین حمله در افغانستان از زمان خروج نیروهای آمریکایی در سال گذشته است. حال اینکه اگر قرار است جمهوریها با هم نجنگند و جهان با مرگ بن لادنها، الظواهریها، ابوبکر بغدادیها، ابوالعلاء العفریها، أبوعُمَر الشیشانی و ابومحمد عدنانیها بهتر و زیباتر شود، باید پرسید که آیا کشته شدن و مرگ الظواهری پایان فتنه و آشوب و همچنین ترور، خشونت و حمام خون خواهد بود؟ و مهمتر از همه اینکه چه هدفی به ویژه در شرایط تغییر در موازنه قدرت جهانی و منطقهای از رهگذر کشته شدن الظواهری از سوی آمریکا تعقیب میشود؟
از واکنشی که از سوی دولت خودخوانده طالبان در افغانستان بعد از خبر کشته شدن الظواهری دیده و شنیده شده است میتوان تا اندازهای اینگونه استنباط کرد که مرگ الظواهری پایان القاعده و تعقیب خشونت و ترور از سوی این فرقه و گروه تروریستی نیست. در این ارتباط، ذبیحالله مجاهد سخنگوی دولت طالبان در توئیتی اعلام کرد که این حمله پهپادی در کشتن الظواهری به هر دلیلی که انجام شده باشد، محکوم و با اصول بینالمللی و موافقتنامه دوحه مغایرت دارد. در واقع این اظهارنظر طالبان بیانگر آن است که مرگ الظواهری پایان القاعده نیست و قطعا القاعده با توجه به ضرورت احیا و تمایل به بازیگری خرد در مناسبات منطقهای غرب و جنوب آسیا، خود را حول انتخاب رهبری جدید سازماندهی میکند. به این ترتیب به نظر میرسد که سازماندهی مجدد القاعده از فردای کشته شدن الظواهری همانند سازماندهی القاعده بعد از مرگ بن لادن باشد، چراکه بعد از مرگ بن لادن القاعده توانست با رهبری الظواهری خود را سازماندهی کند. تحت این شرایط بعد از کشته شدن الظواهری القاعده با انتخاب رهبری دیگر و در سایر دکترین توحش و ترور خود را سازماندهی خواهد کرد.
اما هدفی که دولت بایدن در کشته شدن الظواهری تعقیب میکند، مهمتر از کشته شدن الظواهری یا حملات ضدتروریستی محتمل دیگر آمریکا در آینده است، چراکه دولت بایدن و درست بعد از یک سال با بازگشت مجدد و تمرکز بر خاورمیانه میخواهد این پیام را به جهانیان به ویژه افکار عمومی در آمریکا نشان دهد که دولت او نیز همانند دولتهای پیشین خود نمیتواند خود را در مبارزه با تروریسم معاف بداند. در واقع خلأ حضور آمریکا در خاورمیانه دلیل اصلی قدرتیابی، سازماندهی، جولان و ترکتازیهای گروههای تروریستی است و طبق انگارههای بایدن اگر چنین خروجی تداوم مییافت تکرار پر بسامد حوادث تروریستی همچون حوادث تروریستی در روزگاران پسا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در مهمترین کانونهای بحرانی یعنی افغانستان، عراق و سوریه اجتنابناپذیر میشد. تحت این شرایط برای بایدن لازم بود که در کنار ایجاد موازنه در مهار چین و روسیه به خاورمیانه نیز توجه کند. در این ارتباط اقدام به کشتن الظواهری نقطه عطفی برای سیاستهای خاورمیانهای بایدن بعد از یک سال خروج از افغانستان محسوب میشود و بایدن تلاش دارد از کشته شدن الظواهری به مثابه یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ مبارزه با تروریسم استفاده کند. به ویژه آنکه بایدن در کشتن الظواهری برای انتخابات میاندورهای نوامبر آمریکا جهت ترمیم چهره خود در افکار عمومی آمریکا حساب ویژهای باز کرده است. حال اگر هدف بایدن صرف نمایش یک پیروزی تبلیغاتی به واسطه کشتن الظواهری باشد، باید گفت که برنده چنین ماجرا و غائلهای بایدن خواهد بود. حال اگر پیامد کشته شدن تبلیغاتی الظواهری از سوی آمریکا زمینه را برای رفتار تهاجمی بقایای القاعده تحت جایگزین کردن رهبری جدید و همچنین زمینه و فرصت را برای جولان داعش فراهم کند، اما واقعیت آن است که چنین اقدامی کمکی به بازسازی و ترمیم بایدن در افکار آمریکا و جهانیان خواهد کرد. در سطحی دیگر، پیامد دیگر کشته شدن الظواهری آن هم به واسطه حضور حاشیهای القاعده در بازیهای منطقه غرب متوجه زیان تهران و به نفع ریاض خواهد بود. افزون بر همه این موارد مرگ الظواهری کمکی میکند که بایدن بخواهد در شرایط بحران افزایش حاملهای انرژی، انرژی خاورمیانه را جایگزین انرژی شل و روسیه کند. جان کلام آنکه کشته شدن مردان شماره اول و دوم القاعده یعنی کشته شدن بن لادن در زمان اوباما و کشته شدن الظواهری در زمان بایدن، کارنامه درخشانی برای حزب دموکرات به ویژه اوباما و بایدن در نظام سیاسی آمریکا محسوب میشود. در واقع بایدن در کشتن الظواهری برای ترمیم موقعیت خود دست به ابتکار بزرگی زده است.
* کارشناس مسائل بینالملل
اخبار برگزیدهیادداشتلینک کوتاه :